نشان اهل خدا

اسلام دین حب و بغض است. این مفهوم در بیان معصومین مدام تکرار می‌شود. از پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه گرفته تا امام صادق و تا همین آقا امام محمدباقر که امروز به روایتی سالروز میلاد اوست؛ این مفهوم را با عبارات مختلف فرموده‌اند که دین، چیزی جز حب و بغض نیست.

 قدرتمندترین سلاح مؤمن، عشق و دوستی و از سوی دیگر، نفرت و دشمنی است. نفرت و دشمنی، همچون سایه‌ای به عشق و دوستی چسبیده است. 

حب‌الله مسئله‌ای است در قرآن هم پرتکرار. در آیه ۳۱ سوره آل‌عمران می‌فرماید: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ…؛ بگو اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.». در آیه ۱۶۵ بقره می‌آورد: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ…؛ بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب می‌کنند و آن‌ها را همچون خدادوست می‌دارند. امّا آن‌ها که ایمان‌دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان) شدیدتر است». در آیه۵۴ مائده دارد که: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ…؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمی‌رساند؛ خداوند جمعیّتی را می‌آورد که آن‌ها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند». آن قومی که مطیع پیامبرند، محبان خدا هستند. آن قومی که ایمان دارند، محبان خدا هستند. آن قومی که خدا آنان را جایگزین مرتدان می‌کند و به‌واسطه آن‌ها اهداف حق را پیش می‌برند، محبان خدا هستند. عیار دین‌داری و حق‌پرستی عشق خداوند و اولیای او و بغض دشمنان اوست. 

شاه‌بیت و عبارت محوری زیارت عاشورا نیز همین است که «أنی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم». عبارتی که دو بار در زیارت حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام برای روز عاشورا تکرار می‌شود. حافظ می‌گوید: «نشانِ اهل خدا عاشقی است، با خود دار/ که در مشایخِ شهر این نشان نمی‌بینم». 

بر مبنای تمام این‌ها، خط دوستی و دشمنی ما مشخص است. ما با جان و مال و آبروی کسی می‌جنگیم که با جان و مال و آبروی حق بجنگد. اختلافات سیاسی و جناحی و قومی و قبیله‌ای، معیار حب و بغض نیستند. اگر شاغول حب و بغض ما این‌ها شد، دیگر نفرتمان آنجا که باید کار کند خوب کار نمی‌کندو عشق ما نیز همین‌طور. اگر معیار حق باشد، جامعه و حاکمیت را شقه شقه نمی‌کنیم. دشمن، استکبار و عیادی داخلی یا خارجی آن است و دوست، هرکه با خدا دوست است و سلم. سلم، معنایی خفیف‌تر از صلح دارد. تا حدی که گفته می‌شود امام حسن علیه‌السلام با معاویه صلح نکرد، صرفا سلم کرد. سلم فقط یعنی عدم حرب! این همان معنایی است که امام خمینی در موردش می‌گفت: «دعواهای ما دعوایی نیست که برای خدا باشد. این را همه از گوشتان بیرون کنید! همه‌تان همه ما، از گوشمان بیرون کنیم که دعوای ما برای خدا است، ما برای مصالح اسلام دعوا می‌کنیم. خیر! مسئله این حرف‌ها نیست. من را نمی‌شود بازی داد! دعوای خود من و شما و همه‌کسانی که دعوا می‌کنند همه برای خودشان است». 

نشان اهل خدا

از کجا می‌شود به نهایت صدق این سخن امام خمینی رسید؟ ازآنجاکه رهبر انقلاب در دیدار با مسئولین سازمان تبلیغات و حوزه هنری باید ضرورت حفظ اتحاد و همدلی و پرهیز از جناح‌گرایی را آن‌هم در انقلابی‌ترین نهادهای متعلق به خود حاکمیت گوشزد کنند. این تذکر رهبر انقلاب، ناظر به واقعیتی است که متأسفانه جریان دارد. یعنی میان یک دست‌ترین مجموعه‌های فرهنگی، اختلافاتی که با بغض و کینه همراه می‌شود به چشم می‌خورد و کارهای بزرگ را به زمین می‌زند. معیار اگر حب خدا و اهل‌بیت باشد، تمام جامعه به وحدت و اتحاد می‌رسد. معیار حاج قاسم حب خدا بود که می‌گفت دختر بی‌حجاب هم دختر من است. معیار رهبر انقلاب حب خداست که می‌فرماید من به فلان دختر ضعیف‌الحجابی که در مراسم معنوی و دینی اشک‌ریزان است رشک می‌برم. اما همین شاخص حب و بغض اگر روی خود، منافع خود، قبیله خود، نظر خود و جناح خود تنظیم شود، می‌بینیم که میان دو نفر با ۹۹ درصد اشتراک عقاید و خلقیات و اهداف، دعواهای وحشتناک و بغض‌آلود رخ می‌دهد؛ سر همان یک درصد. معیار حب و بغض امام خمینی، خدا و اهل‌بیت بود که می‌فرمود هرچه فریاد است بر سر آمریکا بزنید. امام موسی صدر اسرائیل را با تنظیم حب و بغض لبنانی‌ها زمین زد. جبهه اسرائیل را شر مطلق خواند و غیر از اسرائیل را ترکیبی از خیر و شر که می‌توان با آن‌ها تعامل داشت. اگر این حب و بغض باشد، در کنار نظام می‌مانیم و به خاطر خطاها، آن را تضعیف نمی‌کنیم. چون شر مطلق کس  دیگری است و دشمن کس دیگری.

نویسنده : جواد شاملو