
مقاومت: ستون فقرات استقلال لبنان
حزبالله لبنان، بهعنوان یکی از قدرتمندترین نیروهای مقاومت منطقهای، در دهههای گذشته نقشی بیبدیل در حفظ حاکمیت ملی لبنان ایفا کرده است. روز گذشته، شیخ نعیم قاسم، دبیرکل حزبالله با تأکید بر اینکه بدون مقاومت، رژیم صهیونیستی میتوانست بیروت را اشغال کند، به اهمیت استراتژیک این نیرو در بازدارندگی علیه تجاوزات صهیونیستی اشاره کرد. او هشدار داده که خلع سلاح مقاومت، نهتنها خیانت به منافع ملی، بلکه زمینهساز فاجعهای داخلی و بازگشت به دوران جنگ داخلی است. این موضع در شرایطی مطرح میشود که رژیم صهیونیستی همچنان پنج نقطه راهبردی در جنوب لبنان را تحت اشغال دارد و با حملات هوایی مستمر، مانع بازسازی زیرساختهای تخریبشده توسط حزبالله میشود.
در این میان، فشارهای دیپلماتیک آمریکا، بهویژه از طریق تام باراک، فرستاده ویژه این کشور در امور سوریه، برای خلع سلاح حزبالله شدت گرفته است. باراک با ارائه طرحی چهارمرحلهای، خواستار خلع سلاح کامل حزبالله تا پایان سال ۲۰۲۵ شده و وعدههایی، چون بازسازی اقتصادی و عقبنشینی رژیم اسرائیل را مطرح کرده است. اما این وعدهها، تنها سرابی برای فریب مقاومت و تحمیل عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی است. حزبالله با قاطعیت اعلام کرده که تا زمان تداوم اشغالگری و حملات این رژیم، هیچ مذاکرهای درباره خلع سلاح انجام نخواهد داد. این موضع ریشه در واقعیات ژئوپلیتیکی منطقه دارد، جایی که تحرکات نیروهای جولانی در جنوب سوریه و فشار بر اقلیتهای دروزی و علوی، زنگ خطر جدیدی برای لبنان به صدا درآورده است.
بازی دوگانه آمریکا: از دیپلماسی فریب تا تهدید نظامی
تام باراک، با تغییر تاکتیک از فشار مستقیم به دیپلماسی فریبکارانه، سعی دارد با تمایز بین شاخههای نظامی و سیاسی حزبالله، مقاومت را به پذیرش خلع سلاح گزینشی ترغیب کند. او حتی پیشنهاد ارتباط مستقیم با حزبالله را مطرح کرده، اما این گروه با تأکید بر گفتوگوی لبنانی-لبنانی، هرگونه مذاکره مستقیم با آمریکا را رد کرده است. این رویکرد نشاندهنده درک عمیق حزبالله از استراتژیهای آمریکا برای تضعیف محور مقاومت است. باراک در اظهاراتی که برخی آن را تهدید غیرمستقیم تلقی کردهاند، با مقایسه وضعیت لبنان و دمشق، تلویحاً هشدار داده که عدم همکاری با طرح خلع سلاح میتواند به اشغال لبنان توسط سوریه منجر شود. این تهدید، در کنار تحرکات نیروهای جولانی در مرزهای لبنان و عراق، نشاندهنده تلاش آمریکا برای ایجاد یک جبهه جدید علیه حزبالله از طریق نیروهای نیابتی است.
از سوی دیگر، فشارهای اقتصادی، مانند قطع ارتباط شبکه بانکی لبنان با مؤسسه قرضالحسن، بخشی از استراتژی آمریکا برای تضعیف جایگاه اجتماعی و سیاسی حزبالله است. این مؤسسه که نقش مهمی در حمایت از اقشار محروم لبنان ایفا میکند، بهعنوان یکی از بازوهای کلیدی حزبالله هدف قرار گرفته است. گزارش رسانه عبری «معاریو» ادعا میکند که حزبالله تحت پوشش بازسازی ضاحیه، در حال احیای زیرساختهای نظامی خود است. این ادعاها، که با هدف توجیه حملات رژیم صهیونیستی مطرح میشوند، نشاندهنده نگرانی تلآویو از توان بازسازی سریع حزبالله است. تجربه جنگ ۳۳ روزه ۲۰۰۶ و پیروزیهای اخیر محور مقاومت، مانند عملیات وعده صادق، نشان میدهد که حزبالله نهتنها از توان نظامی، بلکه از حمایت گسترده مردمی برخوردار است که هرگونه تلاش برای خلع سلاح را ناکام خواهد گذاشت.
عادیسازی: تلهای برای فروپاشی هویت ملی
یکی از اهداف پنهان فشارهای کنونی، سوق دادن لبنان به سمت عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی است. پیشنهادهایی مانند ایجاد منطقه اقتصادی در نوار مرزی جنوب لبنان که ظاهراً با هدف بازسازی مطرح شده، در واقع بخشی از پروژه عادیسازی است که نیازمند همکاریهای تجاری و سیاسی با این رژیم است. این طرح که با حمایت آمریکا و برخی کشورهای عربی مانند عربستان سعودی و قطر پیگیری میشود، به دنبال تضعیف استقلال لبنان و تبدیل آن به کشوری وابسته به محور غربی-صهیونیستی است. حزبالله با آگاهی از این تله، اعلام کرده که حتی در صورت عقبنشینی رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان، سلاح خود را تسلیم نخواهد کرد، زیرا این سلاح تنها عامل بازدارنده در برابر تجاوزات خارجی است.
در مقایسه با کشورهایی مانند مصر و امارات که تسلیحات پیشرفتهای دارند، اما به دلیل فقدان اراده مقاومت، تهدیدی برای رژیم صهیونیستی محسوب نمیشوند، حزبالله به دلیل استقلال عمل و تعهد به مبارزه با اشغالگری، هدف اصلی این فشارها قرار گرفته است. این موضوع نشان میدهد که مشکل اصلی آمریکا و رژیم اسرائیل، نه وجود سلاح، بلکه اراده استفاده از آن علیه تجاوزات است. از این رو، عادیسازی روابط، که نیازمند تسلیم سیاسی و نظامی لبنان است، به مراتب مهمتر از خلع سلاح برای این قدرتها تلقی میشود.
آیندهنگری: لبنان در آستانه یک آزمون تاریخی
تداوم فشارهای آمریکا و رژیم صهیونیستی برای خلع سلاح حزبالله، لبنان را در آستانه یک بحران داخلی و منطقهای قرار داده است. شیخ نعیم قاسم هشدار داد که این سیاست میتواند به فتنه داخلی و حتی جنگ داخلی منجر شود، بهویژه در شرایطی که وزرای شیعه از جلسات کابینه خارج شدهاند و تصمیم خلع سلاح از اجماع ملی برخوردار نیست. این شکاف سیاسی که با فشارهای خارجی تشدید شده، میتواند به نفع رژیم صهیونیستی و حامیانش عمل کند. با این حال، حمایت گسترده مردمی از حزبالله، بهویژه در جنوب و ضاحیه، نشاندهنده ریشههای عمیق این جنبش در جامعه لبنان است.
از سوی دیگر، تحرکات نیروهای جولانی در جنوب سوریه و فشار بر اقلیتهای دروزی و علوی، زنگ خطر جدیدی برای لبنان است. این تحرکات که به نظر میرسد با هماهنگی ضمنی آمریکا و رژیم صهیونیستی انجام میشود، میتواند به ایجاد یک جبهه جدید علیه حزبالله منجر شود. در چنین شرایطی، حفظ سلاح مقاومت نهتنها یک ضرورت نظامی، بلکه یک الزام استراتژیک برای جلوگیری از فروپاشی ملی است. تجربه جنگ سپتامبر ۲۰۲۴ نشان داد که حزبالله، حتی در شرایط فشار سنگین، قادر به بازسازی سریع و وارد آوردن ضربات موثر به دشمن است.
مقاومت، ضامن بقای لبنان
حزبالله لبنان، بهعنوان ستون فقرات مقاومت در برابر اشغالگری، در برابر یک پروژه پیچیده آمریکایی-صهیونیستی برای خلع سلاح و تحمیل عادیسازی قرار دارد. فشارهای دیپلماتیک تام باراک، حملات مستمر رژیم صهیونیستی و تحرکات نیروهای نیابتی در سوریه، همگی بخشی از یک استراتژی کلان برای تضعیف محور مقاومت هستند. با این حال، موضع قاطع شیخ نعیم قاسم و حمایت گسترده مردمی نشان میدهد که مقاومت همچنان سد محکمی در برابر این توطئههاست.
دولت لبنان باید با بازنگری در سیاستهای خود، به جای همسویی با فشارهای خارجی، راهبردی ملی برای تقویت وحدت و حمایت از مقاومت در پیش گیرد، در غیر این صورت، لبنان در معرض خطر فروپاشی داخلی و از دست دادن استقلال خود قرار خواهد گرفت. آینده منطقه به توانایی لبنان در حفظ مقاومت و ایستادگی در برابر پروژههای عادیسازی بستگی دارد، و حزبالله، با درسهایی که از جنگهای گذشته آموخته، آماده است تا بار دیگر کابوس صهیونیستها شود.