توضیحات سردار عالیرتبه سپاه درباره یک عملیات مهم

سردار دریادار پاسدار «علی فدوی» یکی از فرماندهان و مسؤولین نیروی دریایی سپاه است که از اوایل تشکیل قرارگاه نوح (ع) و بعد از تشکیل نیروی دریایی سپاه در سِمت‌های مختلفی از جمله معاون اطلاعات قرارگاه نوح (ع)، فرمانده منطقه یکم دریایی و معاون اطلاعات نیروی دریایی سپاه ایفای نقش داشته است. وی در زمان انجام این مصاحبه که طی حدود یک دهه پیش بوده، فرمانده نیروی دریایی سپاه بوده و هم‌اکنون به‌عنوان جانشین فرمانده کل سپاه خدمت می‌کند.

لطفاً در مورد کلّیت عملیات کربلای ۳ توضیح دهید.

عملیات کربلای ۳ که بعد از والفجر ۸ انجام شد و به قصد انهدام سکوی الامیه و البکر عراق انجام گرفت، به چند مرحله و چند قسمت متمایز تقسیم شده بود. در اشغال الامیه، تشکیلات ویژه‌ای از لشکر ۱۴ امام حسین (ع) که نقش عمده به معاونت اطلاعات این لشکر واگذار شده بود، حضور داشتند. درگیری و انهدام شناورهای عراقی که در داخل خورعبدالله که از آن برای رسیدن به منطقه الامیه استفاده می‌شد، به یگان‌هایی از منطقه دریای دوم و سوم سپاه واگذار شد. قسمت دیگر هم مربوط به انهدام غیرمستقیم البکر بود؛ چون البکر، یک پایگاه نفتی برای صدور نفت عراق بود و ما هم اطلاعات دقیقی از مسائل البکر و خطوط لوله‌ای که نفت را به البکر می‌رساند، داشتیم.

در آن موقع فاو دست ما بود. ما می‌دانستیم که همه لوله‌های نفت در آن منطقه فعال هستند و می‌توانستیم از این نفت، برای انهدام البکر استفاده کنیم، در آن موقع البکر و الامیه دو سکویی بودند که کار نفتی صورت نمی‌دادند، بلکه نیروی نظامی در آن مستقر بود و در جهت انهدام کاروان‌های کشتی ما و همچنین حمله به ترمینال فاو، که اصلی‌ترین ترمینال ما بود و به ترمینال خارک کمک می‌کرد، استفاده می‌شد. در واقع سه کار جدا از هم، درآن عملیات انجام می‌شد؛ مخصوصاً مرحله سوم که مربوط به البکر بود. تقریباً هیچ‌کس غیر از خود ما در قرارگاه و چند نفر از برادرهایی‌ که دست‌اندرکار این قضیه بودند، از این عملیات اطلاعی نداشتند.

توضیحات سردار فدوی درباره یک عملیات مهم

هماهنگی شده بود که در ساعت مشخصی نیروی هوایی ما، بمباران معمولی را روی البکر داشته باشند تا ما زمینه‌های کاملی را آماده کنیم، بخش اشغال الامیه و انهدام آن، قسمت بزرگ عملیات بود که ۳۰ ساعت به‌طور پیوسته در آنجا مستقر بودیم. این کار به نحو خوبی انجام شد که خود این مرحله ماجرای بسیار مفصلی داشت.

الامیه دقیقاً جایی قرار گرفته که در معرض سه جریان دریایی است؛ یک جریان اروند با آن حالت‌های خاصی که خودش دارد و جریان خورعبدالله و یکی هم جریان خورموسی، دقیقاً در تقاطع این سه تا جریان قرار دارد. جریان‌های دریایی مثل جزر و مد هم به آن اضافه می‌شود. اینکه در یک ساعت مشخصی، تعداد زیادی از نیروهای غواص به این محل برسند، یک کار طولانی، عملی و علمی را طلب می‌کرد که محاسبات خاص خودش را داشت.

یکی از مسائلی که در اقیانوس‌شناسی و به قول معروف، مسائل دریایی مطرح است، شناخت جریان‌های دریایی است و تقریباً برای آن کسی نمی‌تواند یک قانون ثابتی را قائل شود و در هر منطقه‌ای هم متفاوت است. در عملیات والفجر ۸، وضعیت جزر و مد داخل دو نهر، که در فاصله کمتر از ۱۰۰ متر از هم بودند، دو جریان متفاوت دریایی وجود داشت، در یک فاصله کم بعد از مرحله شناسایی، عملیات آغاز شد. در شب عملیات اتفاقی رخ داد و نیروهای غواص ما در زمان مقرر به محل تعیین‌شده نرسیدند و با تأخیر در آنجا قرار گرفتند.

درباره زمان مقررشده و زمانی که غواص‌ها رسیدند، جزئیات آن خاطر شما هست؟

من الان دقیقاً ساعتش یادم نیست، حدود ساعت ۱۲ بود. تا آنجا که یادم هست، ساعت یک شده بود و اینها هنوز به آنجا نرسیده بودند. ما در قرارگاه بودیم و شناورهای زیادی با خودمان در قرارگاه آماده کرده بودیم، که با یکی از شناورها رفتیم به محلی که نیروها می‌خواستند رها شوند و من قبل از اینکه آنها برسند، به آنجا رفتم. به علت تأخیری که پیش آمده بود، زمان دیگری برای آنکه نیروها رها شوند، وجود نداشت؛ بنابر این تصمیم بر این شد که نیروهای غواص را تا نزدیکی الامیه با شناور، از منطقه استقرار آن‌ها انتقال دهیم، من خودم با رادار در جلو حرکت کردم، هوا هم مساعد نبود و نیروها را تا منطقه بسیار نزدیکی به الامیه بردیم.

ما مجبور بودیم از رادارهای خود به علت انعکاس فرکانس راداری که توسط دشمن قابل دریافت بود، در مقطع زمانی کوتاه استفاده کنیم و در بقیه زمان‌ها خاموش باشند. ما رادار را خیلی کم روشن می‌کردیم و بعضاً هم به خاطر وضعیت جوی، خود به خود رادار خاموش می‌شد. نیروها را تا فاصله خیلی نزدیک بردیم و بعد رها کردیم.

چند غواص باید در یک وضعیت بسیار خاص به سمت منطقه مورد هدف می‌رفتند. ما هم در مکان تعیین‌شده، مستقر شدیم. نزدیکی‌های صبح بود و هیچ خبری از غواص‌ها نبود. پیش‌بینی‌های زیادی صورت گرفته بود، برای اینکه غواص‌ها که در آب هستند، بتوانند با ما ارتباط داشته باشند؛ ولی بی‌سیم‌ها ابتدایی بودند و علی‌رغم آب‌بندی کردن بی‌سیم، به دلیل آنکه آن بی‌سیم‌ها زمینی بودند و ارتباط گاهی به‌صورتی که می‌بایست برقرار شود، نشد و نیروهای غواص هم اصراری به ارتباط نداشتند، به لحاظی که بتوانند کارشان را انجام بدهند. فقط حدود ۳۰ نفر از غواص‌ها به اسکله رسیدند و بقیه در حوالی اسکله بودند.

آقایی به اسم مظاهری و آقای شاطرپور که از غواص‌های لشکر امام حسین (ع) و بسیار قبراق و قوی بودند، به بقیه می‌گویند شما بایستید تا ما برویم بالا نگهبان‌ها را خلع سلاح کنیم. این دو نفر می‌روند، درحالی‌که ۵ الی ۶ نفر از عراقی‌ها که بالای اسکله نشسته بودند و با هم صحبت می‌کردند. با لباس غواصی مشکی و با این موقعیت، فقط هم کارد در دستشان بود، می‌روند و عراقی‌ها را خلع سلاح می‌کنند. این اسکله به دو قسمت تقسیم می‌شود، یک قسمتی که قبلاً ما از قدیم منهدمش کرده بودیم، بچه‌ها آنجا را به تصرف خودشان در آورند. زمانی که ما رسیدیم پای اسکله یک اوضاع بسیار عجیبی برقرار است. گفتند که ما اسکله را گرفتیم، بگویید که شناورها بیایند، که شناورها آمدند و بقیه اسکله هم فتح شد و شناورهای ما بسیار قبراق به سمت اسکله حرکت کردند.

هوا کمی موج داشت و آرام نبود. تمام بچه‌هایی که از خودمان روی اسکله بودند از هجوم شناورهای خودی، به اسکله وحشت کرده بودند با اینکه همه می‌دانستند این شناورها مال خودمان است. با هیبت بسیار عجیبی، اولین شناورها رسیدند.

اولین شلیکشان به مقر فرماندهی عراقی‌ها در سکوی کنترل که قسمت کنترل سکو بود، اصابت کرد. با اینکه آنها داشتند مقاومت می‌کردند و بسیاری از هواپیماهای عراقی هم آمده بودند، بعد از اینکه اولین گلوله خورد، دومین گلوله داشت شلیک می‌شد که یک پرچم سفیدی را از بالای همان ساختمان بالا بردند و تقریباً قسمت اعظمی از نفرات نیروهای عراقی اسیر شدند و حدود ۱۲۰ نفری که آنجا بودند به اسارت درآمدند.

کل نفرات عراقی که در اسکله بودند، آیا همین ۱۲۰ نفر بودند و همه اسیر شدند؟

شاید کمی بیشتر بودند؛ البته تعدادی از آنها زمانی‌ که می‌خواستیم اسرا را از پد بالگرد سوار بالگردها کنیم، با حمله موشکی خودِ عراقی‌ها کشته شدند، چند تن از بچه‌های ما هم همانجا شهید شدند. بقیه اسرای باقی‌مانده که کمتر از صد نفر بودند را به عقب منتقل کردند. پوشش هوایی بالگردی منطقه هم قرار بود در سکوهایی که در آبادان بود، مستقر بشود که از آنجا پوششی را به منطقه بدهد، ولی این امر محقق نشد و اسلحه‌هایی که بچه‌ها داشتند، همین ۲۳ و ۱۴ میلی‌متری که از خود عراقی‌ها از روی سکو به غنیمت گرفته بودند و ۲۳ میلی‌متری‌هایی روی شناور خودمان بود.

طبیعتاً این میزان سیستم پدافندی مانع پرواز هواپیمای دشمن در آسمان نمی‌شد. برای همین تعداد زیادی از هواپیماهای دشمن پرواز کرده بود. یکی از هواپیماهای عراق در فاصله کمی از سکو به طرف شناورهای ما هجوم آورد. بچه‌ها از روی سکو و شناور تیراندازی می‌کردند، این هواپیما آمد و بدون هیچ‌گونه تغییر مسیری با همان سرعت و جهت که به طرف دریا بود، رفت در آب و به فاصله کمی از قایق‌ها منفجر شد که همان تأثیر زیادی روی سربازهای عراق هم داشت. تقریباً روز اول روز بسیار خوبی بود. بعد هم نیروهای خودی روی اسکله مستقر شدند.

استعداد شما در این مرحله چقدر بود؟

یگانی که وارد عمل شد، کمتر از یک گردان کامل بود. در عملیاتِ گرفتن اسکله، نه به لحاظ درگیری، بلکه فقط به دلیل ۱۰ فروند موشک عراقی که به الامیه شلیک شد، ما شهیدانی داشتیم. از روز بعد حول و حوش ساعت ۸ و ۹ بود که تحرکات شناورهای عراق شروع شد و نیروهای ما نیز در آن منطقه مستقر بودند. عملیات انهدام تجهیزاتی که قابل انتقال نبود و همچنین انتقال آن تجهیزاتی که به منطقه خودمان باید منتقل می‌شد به نحو بسیار خوبی صورت گرفت. بیشتر سیستم‌های اسکله منتقل شد، سیستم‌هایی که مربوط به خود اسکله بود و قابل انتقال نبود، منهدم شد و موشک‌هایی که عراق زد، موجب شد که در اسکله انهدام زیادی صورت بگیرد؛ هنوز هم با اینکه چندین سال از جنگ گذشته، اسکله الامیه به‌صورت کامل بازسازی نشده است. قسمت دیگر کار ما مین‌ریزی بود که باید تعداد زیادی مین می‌ریختیم. الحمدالله هیچ مشکلی برای ما و شناورهایمان در بحث مین‌ریزی پیش نیامد.

یکی دیگر از اسکله‌ها البکر بود. در البکر با توجه به اینکه در لوله‌های نفت، هنوز از قبل نفت باقی مانده بود، تصمیم گرفته شد که آن نفت‌ها به سمت اسکله پمپاژ شود و بعد هم دنبال آن انفجاری صورت بگیرد و همین هم شد. چند نکته وجود داشت. زمان ریختن نفت به آب، جریان آب، زمان آتش‌زدن نفت‌ها که منجر به انفجار شود مهم بود، که به درستی انجام شد. ما در البکر نیرو پیاده نکردیم، پس اسیر هم نداشتیم که بیاوریم، ولی بعداً متوجه شدیم که عمده نیروهای عراقی مستقر در آنجا یا سوختند یا در آب افتادند و حتی دو بخش از اسکله هم از حرارات آتش ذوب شد. تعداد کمی هم تواسنتند با بالگرد منتقل شوند؛ یعنی در واقع همگام با هم، لشکر امام حسین (ع) اسکله الامیه را تصرف کرد و اسکله البکر فقط با چند نفر نیرو به آتش کشیده شد.

فاصله دو اسکله چقدر است؟

فاصله البکر و الامیه ۱۰ کیلومتر است.

هر دو اسکله شبیه هم هستند یا تفاوت دارند؟

اسکله البکر خیلی بزرگتر است؛ لذا استعداد و تجهیزات بیشتری روی آن بود، در واقع الامیه تحت فرماندهی البکر بود.

فرماندهی کل عملیات به عهده نیروی دریایی بود یا لشکر ۱۴؟

فرمانده لشکر امام حسین (ع) شهید خرازی فرمانده عملیات بود که زیر نظر قرارگاه عمل می‌کرد؛ البته آن موقع در روزهای اول کار بدون حضور فرمانده لشکر شروع شد، چون خرازی سفر حج بود و آقای ابو شهاب که جانشین بود، کارها را انجام می‌داد و ایشان در آن عملیات، نقش مسئولیت لشکر را داشت.

از بچه‌های نیروی دریایی چه کسی حضور داشت؟

آقای مقدم از بچه‌های اطلاعات قرارگاه بود که بسیار فعال عمل می‌کرد و آقای منصور ارضی هم در منطقه عملیات بود.

محل استقرار بچه‌ها کجا بود؟

در نهر قاسمیه و چند مکان دیگر بود.

قرارگاه در کجا مستقر بود؟

قرارگاه در همان نزدیک منطقه عملیات بود که فرمانده کل سپاه آقای محسن رضایی، آقای سلامی و آقای آقاجاری در آنجا حضور داشتند. اباذری که از بچه‌های منطقه سوم بود، آن شب همراه ما به‌عنوان سکاندار قایق بود، اما آنقدر حالش خراب بود که قادر به انجام کاری نبود، ما هم مجبور بودیم در یک محل بایستیم و در حرکت نباشیم و دریازدگی را تحمل کنیم. این وضع حدود سه ساعت طول کشید.