در تحولی قابلتوجه در نظم سیاسی خلیج فارس ، دیگر این ایران نیست که بهعنوان محور اصلی بیثباتی در خاورمیانه معرفی میشود؛ بلکه اکنون انگشت اتهام مستقیماً به سمت اسرائیل نشانه رفته است. این تغییر روایت با سخنان بدر البوسعیدی، وزیر خارجهٔ عمان، در «گفتوگوی منامه» در بحرین بهصورت علنی مطرح شد. او در این نشست که توسط «مؤسسهٔ بینالمللی مطالعات استراتژیک» برگزار شده بود، تصریح کرد: «ما مدتهاست میدانیم که اسرائیل منبع اصلی ناامنی در منطقه است.»
اسرائیل در مرکز بحران؛ تغییر بیسابقه در محاسبات امنیتی عربی
این اظهارات صرفاً یک موضعگیری مقطعی یا بیان نمادین نیست. برای حدود چهار دهه، دیپلماسی و راهبرد امنیتی آمریکا بر این پیشفرض استوار بوده که ایران مرکز بیثباتی خاورمیانه است. اکنون که قدرتهای عرب حوزهٔ خلیج فارس این گزاره را به چالش میکشند، واشنگتن با هشداری بنیادین روبهرو است. اگر دولتهای منطقه دیگر ایران را منشأ آشوب نمیدانند، ادامهٔ تکیهٔ آمریکا بر روایت قدیمی «تهدید دائمی ایران» خطر دور شدن سیاستهای ایالات متحده از واقعیتهای جدید را در پی دارد؛ حتی در شرایطی که بسیاری از مقامات دولت ترامپ همچنان به همان روایتهای گذشته تمسک میجویند.
از دههٔ ۱۹۸۰ به اینسو، سیاست خارجی آمریکا ایران را نیروی بیثباتکنندهٔ اصلی معرفی کرده است. در دولت کلینتون، وارن کریستوفر، وزیر خارجهٔ وقت، جملهٔ مشهوری را تکرار کرد: «هر جا در منطقه نگاه کنید، دست ایران را میبینید»؛ عبارتی که اجماع دوحزبی در واشنگتن را تقویت کرد و مبنای «سیاست مهار دوگانه» شد؛ سیاستی که عراق و ایران را تهدیدهای مشترک و اسرائیل را «لنگر ثبات» معرفی میکرد. منطق حاکم این بود که مهار تهران و بغداد، در کنار تقویت اسرائیل، میتواند به ایجاد صلح و نظم منجر شود.
این چارچوب هرچند در طول زمان نام و تاکتیکهایش تغییر کرد تقریباً دستنخورده باقی ماند. حتی «توافقهای ابراهیم» دولت ترامپ نیز در نهایت به همین فرض بنیادین بازگشت: این که ایران تهدید اصلی است و دولتهای عرب باید برای مهار آن به اسرائیل نزدیک شوند. تنها در دورهٔ کوتاهی پس از برجام، دولت اوباما برای مدتی کوتاه از این الگو فاصله گرفت.
در چنین زمینهای، اینکه یک وزیر خارجهٔ عرب علناً این روایت دیرینه را نهفقط رد کند، بلکه کاملاً وارونه سازد نشانهٔ دگرگونی عمیق در محاسبات منطقهای است. آنچه این تغییر را تسریع کرده، رفتار اسرائیل در سالهای اخیر است. تنها در دو سال گذشته، اسرائیل به هفت کشور حمله کرده است؛ در حالی که همزمان، آنچه از سوی یک کمیسیون سازمان ملل «نسلکشی» در غزه نامیده شد، ادامه یافته است. ویرانی گسترده در غزه و تخریب بخشهایی از جنوب لبنان، همراه با حملات اسرائیل به قطر باعث شده دولتهای عضو شورای همکاری خلیج فارس دیگر نتوانند پیامدهای منطقهای اقدامات اسرائیل را نادیده بگیرند.
به بیان دیگر، اکنون این اسرائیل است که از نگاه بسیاری از پایتختهای عرب، بهجای ایران، منبع اصلی بیثباتی و تهدید برای امنیت منطقه بهشمار میرود. چنین چرخشی، اگر در محاسبات واشنگتن نادیده گرفته شود، میتواند به شکاف راهبردی خطرناکی بین ایالات متحده و متحدان خلیج فارس منجر شود.