جزئیات ربوده شدن صادق زیباکلام

زیباکلام گفت: درب اتاق فرماندار که ما در آن مشغول مذاکره بودیم، باز شد و فردی که صورتش را با دستمال‌های بزرگ پوشانده بود، به من اشاره کرد که شما بلند شوید. گفتم با من چه کار دارید؟ گفتند که سوال نکنید، بیایید. من چاره ای جز اجرای دستور این فرد مسلح نداشتم. کتم را پوشیدم و از ساختمان فرمانداری بیرون آمدم.

بعد از دو، سه ساعت راهپیمایی با ماشین جیپ که اکثرا در تپه ها و کوره راه ها بود، به یک جاده رسیدیم، آنجا کنار یک قهوه خانه متروکه نگه داشتند.