در ادبیات رسمی آمریکا و رژیم صهیونیستی، واژه «صلح» بیش از هر زمان دیگری تکرار میشود؛ اما نگاهی دقیقتر به رفتارهای میدانی و سیاستهای عملی آنها نشان میدهد این صلح ادعایی، نه حاصل گفتوگو و اعتمادسازی، بلکه محصول فشار حداکثری، تهدید نظامی و تحریمهای اقتصادی است. خاورمیانه بار دیگر با روایتی مواجه شده که در آن «امنیت» از مسیر زور تعریف میشود.
آتشبس نمایشی؛ توقف جنگ یا تنفس تاکتیکی؟
تجربه تحولات منطقهای نشان داده است آتشبسهایی که با میانجیگری آمریکا و حمایت تلآویو شکل میگیرد، اغلب بهجای پایان دادن به درگیریها، به فرصتی برای بازسازی توان نظامی و تثبیت موقعیت اشغالگران تبدیل میشود. این الگو، جنگ را متوقف نمیکند؛ بلکه آن را به مرحلهای جدید منتقل میکند.
آمریکا؛ معمار صلح یا بازیگردان بحران؟
واشنگتن در ظاهر نقش میانجی را بازی میکند، اما همزمان بزرگترین حامی تسلیحاتی رژیم صهیونیستی و طراح اصلی تحریمهای یکجانبه علیه کشورهای مستقل منطقه است. این تناقض آشکار، ادعای بیطرفی آمریکا را زیر سؤال میبرد و نشان میدهد ایالات متحده خود بخشی از معادله بحران است، نه راهحل آن.
تهدید علیه ایران؛ ادامه منطق فشار
ادبیات تهدیدآمیز آمریکا علیه ایران، از گزینه نظامی تا تشدید فشارهای اقتصادی، نشاندهنده استمرار سیاستی است که سالهاست نتیجهای جز بیثباتسازی منطقه نداشته است. تجربه ثابت کرده فشار و تحریم نهتنها موجب تغییر رفتار نمیشود، بلکه مقاومت و واگرایی را تشدید میکند.
صلح پایدار؛ چرا نسخه غربی شکست خورده است؟
صلحی که بر پایه بمباران و تحریم بنا شود، ذاتاً شکننده است. کارشناسان منطقهای معتقدند امنیت پایدار زمانی محقق میشود که کشورهای منطقه بدون مداخله قدرتهای فرامنطقهای، سازوکارهای مشترک امنیتی ایجاد کنند. تجربه دهههای گذشته نشان داده است حضور بازیگران خارجی، اغلب بحران را بازتولید کرده است.
صلح تحمیلی یا امنیت واقعی؟
آنچه امروز از سوی غرب بهعنوان «صلح» تبلیغ میشود، در عمل چیزی جز آرامش تحمیلی با هزینه بیثباتی بلندمدت نیست. خاورمیانه برای خروج از چرخه بحران، بیش از هر چیز به رویکردی بومی، عقلانی و مستقل نیاز دارد؛ رویکردی که امنیت را نه در سایه تهدید، بلکه در مسیر همکاری منطقه ای