به گزارش افکارنیوزبه نقل از مهر، ریشه لاتین کلمه security، واژه secures است که در لفظ به معنای «بدون دغدغه» است. واژه امنیت در کاربرد عام به معنای رهایی از مخاطرات مختلف است. فرهنگ آکسفورد این واژه را با عبارت زیر تعریف کرده است: «امنیت» شرایطی است که در آن،[یک موجود] در معرض خطر نبوده یا از خطر محافظت می‌شود». تعاریف مندرج در فرهنگ لغات درباره مفهوم کلی امنیت بر روی «احساس آزادی از ترس» یا «احساس ایمنی» که ناظر بر امنیت مادی و روانی است تأکید دارند.

کلمنتس معانی لغوی امنیت را چنین خلاصه کرده است: «رهایی از خطر یا مخاطرات و یا لطمات، ایمنی روانی، رهایی از هراس یا تردید، مشوش نبودن، نبودن احتمال ناکامی، چیزی که ایمنی می‌دهد و اطمینان می‌بخشد».

بوزان معتقد است: تعاریف لغوی امنیت عبارت است از: حفاظت در مقابل خطر(امنیت عینی)، احساس ایمنی(امنیت ذهنی) و رهایی از تردید(اعتماد به دریافت‌های شخصی). به اعتقاد بوزان، اکثر تهدیداتی که متوجه افراد است، ناشی از این حقیقت است که افراد در محیط انسانی به سر می‌برند و این محیط موجد انواع فشارهای غیرقابل اجتناب اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است.

تهدیدات موجود در جامعه به اشکال بسیار متنوعی رخ می‌دهد ولی اصولاً سه نوع هستند: تهدیدهای فیزیکی یا جسمی(درد، صدمه و مرگ)، تهدیدهای اقتصادی(تصرف یا تخریب اموال، عدم دسترسی به کار یا منابع) و تهدیدها نسبت به حقوق(زندانی شدن، از بین رفتن آزادی‌های عادی مدنی) همراه با تهدیدات موقعیت یا وضعیت(تنزل رتبه، تحقیر در انظار عامه). غالباً این تهدیدها با هم همبستگی دارند یعنی وقوع یکی از آنها، ممکن است به بروز عواقبی در دیگری منجر شود.

توجه به معانی لغوی واژه امنیت و تعاریف مختلف موجود، این نکته را آشکار می‌سازد که «تهدید» هسته مرکزی این مفهوم را تشکیل می‌دهد. تهدید می‌تواند ابعاد عینی و ذهنی داشته باشد. بنابراین احساس امنیت را می‌توان در امان بودن یا در امان حس کردن خود از تهدید، صدمه، آسیب و یا خطر تعریف کرد.

بر اساس تئوری هرم نیازهای آبراهام مازلو، نیاز به امنیت بعد از نیازهای زیستی یا فیزیولوژیک(شامل نیاز به آب، غذا، پوشاک و مسکن)، اساسی‌ترین نیاز بشر است.

مازلو معتقد است: چنانچه نیاز آدمی و یا جامعه در هر مقوله‌ای رفع نشود، انسان یا جامعه هیچ نیازی به مقوله‌هایی که در مراتب بالاتر هرم نیازها قرار دارد ازجمله رشد و توسعه احساس نخواهد کرد.

از این رو می‌توان گفت: تا زمانی‌که نیاز انسان‌ها به برخورداری از امنیت رفع نشود، انسان نخواهد توانست به مراحل بالاتر نیازها و نهایتاً به مرحلة «احساس نیاز به خودشکوفایی» که ازجمله بالاترین درجه نیازهای موجود در هرم نیازهای مازلو و اصلی‌ترین عامل جهت رسیدن به شکوفایی است، دست یابد.

شاید تا چند دهه اخیر متفکران اجتماعی، بین امنیت و احساس آن چندان تفاوتی قائل نبودند، ولی به واسطه تغییر و تحولات پس از جنگ جهانی دوم، بعد ذهنی امنیت(احساس امنیت) اهمیت غیر قابل انکاری پیدا کرده است.

این احساس ناشی از تجربه‌های عینی و اکتسابی افراد از شرایط و اوضاع پیرامونی است و فقط به شاخص‌های امنیت قابل تقلیل نیست.

در این زمینه می‌توان به مقایسه میزان سرقت خودرو در دو شهر تهران و توکیو اشاره کرد که هر دو شهر با داشتن حدود ۱۲ میلیون جمعیت(ثابت و شناور) و وجود حدود ۵ میلیون خودرو در توکیو و ۳ میلیون خودرو در تهران میزان سرانه سرقت سالانه خودرو در تهران حدود ۱۰۰۰۰ دستگاه و در توکیو ۱۰۰۰۰۰ دستگاه است که علی رغم میزان بسیار بالای سرقت در توکیو نسبت به تهران احساس نگرانی از این وضعیت در توکیو به واسطه وجود نظام تأمین اجتماعی(که بلافاصله خودرو از طریق بیمه تأمین می‌شود) بسیار پایین‌تر از تهران است.

احساس امنیت فرایندهای روانی و اجتماعی است که صرفاً بر افراد تحمیل نمی‌شود، بلکه اکثر افراد جامعه بر اساس نیازها، علائق، خواسته‌ها و توانمندی‌های شخصیتی و روانی خود در ایجاد و از بین بردن آن نقش اساسی دارند.

بر اساس تمایز میان مرز احساس و واقعیت می‌توان احساس امنیت را از امنیت واقعی تفکیک کرد. گاه ممکن است ناامنی‌هایی در جامعه وجود داشته باشد، ولی مردم احساس نکنند. گاه نیز موارد و مصادیق ایجاد ناامنی کم است اما مردم احساس ناامنی می‌کنند.

این مسئله که چه شرایطی افراد را به این جمع‌بندی می‌رساند که در یک موقعیت احساس ناامنی داشته باشند و در شرایطی دیگر به رغم پایین بودن شاخص‌های امنیت، احساس امنیت بالایی داشته باشند، تحت تأثیر عواملی است که سرمایه اجتماعی و بالطبع حمایت اجتماعی یکی از آنها است. بی‌نظمی اجتماعی، درک بروز جرایم و بزهکاری و اعتماد اجتماعی از موارد دیگری هستند که بر ایجاد احساس امنیت در جامعه تأثیر دارند.

با گسترش جوامع بشری و افزایش روابط میان انسان‌ها، امنیت شکل‌های مختلفی به خود گرفت، ازجمله امنیت اجتماعی، امنیت ملّی، امنیت بین‌المللی و…، ولی تمام این اَشکالِ امنیت زمانی قابلیت تحقق دارند که کوچک‌ترین واحد جامعه، یعنی فرد، احساس امنیت کرده و یا به زبانی دیگر امنیت انسانی برقرار شود.

به‌طورکلی نیاز انسان‌ها به برخورداری از سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی، مصونیت در مقابل سوانح طبیعی، داشتن محیط زیستی سالم و پاک، قرار نگرفتن در زمرة قربانیان خشونت(تجاوز جنسی، نژادپرستی، قتل و تروریسم و…) و در یک کلام برخورداری از حمایت‌ها و حقوق بشر است که به مسئله امنیت انسانی معنا و مفهوم می‌بخشد.

با این نگاه میتوان ابعاد مختلف و گستردهای را برای امنیت انسانی قائل بود که عموماً شامل ابعاد اقتصادی، بهداشتی (جسمانی و روانی)، سیاسی، اجتماعی، آموزشی و... میشود.