افکار نیوز - منظور ما از جناح در اين كتاب، گرايش هايي است كه در داخل يك دستگاه سياسي ـ اعم از حزب، جبهه، جريان ـ در برابر هم قرار دارد. از نظر تاريخي، اصطلاح هاي جناح چپ، راست، ميانه و دست چپي ها، دست راستي ها و ميانه روها كه رايج ترين اصطلاح در تقسيم بندي حزب و گروه هاي سياسي در جهان است، از انقلاب كبير فرانسه به اين طرف، رواج يافته است.

علت این بود که در مجلس ملی فرانسه که پس از انقلاب تشکیل شده بود، نمایندگان انقلابی و جمهوری خواه که خواستار تغییرات اساسی، بنیادی و سریع در جامعه بودند در سمت چپ رئیس مجلس و نمایندگان محافظه کار طرفدار پادشاهی که مخالف تغییرات اساسی در قوانین و مقررات بودند در سمت راست او و نمایندگان میانه رو در وسط مجلس می نشستند. این نشان و بازتابی از سه نوع اندیشه انقلابی و رادیکالی، محافظه کاری و لیبرالیسم بود. در رهگذر بیش از دو قرن از کاربرد این اصطلاح ها، آنها معنای مختلفی به خود گرفته اند و گروه های مختلفی را تحت پوشش خود قرار داده اند به نحوی که در مواردی به سختی می توان تمایز دقیقی بین چپ، راست و میانه قائل شد.

نمونه کامل راست گرایی را می توان در محافظه کاری دید. همچنین، فاشیست ها نیز با وجود تفاوت در اصول، از جهات عدیده ای جزء راستی های افراطی محسوب می شوند. نمونه گروه های چپ نیز سوسیالیست ها و رادیکالیست ها هستند. کمونیست ها و آنارشیست ها نیز جز چپ های تندرو به حساب می آیند.

بسیاری از لیبرال ها را می توان از گروه های میانه رو به حساب آورد. البته لیبرال ها از جهاتی مانند دفاع از آزادی سیاسی، موافقت با اصلاحات و نفی امتیازات، به چپ و از جهات دیگر، مانند طرفداری از اقتصاد آزاد، کم و بیش همگرا با راست هستند.

ابهام مفهومی این اصطلاح ها و کاربرد آنها برای مرزبندی های سیاسی ایران نیز نارسا و نامفهوم به نظر می رسد. اما با این وجود و با مسامحه در کاربرد آنها و بدون آنکه بخواهیم به این اصطلاح ها در این اثر مشروعیت بخشیم، از زمان مشروطه می توان ایدئولوژی ها، افراد، احزاب و جناح های چپ، راست و میانه را در ایران جستجو کرد. حزب دموکرات که بیشتر از روشنفکران و تحصیل کرده های فرنگ رفته در زمان مشروطه تشکیل شده بود، از مروجان اندیشه چپ در ایران محسوب می شد. «حزب اعتدالی» یا اعتدالیون عامیون، مرکب از روحانیون و اشراف، از اندیشه های راست گرایانه حمایت می کرد. در زمان پهلوی هم، اطلاق چپ به کمونیست ها و توده ای ها بسیار رایج بود. ملی گراها و ملی مذهبی ها هم مشهور به طرفداری از افکار لیبرالی و میانه روی بودند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این اصطلاح ها به تدریج در ادبیات سیاسی ایران رایج شدند. احسان طبری در خاطرات خود از تلاش سازمان یافته حزب توده برای ایجاد تفرقه در میان مسلمانان انقلابی می گوید. او پیدایش واژه «چپ» و «راست» در ادبیات سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی را محصول این برنامه ریزی ها می داند.

مهدی بازرگان و ابوالحسن بنی صدر مشهور به افکار لیبرالیستی و گروه ها و افراد حزب الله به رادیکال و انقلابی مشهور شدند. از آن زمان، گرایش ها و جناح های مخالف با یکدیگر به چپ، راست و میانه تقسیم شدند و این اصطلاح ها به تدریج محور تقسیم بندی های سیاسی جریان های سیاسی کشور قرار گرفت.

در دوره هشت ساله نخست وزیری میرحسین موسوی، نیروهای موسوم به چپ، اکثریت دولت و مجلس شورای اسلامی را در اختیار داشتند. این گروه ها که بعدها به چپ سنتی مشهور شدند، به اصطلاح انقلابی، تندرو، سازش ناپذیر ضد آمریکایی بودند. گروه های مهم این جناح در آن زمان مجمع روحانیون مبارز، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، دفتر تحکیم وحدت، انجمن اسلامی معلمان و انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها بود.

جناح چپ به ویژه مجمع روحانیون مبارز و سازمان مجاهدین خلق اسلامی ایران که دو گروه شاخص آن بودند در آن زمان از نظر سیاست های داخلی و خارجی طرفدار ولایت فقیه، نهادهای قانونی نظام، آزادی های سیاسی فردی و اجتماعی در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی ایران، آرمان گرایی، مخالف گروه های ملی گرا، حمایت از صدور انقلاب، بدبینی نسبت به سازمان های بین المللی، توسعه روابط با شرق، مخالفت با مذاکره و رابطه با آمریکا و کشورهای وابسته آمریکا در منطقه، مقاومت در برابر آمریکا و طرفدار اقتدار کامل سیاسی دولت و … بودند.

همچنین، از نظر اقتصادی به دخالت دولت در امور اقتصادی، دولتی بودن بخش های مادر و استراتژیک اقتصاد، مخالفت با خصوصی سازی گسترده، اولویت عدالت اجتماعی بر توسعه، گسترش تعاونی ها، ‌اولویت خودکفایی کشاورزی بر خودکفایی صنعتی، تاکید بر اقتصاد مختلط مبتنی بر بخش هایی دولتی و تعاونی به شکل هرم های مهار کننده بخش خصوصی و… معتقد بودند.

سرانجام آنکه، از نظر فرهنگی، به نظارت بر محصولات فرهنگی، تاکید بر اقتدار دولت در عرصه فرهنگی معتقد بودند. جناح چپ پس از روی کار آمدن دولت اکبر هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۸، و از دست دادن اکثریت خود در مجلس چهارم و پنجم تا حدودی از صحنه سیاسی دور شد.
اما با اتحاد گروه های چپ و میانه در سال ۱۳۷۶ ه. ش و با انتخاب سید محمد خاتمی در دوم خرداد همین سال، ‌ دوباره با عنوان جناح دوم خرداد روی کار آمد. با این پیروزی، این جناح توانست اکثریت اولین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا و مجلس شورای اسلامی دوره ششم را هم به دست گیرد. علاوه بر این، جناح دوم خرداد با تشکیل حزب مشارکت ایران اسلامی که در واقع همان اعضای ستادهای انتخاباتی خاتمی بودند، از نظر سیاست های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نیز دچار دگرگونی اساسی شد.

حزب مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب کارگزاران سازندگی و دفتر تحکیم وحدت، چه از نظر سیاست های داخلی و خارجی و چه از نظر اقتصادی و فرهنگی، با رویکرد این جناح در دوران میرحسین موسوی به طور کلی تغییر روش داده، خواستار آزادی های بیشتر فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در عرصه داخلی و خارجی به ویژه مذاکره و رابطه با آمریکا هستند. اما به علت عدم موفقیت تغییر اساسی در سیاست های خود، در دومین دوره شورای شهر و روستا؛ هفتمین و هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی و نهمین دوره ریاست جمهوری دوباره متحمل شکست شدند.

در مقابل جناح چپ قدیم یا جناح دوم خرداد فعلی، جناح مشهور به راست یا محافظه کار، اصول گرا و ارزش گرا و … قرار داشته و دارد. این جناح که در مجالس دوم و سوم شورای اسلامی در اقلیت بود، در مجالس چهارم، پنجم، هفتم و هشتم اکثریت را در اختیار داشته و دارد. مهم ترین و محوری ترین گروه های این جناح، جامعه روحانیت مبارز، حزب موتلفه اسلامی، جامعه اسلامی مهندسین، جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و … است.

این جناح از نظر سیاسی به ولایت مطلقه فقیه، اصول و ارزش های اسلامی و انقلابی، اجرای کامل قوانین و مقررات اسلامی، فعالیت های احزاب و گروه های سیاسی و نفی مذاکره و رابطه با آمریکا معتقد است.

از نظر اقتصادی، این جناح مخالف دولتی شدن کامل اقتصاد و تجارت، مخالفت دخالت گسترده دولت در مسائل اقتصادی، تقدم عدالت اجتماعی و ارزش ها بر توسعه اقتصادی، حمایت از بخش خصوصی، مخالفت با وابستگی اقتصادی، حمایت از اقشار محروم و مستضعف و… است.
جناح راست یا اصول گرا از نظر فرهنگی، معتقد است که باید با تهاجم فرهنگی مقابله کرد و نیز به، حمایت از کنترل دولت بر فعالیت های فرهنگی، نظارت قبل از چاپ محصولات فرهنگی، اسلامی کردن دانشگاه ها و انجام فعالیت های فرهنگی زیر نظر متولی اصلی و سنتی فرهنگ یعنی روحانیون معتقد است.

علاوه بر دو جناح فوق، عده ای هم در حزب جمهوری اسلامی، دولت و مجلس طرفدار اعتدال در مسائل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بودند. این افراد ابتدا جزئی از جناح راست بودند، ولی با روی کار آمدن دولت هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۸ ش تقویت شده، به جناح مصلحت اندیش، عمل گرا، میانه، راست مدرن یا تکنوکرات ها و فن سالاران مشهور شدند. افراد طرفدار این جناح با امضای بیانیه ای در سال ۱۳۷۵ ه. ش حزب کارگزاران سازندگی را تشکیل دادند.

حزب کارگزاران سازندگی از نظر سیاست های داخلی دارای اهداف منسجم، مشخص و شفافی نیست؛ اما از نظر سیاست خارجی به باز بودن درهای ارتباطات بر روی جهان، مشارکت فعال در مجامع بین المللی، اتکا بیشتر سیاست خارجی به گسترش روابط اقتصادی، تشنج زدایی در روابط خارجی ایران معتقد است.

حزب کارگزاران سازندگی، حرکت به سوی رشد و توسعه اقتصادی را محور فعالیت های اساسی خود می داند. توسعه با محور تولید، مالکیت خصوصی، حذف یارانه ها، ادغام در بازار بین المللی، امنیت اقتصادی، گسترش و عمومی شدن اقتصاد پولی و نهادینه شدن رقابت در همه زمینه های اقتصادی از جمله سیاست های کلی اقتصادی این گروه است.

سیاست های فرهنگی حزب کارگزاران عبارتند از: استقبال از مدرنیسم، تقویت نهادهای مردمی و غیر دولتی در عرصه فرهنگ، کاهش تدریجی نقش دین در جامعه و و به تعبیری عرفی کردن امور دین، گسترش فعالیت های فرهنگی در قالب نهادهای نوین مانند فرهنگسراها و تبادل فرهنگی و سیاست، ایمن سازی که آزادی ماهواره را در این راستا قرار می دهند.

حزب سیاسی:
تعریف واژه حزب و یا حزب سیاسی همانند تعریف بسیاری از واژه های دیگر علوم اجتماعی کار آسانی نیست؛ زیرا اولاً طی طول زمان این مفهوم تغییر کرده و حتی در یک زمان و مکان هم چندین مفهوم از آن وجود داشته است. ثانیاً مشکل دیگر این است که تعداد احزاب در دنیا فراوان است و هر کدام دارای ویژگی های خاص خودند. احزاب سیاسی در دنیا آنقدر فراوانند که به سختی می توان ویژگی های آنها را در یک تعریف واحد گنجاند. ثالثاً درباره وجه تسمیه حزب های غیر دموکراتیک بین اندیشمندان علم سیاست، اختلاف نظر وجود دارد.

بسیاری از این افراد اعتقاد دارند که واژه حزب سیاسی را تنها در مورد گروهی می توان به کار برد که هم به اصول و مبانی مردم سالاری معتقد باشد و هم در تشکیلات و ساختار خود از این اصول و مبانی، پیروی کند.

با این وجود، تعریف های فراوانی از حزب ارائه شده که چند مورد آن عبارتند از:

الف حزب به معنای سیاسی گروهی سازمان یافته از کسانی است که دیدگاهی مشترک دارند و معمولاً موضع عقیدتی کل آنان یکی است. صرفاً داشتن دیدگاهی مشترک، ‌ گروهی را حزب نمی سازد. گروه وقتی حزب یم شود که درصدد دستیابی به قدرت سیاسی باشد یا قدرت را در دست داشته باشد.

ب استیون دی. تانسی در کتاب مقدمات سیاست در تعریف حزب سیاس چنین می نگارد:
احزاب سیاسی را می توان گروه های اجتماعی قلمداد کرد که معمولاً از طریق مبارزات انتخاباتی تلاش می کنند دولت یک کشور را کلاً یا جزئاً در اختیار گیرند.

وی در توضیح تعریف خود می افزاید:
بنابراین احزاب سیاسی تلاش می کنند تا قدرت را برای رهبران خود به چنگ آورند و این کار را یا به خاطر نفس قدرت(امتیازات روانی، اجتماعی، اقتصادی و مقام) یا به نمایندگی از جانب برخی از گروه های اجتماعی(مثلاً کارگران، کشاورزان و مذهبیون) یا به خاطر بعضی هدف های عقیدتی و ایدئولوژیکی(مثلاً استقلال ملی، سوسیالیزم) انجام می دهند.

در تعریف دیگری از حزب آمده است:
حزب را می توان گروهی از افراد جامعه دانست که با اعتقاد و ایمان به برخی از اصول و داشتن هدف های مشترک در سازمانی با عنوان «حزب» متشکل شده و از طریق شعبه ها و قسمت های مختلف با یکدیگر ارتباط متقابل و مستمر دارند و می کوشند تا برای رسیدن به هدف ها و اجرای اصول مورد نظر، حکومت را مستقیماً به دست گیرند.

به هر حال، هر سه تعریف از حزب با توجه به احزاب در دنیای سیاست درست است و به ویژه تعریف های دوم و سوم که نگارنده نیز در این پژوهش بر آنها صحه می گذارد، بیشتر با احزاب سیاسی امروز، تطابق و سازگاری دارد.

در مجموع هر تعریفی که از حزب ارائه شود باید دارای ویژگی ها و ارکان زیر باشد:

الف حزب مستلزم وجود سازمان و تشکیلات پایداری است که حیات سیاسی آن از حیات بنیان گذاران آن فراتر باشد. بدین معنا که با خارج شدن رهبران آن از صحنه سیاست، حزب همچنان به کار خود ادامه دهد؛
ب حزب باید دارای اساسنامه و مرامنامه بوده و توسط عده ای از اشخاص حقیقی معتقد به آرمان ها و مشی سیاسی معین تاسیس شده باشد؛
ج تشکیلات حزبی دارای سازمانی مستقر در محل، همراه زیر مجموعه هایی باشد که در سطح ملی فعالیت داشته و با یکدیگر روابط متقابلی داشته باشند؛
د رهبران مرکزی و محلی حزب باید برای به دست گرفتن قدرت سیاسی، چه به تنهایی و چه با کمک احزاب دیگر مصمم باشند نه بر اعمال نفوذ؛
ه حزب باید در پی کسب حمایت عمومی به ویژه از طریق انتخابات باشد.

تشکل
تشکل از نظر لغوی «به معنای صورت گرفتن چیزی» است. تشکل از نظر اصطلاحی به معنای تشکیلاتی است که توسط یک گروه اشخاص حقیقی معتقد به آرمان ها و مشی سیاسی معین تاسیس شده است. تشکل ها در مقایسه با جناح ها به ساختار حزبی نزدیک ترند و دارای ارتباط تشکیلاتی اند.

محفل:محفل از نظر لغوی به معنای گرد آمدن مردم، انجمن، جای فراهم آمدن مردمان، مجلس و جای گرد آمدن است.
همچنین به معنای گرد آمدن گاه به گاه مردم در یک مجلس و جلسه نیز به کار می رود.
از محفل هیچ تعریفی در فرهنگ های فارسی و انگلیسی به فارسی و کتاب های سیاسی نیامده است؛ زیرا هیچگونه اجماع نظری در این مورد وجود ندارد.

جمعیت و انجمن:جمعیت و انجمن بیشتر به گروه های رسمی گفته می شود؛ یعنی هستند و رسمیت دارند. بدین معنا که وجود آنها مورد حمایت رسمی قوانین موجود کشور است؛ مانند همه انجمن ها و جمعیت هایی که برای کارهای سودجویانه(شرکت های تجاری) یا غیر سودجویانه(تمام انجمن ها و جمعیت های سیاسی، هنری و ورزشی، امور غیره و غیره) فعالیت می کنند و قانون آنها را به رسمیت می شناسد.

مطابق با قانون فعالیت احزاب و جمعیت های سیاسی، صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده مصوب مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۶۰ ه. ش حزب، جمعیت، انجمن، سازمان سیاسی و امثال آنها، تشکیلاتی است که دارای مرامنامه و اساسنامه بوده و توسط یک گروه از اشخاص حقیقی معتقد به آرمان ها و مشی سیاسی معین تاسیس شده و اهداف، برنامه ها و رفتار آن به صورتی به اصول اداره کشور و خط مشی کلی نظام جمهوری اسلامی ایران مربوط باشد.

علاوه بر این، در ماده دوم همین قانون، انجمن، جمعیت و اتحادیه صنفی چنین تعریف شده اند:

انجمن، جمعیت، اتحادیه صنفی و امثال آن، تشکیلاتی است که به وسیله دارندگان کسب یا پیشه یا حرفه و تجارت معین، تشکیل شده، اهداف، برنامه ها و رفتار آن به گونه ای در جهت منافع خاص مربوط به آن صنف باشد.

بر اساس ماده های هشت، نه و ده همین قانون، این گروه ها باید از وزارت کشور پروانه فعالیت دریافت کنند؛ در غیر اینصورت، اجازه فعالیت به آنها داده نمی شود. پس طبق قانون فوق، اولاً حزب، جمعیت، انجمن، سازمان سیاسی و … تقریباً به یک معنا گرفته شده اند؛ هر چند از نظر علم سیاست، هر کدام از این گروه ها معنای خاص خود را دارند. ثانیاً انجمن، جمعیت، اتحادیه و سایر گروه های صنفی نیز به یک معنا گرفته شده اند. ثالثاً تمام این احزاب، جمعیت ها، انجمن ها، گروه ها و تشکل های سیاسی، صنفی، مذهبی و… زمانی به رسمیت شناخته می شوند و اجازه فعالیت دارند که مجوز رسمی فعالیت از وزارت کشور گرفته باشند. در غیر اینصورت، اجازه فعالیت ندارند. نکته قابل ذکر دیگر در این قانون آن است که چیزی به نام جناح، جریان، جبهه، تشکل و گروه در این قانون وجود ندارد، اما ممکن است این تعریف شامل آنها نیز بشود.

ائتلاف:به توافق موقت احزاب و گروه های سیاسی به منظور رسیدن به هدف های سیاسی و پارلمانی گفته می شود.

نیروهای اجتماعی:مجموعه طبقات و گروه هایی هستند که بر روی زندگی سیاسی تاثیر می گذارند. نیروهای اجتماعی مرکب از افرادی است که دارای وجوه همسانی از نظر علایق ارزشی، اقتصادی، فرهنگی و مانند آن بوده، به شرکت در حیات سیاسی اعم از قبضه قدرت، ‌اداره جامعه، نهادهای سیاسی و مشارکت در تصمیم گیری ها و سیاست گذاری ها علاقمندند.

گروه سیاسی: «گروه» از نظر لغوی به معنای جماعت، جمعی از مردم و… گفته می شود. از نظر اصطلاحی گروه را به دو معنای زیر به کار برده اند:
الف هنگامی که تعدادی به دلیل یا به دلایلی دور هم گرد آیند، معمولاً آنها را یک جمع، یک جمعیت، یک دسته، یک فرقه، یک انجمن یا یک گروه می نامند.
ب واحدهای سازمانی نسبتاً کوچکی است که هر فرد در طول حیات خود، عضویت تعدادی از آنها را می پذیرد. به لحاظ جامعه شناسی سیاسی از دو نوع گروه سیاسی صحبت به میان آمده است.

اول؛ گروه ذی نفوذ: سازمان هایی را که در پی یک هدف یا قضیه جزئی ویژه ای هستند و در عین حال در پی تشکیل دولت یا تبدیل به بخشی از دولت نیستند، گروه ذی نفوذ گویند. این اصطلاح گاه به جای اصطلاح گروه فشار در تعریف دیگر از گروه ذی نفوذ آمده است.
گروه ذی نفوذ به تجمع عده ای از افراد گفته می شود که دارای منافع، هدف ها و شیوه نگرش های مشترک هستند. به خاطر پیشبرد، حفظ یا نیل به این هدف و شیوه نگرش ها، گرد هم آمده اند؛

بر مبنای این هدف ها و شیوه نگرش با یکدیگر ارتباط متقابل داشته و تشکیل سازمان داده اند، ولی مصمم به در دست گرفتن مستقیم حکومت نیستند.
پس اصطلاح گروه ذی نفوذ، مبین دسته و نیرویی است که با مداخله های خویش قوای عمومی کشور را تحت نفوذ خود قرار می دهد تا امتیازهای مادی به دست آورد و یا از ایدئولوژی و هدف های مخصوص خود دفاع کند. به این گروه ها، اصطلاح «حکومت پنهانی» نیز اطلاق شده است.

دوم؛ گروه فشار اصطلاح جایگزین گروه ذی نفوذ است و به گروهی گفته می شود که برای نیل به هدف های خود بر سایر گروه ها، اعمال فشار می کند. بسیاری از افراد آن را به جای گروه ذی نفوذ به کار می برند. پس، گروه فشار همان گروه ذی نفوذ است. راه های اعمال فشار و نفوذ گروه های ذی نفوذ عبارتند از لابی یا تحمیل گری یا تحمیل خواست ها و منافع خود بر مسئولان و مقام های دولتی از طریق افراد با نفوذ یا تطمیع، ارعاب یا رشوه، تبلیغات از طریق رسانه های جمعی و سرانجام رای به افراد مورد نظر در مبارزات انتخاباتی.

در مجموع، در این کتاب و فصل های مختلف آن به جریان های سیاسی قبل و بعد از انقلاب به طور اعم و جریان سیاسی اسلام گرا به طور اخص، سخن گویان مختلف آن، تبیین واژگان و مفاهیم مهم مورد بحثو نقد و بررسی مواضع و عملکرد آنها به طور مفصل پرداخته خواهد شد.
با این حال، مروری بر آثار و کتب موجود در زمینه جریان شناسی سیاسی در ایران، ویژگی های ممتاز این اثر را به خوبی نشان خواهد داد.
باید گفت مراد از واژه «جریان شناسی سیاسی» در ادبیات سیاسی همانا مطالعه و پژوهش درباره سیر تطور، تکوین، پیدایش و فراز و فرود نحله های مختلف احزاب و تشکل های سیاسی و نیز فعالان و کوشندگان عرصه سیاست با افکار و اندیشه های مختلف است.

درباره احزاب و جریان های مختلف سیاسی، آثار و تالیفات فراوانی پس از انقلاب اسلامی منتشر شده است. این آثار در عین حال که منابع و ماخذی ارزنده به شمار می آیند، اما باید گفت که جریان شناسی سیاسی را ذیل تاریخ معاصر و تحولات آن مورد کنکاش قرار داده اند و جز آثار معدودی در این زمینه، کتاب های مستقلی درباره جریان شناسی سیاسی به ویژه «جریان شناسی سیاسی اسلام گرا پس از انقلاب» که موضوع اصلی این کتاب است. تاکنون منتشر نشده است.

در یک صورتبندی کلی می توان آثار منتشره در حوزه تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی را که عمدتاً به جریان شناسی سیاسی ناظر است به شرح زیر برشمرد:

دسته اول، آثار مربوط به انقلاب اسلامی و ریشه های آن است. آثار فراوانی از سوی نویسندگان داخلی و خارجی به پیدایش علل زمینه های شکل گیری انقلاب اسلامی پرداخته اند و در تبیین این مسئله، نهضت روحانیت به رهبری حضرت امام خمینی را مورد توجه قرار داده اند که نقش و برجستگی روحانیت و اسلام گرایی در آن ملحوظ است. انقلاب اسلامی و ریشه های آن، ‌ عباسعلی عمید زنجانی؛ بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی در ۳ جلد، سید حمید روحانی؛ تحلیلی بر انقلاب اسلامی، منوچهر محمدی؛ و نهضت روحانیون ایران، علی دوانی؛ را می توان در زمره این آثار برشمرد.

دسته دوم، آثار و تالیفاتی است که به جریان ها و احزاب سیاسی پرداخته اند، اما این دسته از تالیف ها نیز چند ایراد دارد:
اول اینکه این دسته از آثار صرفاً به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی توجه داشته اند. از جمله این آثار باید به کتاب هیئت های موتلفه اسلامی، اسدالله بادامچیان؛ مقدمه ای بر انقلاب اسلامی، صادق زیبا کلام؛ تاریخ سی ساله ایران، بیژن جزنی؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۲ جلدی، سید جلال الدین مدنی؛ جریان ها و جنبش های مذهبی سیاسی ایران از ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷، رسول جعفریان؛ و تاریخچه گروه های تشکیل دهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی؛ اشاره کرد.

دوم؛ آن دسته از آثار و تالیفاتی را شامل می شود که به احزاب و تشکل های سیاسی بعد از انقلاب پرداخته اند، اما صرفاً‌ نگاه «تک بعدی» داشته اند: تشکل فراگیر(حزب جمهوری اسلامی)، عبدالله جاسبی؛ کارگزاران سازندگی از فراز تا فرود، علی دارابی؛ جبهه مشارکت ایران اسلامی، محمد صفایی دلویی و … را می توان در فهرست این دسته از آثار قرار داد.

در کنار این دسته از آثار، شاهد دو دسته تالیفات دیگر نیز هستیم. آثاری که یکسره تعریف و تمجید از حزب یا گروه خاصی است مثل: بیانیه ها و مواضع جبهه مشارکت ایران اسلامی، نگاهی گذرا به جمعیت موتلفه اسلامی، اثر اسدالله بادامچیان و یا یکسره نقد و منفی است: جبهه مشارکت ایران اسلامی، محمد صفایی دلویی؛ جریانات سیاسی و مواضع ما(گفتگو با محمدرضا باهنر و مرتضی نبوی) به اهتمام داریوش جهان بین را باید از این دست آثار برشمرد.

با این حال در سالیان اخیر، چند اثر در خور و قابل ملاحظه در حوزه جریان شناسی سیاسی به نگارش در آمده است که به رغم زحمات فراوان، فاقد انسجام در تحلیل و نقدهای جدی در ارزیابی عملکرد و کارکرد گروه ها است: کالبد شکافی جریان های سیاسی از ۵۸ تا ۷۸، حمیدرضا ظریفی نیا؛ جناح های سیاسی در ایران امروز، نگارش یافته توسط حجت مرتجی؛ گروه ها و جریانات سیاسی، عباس شادلو؛ و جناح های سیاسی در ایران، تالیف سعید برزین، را باید در این مجموعه قرار داد. کتاب سیاستمداران اهل فیضیه(بررسی پیشینه و نقد عملکرد جامعه روحانیت مبارز تهران) اثر مولف کتاب حاضر نیز به رغم جامع نگری، رخدادها و جریان های سیاسی پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ و سیمای جریان های مختلف و دسته بندی فکری هر یک از آنها را در بر نمی گیرد.

در گفتمان های سیاسی جریان شناسی اسلام گرا پس از انقلاب اسلامی، آثار متعددی وجود دارد: گفتمان مصباح، ‌ رضا صنعتی؛ گفتمان سیاسی در اسلام، سید محمدرضا حسینی، تجدید نظر طلب های اصلاح طلب و پدرخوانده، جهاندار امیری؛ و مشارکت و رقابت سیاسی، غلامرضا خواجه سروی را هم باید مورد توجه قرار داد. اما این آثار برخی تک بعدی و حمایتی(گفتمان مصباح) برخی یکسره نقد(تجدید نظر طلب ها) و برخی در عین جامعیت، اما همه جریان ها را در بر ندارد و در عین حال صرفاً طرح شبهات را بدون پاسخ(گفتمان سیاسی در اسلام) مطرح کرده اند. مشارکت و رقابت سیاسی نیز از بررسی جریانی با روند و سیر تکاملی جریان ها برخوردار نیست.

با تقدیر از تلاش محققان، پژوهشگران و صاحب نظران و آثاری که تاکنون منتشر شده است درباره ویژگی ها و مزایای این اثر باید به موارد زیر اشاره کرد:
با توجه به تاریخ انتشار، کتاب حاضر، جدیدترین و یکی از جامع ترین آثار در حوزه جریان شناسی سیاسی اسلام گرا در جمهوری اسلامی ایران به شمار می آید.

تمرکز کتاب بر جریان های سیاسی در حوزه اسلام گرا از مزایای این کتاب محسوب می گردد، ‌ چرا که تلاش شده است تمامی جریان های سیاسی اولاً به درستی احصاء گردند و ثانیاً اهداف، ‌ آرمان ها، رویکردها و راهبردهای آنها مورد توجه قرار گیرد. نگاه و رویکرد جریانی به رخدادها و تحولات سیاسی از دیگر امتیازات این اثر است. اهتمام بر آن بوده است که رخدادها و تحولات سیاسی با نگاه جریان سازی آنها و سیر تکوین، تطور و تکامل جریان های سیاسی باشد تا خواننده بتواند به داوری درستی نسبت به جریان های سیاسی دست یابد.

منبع : جريان شناسي سياسي در ايران دكتر علي دارابي