به گزارشافکارنیوز،مراسم رونمایی از کتاب " پنجرههای تشنه "(۳۳۰ متن + ۲۰ صفحه عکس رنگی) به قلم مهدی قزلی، بر اساس روزنوشتهای این سفرنامهنویس که انتقال ضریح امام حسین(ع) از قم به کربلا را روایت میکند، صبح امروز در سالن همایشهای حوزه هنری برگزار شد.
در مراسم رونمایی از جدیدترین اثر منتشرشده از مهدی قزلی، افرادی چون حجتالاسلام شهاب مرادی، محسن مومنی، علیرضا قزوه، حمزه زاده(مدیر انتشارات سوره مهر) حجت الاسلام تکیهای و محمدرضا بایرامی حضور داشتند.
این برنامه با سخنرانی رئیس حوزه هنری آغاز شد. وی روبروی حضار قرار گرفت و ضمن تشکر از عوامل تهیه و تولید کتاب پنجرههای تشنه اظهار داشت: افتخار بازسازی حرم سیدالشهدا(ع) از زمان قاجار تا امروز همیشه با مردم ایران بوده است. آخرین نوبت مرحوم شیخ عراقی به وصیت امیرکبیر ضریح زیبایی آماده کرد و به عراق فرستاد و اتفاقاً در همانجا هم از دنیا رفت و مدفون شد.
وی تصریح کرد: آثار هنری مردم ایران در عراق که با دین و مذهب پیوند خورده بسیار است. هرچند که بدخواهان مسلمانان همیشه آرزو داشتند که میان این دو ملت جدایی و دشمنی بیفکنند. صدام آن روزها گفته بود که میخواهم کاری کنم تا میان مردم ایران و عراق هیچ دوستی و الفتی باقی نماند. اما در نهایت اتفاقات طوری رقم خورد که امروز این دو کشور چنان با هم می جوشند که که انگار به لطف سید الشهدا یکی هستند.
مؤمنی در خصوص طرح برخی مسائل غیرمنصفانه پیرامون انتقال ضریح از قم به کربلا نیز گفت: متأسفانه قشر روشنفکر ما در زمان انتقال ضریح گفته بودند چرا باید برای یک تکه آهن تقدّس قائل شویم؟ این ضریح هنوز به کربلا نرسیده چطور می تواند کرامتی داشته باشد؟ اما تهیه کننده برنامه انتقال ضریح، که از اول تا انتهای این پروژه در کنار تیم بود شهادت میداد که: "این ضریح قبل از رسیدن به کربلا مریض لاعلاج شفا داده است." فکر میکنم این روشنفکرها باید حواسشان به خودشان باشد نمیشود که همیشه فکر اشتباه کنند.
رئیس جوزه هنری در پایان با اشاره به تواناییهای مهدی قزلی اظهار داشت: این هنرمند را با ما دو مشخصه اصلی میشناسیم. اول به جهت داستانهای کوتاه خواندنی و دوم به واسطه حاشیه نویسیهای او از دیدارهای رهبر معظم انقلاب که قلم این نویسنده آنها را بسیار خواندنی و شنیدنیتر میکند. ایشان نکاتی را در این سفر ثبت کردند که اگر ثبت نمیشد همه ما از آنها بیخبر میماندیم.
پس از مؤمنی نوبت به حجتالاسلام تکیهای معاون فرهنگی مسجد مقدس جمکران رسید تا پشت تریبون قرار بگیرد. وی گفت: ماجرای انتقال ضریح جدید امام حسین به کربلا نه فقط یک حرکت نمادین بلکه اقدامی بالنده در راستای اثبات آن شخصیت وارسته بود. در همان روزها به نماینده اهواز میگفتم که آیا پیش از این یک بدرقه ۱۰۰۰ کیلومتری دیده بودی؟ و او هم تأملی کرد و گفت: چیزی شبیه به این ندیدهام و در تاریخ هم نخواندهام.
حجتالاسلام تکیهای ادامه داد: شخص بنده از اتفاقاتی که رخ داد شگفتزده شدم. همه چیز فراتر از حد انتظار بود. به نظرم این ضریح، حکم همان پرچم لواء را داشت که امام سجاد در زمان بیماری به حضرت زینب گفته بود که در آینده اسلام روزی شیعیان لواء حسین(ع) را در همین منطقه برپا می کنند. این ضریح نماد همان پرچمی است که ۱۴ قرن پیش از آن سخن به میان آمد.
وی تصریح کرد: قزلی باید دست به کار میشد. اگر قزلی نبود فرد دیگری باید این کار را میکرد. این ضریح، ضریح ادای دِین بود. قزلی دِین خودش را ادا کرد. حالا حتما میپرسید که چرا می گویید ادای دین؟ خاطرهای از زمان نصب ضریح برایتمان میگویم. آن روزها مراحل نصب به کندی پیش میرفت و مشکلاتی پیش آمد که عدهای از دوستان از کار خسته شده بودند. مسئول اجرایی پروژه قصد داشت تا زمانی که چالشها برطرف نشده، کار را متوقف کند.
تکیهای ادامه داد: او هنگام صبحانه قصد داشت عوامل را مرخص کند. همان وقت یکی از اعضا گروه به سخن آمد و گفت: "دیشب در خواب دیدم که کنار ضریح نشسته و عبادت میکنم. ناگهان حضرت عباس به داخل حرم آمد و رو به من گفت: برادرم حسین(ع) منّت هیچ کس را به گردن ندارد و بدهکار هیچکس نیست." این را که گفت، مسئول پروژه به گریه افتاد و فریاد زد: یا امام حسین! غلط کردم. من که هستم که بخواهم کار را متوقف کنم؟ حجتالاسلام تکیهای سخنان خود را با تشکر از مهدی قزلی برای نگارش این کتاب به پایان برد و از ناشر کتاب درخواست کرد که کتاب را با قیمت کمتری بفروش برسانند به نحوی که مستضعفان هم قادر
به خرید و مطالعه آن باشند.
شهاب مرادی سومین نفری بود که به روی صحنه رفت تا دقایقی برای حضار صحبت کند. رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران اظهار داشت: بسیار از حضور در این جلسه مسرورم و به سهم خودم از همه دست اندرکاران کتاب زیبای " پنجرههای تشنه " تشکر میکنم.
وی تاکید کرد: معمولاً سفرنامه را کسی مینویسد که خودش را مهم میداند. در واقع سه چیز در این کار مورد اهمیت است. اول مسافر، دوم مسیر و سوم مقصد. از همه مهمتر مسافر است. او اگر مجنون نباشد اصلاً مسافر نیست. خود همین مسافر کربلا بودن، تبریک دارد.
مرادی ادامه داد: نوع این نوشتنها مثل تئاتر است. فرق سینما و تئاتر در این است که سینما ساخته میشود اما تئاتر زنده است. این سفرنامه را آقای قزلی نساخته بلکه روایت کرده است. باید یادمان بماند که هر کس در تاریخ از مردم بگوید ماندگار خواهد بود. وقتی شما سفرنامه مینویسید، تکتک لحضات، دویدنها، رسیدنها، اشک ریختنها، خندیدنها و حرکات مردم را ثبت میکنید چون همه اینها مهم است.
وی در پایان اظهار داشت: امیدوارم که این کلام و سفر و سفرنامه مورد قبول امام حسین(ع) قرار بگیرد.
سخنان کوتاه مهدی قزلی نیز پایانبخش این برنامه بود. وی با تشکر از مردم حاضر در سالن اظهار داشت: هز همه همکارانم در این سفر تشکر می کنم. از خیلیها باید نام ببرم. یکی از آنها راننده دوم تریلی حامل ضریح است که امروز در میان ما نیست و به رحمت خدا رفته است. او کسی بود که در جادهها برای خدا بوق میزد و میگفت خدایا مخلصتم که من راننده ضریح امام حسین(ع) شدهام و دعا میکرد که از این به بعد آدم بهتری باشد و فالح آدم بهتری از دنیا رفت.
قزلی در خلال صحبت هایش به ذکر خاطره ای پرداخت و گفت: در یکی از آبادیهای مسیر پسری بود که مرتب پشت تریلی میایستاد و میخواست مسافتی را بیاد و که یکی از همراهان او را هل داد تا پایین بپرد. او هم رو به کسی که او را هل داده بود، گفت حیف که آدم امام حسینی وگرنه میکشتمت! و من با شنیدن این جمله چند بار گریه کردم. اینکه در چشم مردم آدم امام حسین باشیم، حتی توهمش هم لذت بخش است. این به خاطر خوبی ما نبوده بلکه به خاطر سیدالشهدا است.
نویسنده کتاب " پنجرههای تشنه " اظهار داشت: باید از ۳ نفر تشکر بسیار ویژه ای داشته باشم. اول از رضا امیرخانی که پای بنده را به این ماجرا باز کردند و من را برای ثبت لحظات این سفر به گروه معرفی کردند. دوم از آقای آزادگان که با خلوض نیت پای این کار ایستادند و تا آخر مارا همراهی کردند و سوم از همسرم که وقتی فرزند دوممان ۱۸ روزش بود، ایشان ۱۸ روز دوری مرا تحمل کردند و یک بچه ۱۸ روزه و یک بچه ۴ ساله را به تنهایی نگهداری کردند.
تقدیر و تشکر از مهدی قزلی پایان بخش این برنامه بود که توسط افرادی همچون حمزه زاده، تکیه ای، شهاب مرادی، مومینریال غفاری و آقا محمدی انجام شد و به پاس زحمات این نویسنده لوح تقدیری به وی اهدا شد.