ایستگاه صلواتی که تک دشمن را لو داد

به گزارش افکارنیوز، این جانباز سرافراز در خصوص معرفی خود اظهار داشت: بنده غلامرضا اکبر پور، سال ۱۳۴۵ در روستای چاکری در خانواده ای کشاورز متولد شدم و تحصیلات ابتدایی را در همان روستا و تحصیلات پنجم تا دیپلم را در شهر هرات گذراندم و در سال ۱۳۶۴ مدرک دیپلم را از دبیرستان طالقانی هرات کسب کردم، در سال ۱۳۶۵ از طریق سپاه پاسداران یزد به عنوان سرباز پاسدار به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شدم و حدود ۱۹ ماه در جبهه‌های جنوب شرف حضور داشتم.

غلامرضا اکبرپور با اشاره‌ای نیز به عملیات‌ها و حضورش در عملیات‌ها افزود: از جمله در خط فاو، شلمچه، خرمشهر و آبادان نقش حقیر در منطقه چون دارای مدرک تحصیلی دیپلم بودم به عنوان منشی گروهان رزمی پیاده بودم و چون گردان ما خط نگهدار بود، به عنوان پدافندی کار می‌کرد و فقط در عملیات‌های کربلای ۴ و ۵ حضور داشتیم.

اکبرپور همچنین چگونگی مجروح شدنش در جبهه‌ها را مطرح کرد و گفت: در فروردین ۱۳۶۶ بعد از عملیات کربلای ۵ در منطقه جنگی جنوب از قسمت پا مجروح شدم و به درجه رفیع جانبازی نائل آمدم و در طول مدتی که در جبهه حضور داشتم براثر اتفاقاتی که برایمان پیش آمد سه مرتبه تا دم مرگ پیش رفتم ولی قسمت این بود که به درجه جانبازی نائل شوم.

این جانباز سرافراز ادامه داد: جبهه با وجود بچه‌های بسیجی ۱۴ الی ۱۵ ساله که در منطقه عملیاتی کار می‌کردند و هیچ ترس و واهمه‌ای نداشتند سراسر خاطره است.

وی خاطر نشان کرد: دو نفر از نیروهای اطلاعات دشمن یک روز از خط فاو عبور کرده و داخل شهر شده بودند، در شهر ایستگاه‌های صلواتی زیادی بود و همه هر چه می‌خوردند صلوات می‌فرستادند اما آن دو نفر از موضوع ایستگاه صلواتی اطلاع نداشتند و می‌خواستند هر آنچه را که خوردند حساب کنند! این کارشان باعثشد تا رزمندگان متوجه شوند آنها عراقی هستند که سریع دستگیرشان کردند و همین موضوع جلو یک تک دشمن را گرفت.

اکبر پور با بیان اینکه به خاطر آرامش خانواده‌هایمان به آنها نمی گفتیم که در منطقه جنگی و یا در خط مقدم هستیم گفت: هر موقع بچه‌ها مجروح می‌شدند می گفتند تصادف کردند و یا اینکه از دست بچه‌های خودی ناخواسته مجروح شده تا خانواده‌هایمان دلبند نباشند.

جانباز سرافراز شهرستان خاتم اظهار داشت: بچه های آن زمان بچه‌های بی‌ریا، بی‌آلایش، پاک، مذهبی و با صداقتی بودند از جمله شهیدان محمدی، دهقان و شهید غیاثی، طباطبایی، افخمی، پور عطائیان و دیگر شهداء که برای شهادت از همدیگر سبقت می‌گرفتند.

غلامرضا اکبرپور در پایان نیز خاطرنشان کرد: در سال ۱۳۶۷ ازدواج کردم که حاصل آن سه فرزند، دو پسر و یک دختر می‌باشد. از سال ۱۳۶۷ تاکنون در شهرداری هرات مشغول به کار هستم.