مقام معظم رهبری: روى ایران بعد از اسلام تکیه شود. افتخاراتى که ایران دورهى اسلامى دارد، در هیچ دورهى دیگرى از دورههاى تاریخى ما این افتخارات وجود ندارد؛...گسترش، پیروزىهاى بزرگ نظامى، پیشرفتهاى عظیم علمى کشور در زمینههاى گوناگون، همهاش مال دورههاى بعد از اسلام است...
اشاره:
رهبر معظم انقلاب در دیداری که با رییس جمهوری و اعضای هیأت دولت داشتند بر دوری از حاشیه سازی در فضای کشور تأکید کردند و آن را مانعی برای پیشرفت کشور برشمردند. یکی از این حاشیه سازی ها مطرح کردن علاقه به ایران و تأکید بر مکتب ایرانی به جای تأکید بر اسلامیت توسط جریان انحرافی در سال های اخیر است. این مسأله یکی از حاشیه سازی هایی بود که سبب بروز مسائل و مشکلاتی در کشور شد. رهبر معظم انقلاب فرمودند: «باید بر ایران بعد از اسلام تکیه شود. افتخاراتی که ایران دورهی اسلامی دارد در هیچ دورهی تاریخی دیگر نیست» در این زمینه با دکتر محمد سلیمی نمین رییس دفتر مرکز پژوهش ها و
مطالعات تاریخ ایران به گفت و گو نشسته ایم:
مقام معظم رهبری فرمودند که در علاقه به ایران به جای تأکید بر ایران قبل از اسلام، بر ایران بعد از اسلام تأکید شود و این که افتخارات ایران بعد از اسلام در هیچ دوره ای از تاریخ ایران وجود نداشته است. چه تفاوتی میان تاریخ ایران قبل از اسلام و بعد از اسلام وجود دارد و چه شرایطی بر ایران قبل از اسلام حاکم بوده است؟
این تأکید بر ایران قبل از اسلام در واقع یک سناریوی تبیین شده است که بعد از سقوط کامل انگلیسها بر ایران از کودتای ۱۲۹۹ صورت گرفت که هدف ایجاد تقابل بین اسلام و ایرانیت را دنبال میکرد. این که قبل از اسلام اقوام ایرانی ساکن در این فلات چه وضعیتی داشتهاند، بحثمفصلی را میطلبد اما به طور مسلم اگر شرایط مناسبی داشتند با آغوش باز اسلام را نمیپذیرفتند و اسلام را منجی و رهایی بخش خود از این شرایط بد ارزیابی نمیکردند. بنابراین بدون اینکه خواسته باشیم وارد جزییات شرایط ایران قبل از اسلام بشویم باید بر این نکته تأکید کنیم که علت استقبال ملتهای ساکن در فلات ایران
از اسلام این بود که این دین را رهایی بخش خودشان از مظالم و شرایط بسیار سخت یافته بودند، طبیعی بود که جاری شدن شرایط جدید در ایران بعد از ورود اسلام استعدادها، قابلیتها و توانمندیهای این ملت را به سرعت رشد داد.
پیدایش دانشمندان مبرز و نامدار در مدت کوتاهی پس از ورود اسلام به ایران خود گویای این واقعیت است که چگونه اسلام توانست علم را در ایران گسترش دهد چرا که دسته کم همه بر این امر واقف بودند که قبل اسلام در ایران علم در انحصار یک طبقهی خاص بود و فقط یک قشر خاص میتوانستند تحصیل کنند و هرگز بخش کشاورز، صنعتگر و طبقات متوسط جامعه حق تحصیل نداشتند و از تحصیل محروم بودند چراکه آنها حق نداشتند جایگاه طبقاتی خود را تغییر دهند بدین معنا که باید در همان جایگاهی که پدرانشان قرار داشتند، جای میگرفتند. اگر کشاورز بودند باید کشاورز میبودند، اگر صنعتگر بودند باید
همچنان صنعتگری را دنبال میکردند. حق نداشتند از طبقهی خودشان پا فراتر بگذارند. بنابراین در آن ایام این بحثجدی بود که تحصیل در انحصار یک قشر اندک برجسته در جامعه قرار داشت. آن داستانی که یک آهنگر حاضر شد تمام ثروتش را بدهد تا فرزندش تحصیل کند و کسب تحصیل نماید خود گویای شرایط آن زمان است.
زمانی که اسلام وارد ایران گردید، رشد و کسب علم را از انحصار خارج کرد و یک تحول بنیادین را در جامعهی ایران به وجود آورد و این موجب شد که استعدادهای خفته و استعدادهای محروم شده از کسب علم به یکباره بتوانند در عرصههای مختلف علمی بدرخشند و دانشمندان مختلفی در عرصههای نجوم، طب و سایر بخشهای علمی در ایران ظهور کردند.
اگر این فرهنگ ۱۴۰۰ سالهی اسلام از تاریخ و فرهنگ ایران گرفته شود، چه اتفاقی روی میدهد؟
توجه بفرمایید، اینها در هم ممزوج است. ما نمیتوانیم تاریخ اسلام را از تاریخ ایران جدا کنیم. هم خدمات ایران به اسلام بسیار حایز اهمیت است و هم خدمات اسلام به ایران و این دو آنچنان در هم تنیده شدهاند که قابل جداسازی نیستند از قضا کسانی که تلاش میکنند تاریخ اسلام را از تاریخ ایران جدا کنند، اینان کسانی هستند که نه به اسلام اعتقاد دارند و نه به ایران بلکه صرفاً اهداف دشمنان اسلام و ایران را دنبال میکنند، چرا که ایجاد تعارض کاذب بین اسلامیت و ایرانیت در این سرزمین یکی از اهداف دیرینه و بدخواهان ملت ایران بوده است.
انگلیسیها بعد از اینکه کودتای ۱۲۹۹ در ایران دنبال میکنند و رضاخان را روی کار میآورند برای اینکه بتوانند توان ملی ملت ایران را تضعیف کنند، هدف ایجاد تعارض بین اسلامیت و ایرانیت را دنبال مینمایند، اینکه ایرانیها قبل از اسلام دارای تمدن بودند و اسلام با ورودش این تمدن را از بین برده، سناریویی است که انگلیسیها نوشتهاند تا ایجاد تعارض کنند. این موضوع میبایست به خوبی از تاریخ استخراج گردد و به این هدف توجه ویژهای مبذول داشت، زیرا کسانی که به این تعارض دامن میزنند به طور قطع هیچ اعتقادی به ایرانیت ندارند گرچه به ظاهر با رنگ و پوشش ایرانیت در
برابر اسلام میایستند اما واقعیتهای تاریخی پیش روی ما نشان میدهد که هیچ پایبندی به ایرانیت از خودشان به ثبت نرساندهاند. همین کسانی که در دوران پهلوی دم از ایرانیت میزدند وقتی مطالبات انگلیسیها یا زیاده خواهی انگلیسیها متوجه تمامیت عرضی ایران میشد و بخشی از ایران را تجزیه میکرد از این دریچه در مقابل تضعیف اسلام بر میآمدند و هرگز از خودشان واکنشی به عنوان علاقهمندان به این مرز و بوم نشان نمیدادند.
وقتی بحرین از ایران جدا شد. وقتی در دوران پهلوی اول بخشهایی از ایران به افغانستان و بخشهایی به ترکیه و بخشهایی به عراق واگذار شد، هیچ کدام از کسانی که دم از ملیت میزدند در برابر این خواستهی انگلیسیها که این بخشها میبایست از ایران جدا بشود و به کشورهای تحت کنترل انگلیس اعطا بشود، اعتراضی از خود نشان ندادند. بنابراین تاریخ گویای این واقعیت است که این افراد صرفاً ملیت را مستمسکی برای تضعیف توان ملی قرار میدهند والا هیچ علاقهای به ملیت، از خودشان به ثبت نرساندهاند یعنی هیچ کجا واکنشی از خودشان نشان ندادهاند که «چو ایران نباشد تن من مباد» به
راحتی انگلیسیها بخشهایی از ایران را در دوران پهلویها جدا کردند، عوامل این چنینی به جای اینکه با انگلیسها مقابله کنند، همراهی کردند. میخواهم نتیجه بگیرم، هر کسی امروز نیز تلاش کند که این بحثهای کاذب را آگاهانه یا ناآگاهانه احیا کند، اهداف دشمن را دنبال میکند چرا که اسلام با ایران آنچنان در هم تنیده هستند که جدا کردن اینها ممکن نیست.
برهان
شناسه خبر:
۵۰۵۲۹
چرا باید به ایران دوره اسلامی افتخار کرد؟
تبیین بیانات رهبری در دیدار با هیأت دولت
۰