به گزارش برنا، با این که نزدیک یک هفته به بازگشایی مدارس باقی مانده است؛ اما حال و هوای مهر در همه جای شهر به چشم میخورد. از شلوغی بازار پوشاک و لوازم التحریر گرفته تا آماده شدن مدارس برای پذیرش دانشآموزان همه گویای این مساله است که سال جدید تحصیلی در راه است و شاید هیچکس مثل کلاساولیها برای رفتن به مدرسه ذوق و دلشوره نداشته باشد.
حکایت دوران مدرسه حکایت غریبی است. تا زمانی که مشغول درس خواندن هستی انگار سختترین کار روی زمین را انجام میدهی و به محض این که تمام میشود هر سال با آمدن مهر دلتنگش میشوی و دلت میخواهد که به آن روزها برگردی.
برای بچههای دهه شصت، مدرسه رفتن آیین و شرایط خاص خودش را داشت. آن روزها نه خبری از جشن " شکوفهها " بود و نه خبری از روپوشهای رنگارنگ.
روپوشهای سرمهای و گاهی طوسی یار غار دانشآموزان دهه شصتی بود و البته داشتن ناخنهای کوتاه، کلههای نمره شده، لیوان و دستمال شخصی هم لازم و ضروری بود و بدون داشتن لیوان شخصی خوردن آب کاری سختی به حساب میآمد و باید با هزار دوز و کلک و دور از چشم ناظم انجام میشد!
بیشتر دانشآموزان از ناظم مدرسه حساب میبردند و شاید به همین دلیل ساده بود که دعواها و زد و خوردها با رسیدن ناظم تمام میشد و همه سعی می کردند تا آرام و با وقار جلوه کنند.
ناظم مدرسه از نگاه همه دانشآموزان قد بلند به نظر میرسید و خطکش چوبی بلندی در دست داشت که بیشتر از این که به کاربرده شود جنبه ترساندن داشت. اما این دلیل نمیشد تا گوشی پیچانده نشود و دانشآموزی پای دیوار نایستد!
جالب این جا بود که ناظمها حافظه عجیبی هم داشتند و انگار برای این کار دوره خاصی دیده بودند چرا که تقریبا اسامی ۳۰۰ دانشآموز مدرسه را با جزییات شیطنتهایشان همیشه به خاطر داشتند و حتی سالها بعد که به طور اتفاقی در خیابان به پست دانشآموز مذکور میخوردند همه آن خاطرات را مو به مو به یاد داشتند؛ بدون کمترین فراموشی!
اول مهر روز کلاسبندی بود همان روزی که مشخص میشد همکلاسیها باز هم در یک کلاسخواهند بود یا نه! کلاسبندی فقط برای کلاساولیها فرقی نداشت چون همه همکلاسیها تازه بودند اما برای سال بالاتریها دور شدن از دوستان و همکلاسی ها دردی بود که تا لحظه تمام شدن لیست هر کلاس ادامه داشت و عجیب استعدادی داشتند ناظمها در شناسایی دوستان صمیمی و دورکردن آنها از هم؛ تا مبادا این دوستیها به درسشان ضربهای وارد کند!
نمره انضباط هم تهدیدی جدی به حساب میآمد و شاید هیچ زمان دیگری مثل آن روزها نمره انضباط این اندازه ارج و قرب نداشت. نمرهای که گاهی با داشتن کلی نمره بیست در کارنامه، ۱۷ یا ۱۸ میشد و داغی بود که تا مدتها بر دل دانشآموز و البته والدینش باقی میماند!
کیفهای ساعتدار، مدادهای نیممتری، مدادرنگیهای بیست و چهاررنگ و گاهی دفترهای فانتزی نشان پولداری بود. چیزهایی که این روزها برای هر دانشآموزی امری عادی به حساب میآید و داشتنش هیچ تفاخری نیست.
با این همه هنوز هم شروع سال تحصیلی جدید برای دانشآموزان حال و هوای خاصی دارند. بعضیها از چند روز و شاید چند هفته قبل دلشوره میگیرند، برخی هم برای دیدن دوستانشان بیتابند و قند در دلشان آب میشود و برخی هم آنقدر ذوق و شوق دارند که از چند روز قبل از شروع مدرسه هر روز روپوش و کیف مدرسهشان را تست میکنندو…
نزدیک یک هفته دیگر مهر ماه و سال تحصیلی جدید با همه خوبی ها و خاطراتش آغاز میشود و مثل هر سال تعدادی برای اولین بار راهی مدرسه می شوند و تعدادی هم برای همیشه با دوران دانشآموز بودن خداحافظی میکنند اما اول مهر همیشه با شروع سال تحصیلی و زنده شدن خاطراتش همراه است…
شناسه خبر:
۵۰۶۴۵
دانشآموزان امروز از ناظم حساب نمیبرند
ناظمها حافظه عجیبی هم داشتند و انگار برای این کار دوره خاصی دیده بودند چرا که تقریبا اسامی ۳۰۰ دانشآموز مدرسه را با جزییات شیطنتهایشان همیشه به خاطر داشتند
۰