ضرورت آینده نگرى در کلام امام علی(ع)

امام علی (علیه السلام) فرمودند: لِکُلِّ امْرِئ عَاقِبَةٌ، حُلْوَةٌ أَوْ مُرَّةٌ. براى هر کس سرانجامى است، شیرین یا تلخ.

شرح و تفسیر حکمت 151 نهج البلاغه:

امام علی (ع)در این کلام نورانى اشاره به نکته مهمى مى کند که بسیارى از آن غافلند و آن توجه دادن به عاقبت کارها و عاقبت انسان هاست. مى فرماید: «براى هر کس سرانجامى است، شیرین یا تلخ»، (لِکُلِّ امْرِئ عَاقِبَةٌ، حُلْوَةٌ أَوْ مُرَّةٌ). یعنى انسان نباید امروز خود را در نظر بگیرد، باید مراقب عاقبت خویش باشد.


ابن الوقت بودن و به نتیجه اعمال خود نیندیشیدن و عاقبت کار را ندیدن مایه بدبختى است. مسئله تدبر و تدبیر که از صفات برجسته انسان شمرده مى شود به همین معناست که انسان عاقبت اندیش باشد نه ابن الوقت. به یقین غفلت از عاقبت کارها و عاقبت زندگى انسان مشکلات عظیمى براى او در دنیا و آخرت به بار مى آورد.


افراد موفق و پیروز عاقبت اندیش اند و سعى مى کنند از عاقبت «مُرّة» (تلخ) بپرهیزند و به عاقبت «حُلوة» (شیرین) روى آورند. در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: کسى نزد ایشان آمد و عرض کرد یا رسول الله! اندرزى به من ده. پیغمبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: اگر سفارش و اندرزى به تو گویم مى پذیرى یا با آن مخالفت مى کنى؟ عرض کرد: آرى. پیغمبر(صلى الله علیه وآله) سه بار این سخن را تکرار کرد و او در هر مرتبه جواب آرى دارد.

پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «فَإِنِّی أُوصِیکَ إِذَا أَنْتَ هَمَمْتَ بِأَمْر فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ یَکُ رُشْداً فَامْضِهِ وَإِنْ یَکُ غَیّاً فَانْتَهِ عَنْهُ، هنگامى که تصمیم بر کارى گرفتى در عاقبت آن بیندیش اگر عاقبت آن را نیک دیدى انجام ده و اگر عاقبت آن زشت و تاریک است از آن بپرهیز». قرآن مجید نیز روى مسئله عاقبت مؤمنان و کافران تکیه کرده در یک جا مى فرماید: «(وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ)، و سرانجام (نیک) براى پرهیزگاران است» و در جاى دیگر در مقام هشدار به کافران لجوج مى گوید: «(أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِى الاَْرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ)، آیا (مخالفان دعوت تو) در زمین سیر نکردند تا ببینند سرانجام کسانى که پیش از آنها بودند چگونه شد؟!».

در آیات فراوان دیگرى سخن از عاقبت نیک و بد به میان آمده است. نکته: اهمیّت حسن عاقبت عمر انسان فراز و نشیب هاى زیادى دارد و غالبا از حالى به حال دیگر دگرگون مى شود. آنچه از همه مهم تر است برگ هاى آخر دفتر زندگانى است که عمر با آن پایان مى پذیرد، ازاین رو مى بینیم که انبیاى الهى نگران عاقبت کار خویش بودند. درباره یوسف(علیه السلام) مى خوانیم که بعد از رسیدن به آن همه مقامات و نجات از آن همه مشکلات که در زندگى کمتر کسى دیده مى شود، آخرین تقاضایى که از خدا داشت این بود: «(تَوَفَّنِى مُسْلِماً وَأَلْحِقْنِى بِالصَّالِحِین)، مرا مسلمان بمیران، و به صالحان ملحق فرما».


نیز حضرت ابراهیم(علیه السلام) هنگامى که به فرزندانش نصیحت مى کند بر این امر تأکید مى فرماید: «(فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ)، و شما، جز به آیین اسلام (و تسلیم در برابر فرمان خدا) از دنیا نروید». مرحوم علامه مجلسى در جلد 68 بحارالانوار صفحه 362 بابى تحت عنوان «حُسْنُ الْعاقِبَة وَإصْلاحُ السَّریرَةِ» آورده و احادیث نابى ذیل آن ذکر کرده است، از جمله: «کَتَبَ الصَّادِقُ(علیه السلام) إِلَى بَعْضِ النَّاسِ إِنْ أَرَدْتَ أَنْ یُخْتَمَ بِخَیْر عَمَلُکَ حَتَّى تُقْبَضَ وَأَنْتَ فِی أَفْضَلِ الاَْعْمَالِ فَعَظِّمْ لِلَّهِ حَقَّهُ أَنْ تَبْذُلَ نَعْمَاءَهُ فِی مَعَاصِیهِ وَأَنْ تَغْتَرَّ بِحِلْمِهِ عَنْکَ وَأَکْرِمْ کُلَّ مَنْ وَجَدْتَهُ یَذْکُرُنَا أَوْ یَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنَا ثُمَّ لَیْسَ عَلَیْکَ صَادِقاً کَانَ أَوْ کَاذِباً إِنَّمَا لَکَ نِیَّتُکَ وَعَلَیْهِ کَذِبُهُ،

امام صادق(علیه السلام)به بعضى از مردم (از یارانش) چنین نوشت که اگر مى خواهى عاقبت به خیر شوى آن گونه که از دنیا بروى در حالى که در افضل اعمال هستى حق خداوند را بزرگ دار بدین گونه که نعمت هاى او را در معاصى اش صرف نکنى و از حلم او نسبت به خود مغرور نشوى (دیگر آنکه) هر کسى را یافتى که یادى از ما مى کند یا مودت ما را ابراز مى دارد احترام کن خواه راستگو باشد یا دروغگو، به تو مربوط نیست تو به نیت خود مى رسى و اگر او دروغگو باشد نتیجه اعمال خود را مى برد».

درباره حسن عاقبت مطالب زیادى گفته شده و بسیارند کسانى که دعاى اصلى آنها در پیشگاه خداوند دعا براى حسن عاقبت باشد و در روایات اسلامى ـ چنان که خواهد آمد ـ اهمیت زیادى به آن داده شده تا آنجا که طبق روایاتى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «خَیْرُ الاُْمُورِ خَیْرُهَا عَاقِبَةً، بهترین کارها (تا چه رسد به انسان ها) کارى است که عاقبت و سرانجامش نیک باشد».

در حدیثى امیرمؤمنان(علیهم السلام) فرمود: «إِنَّ حَقِیقَةَ السَّعَادَةِ أَنْ یُخْتَمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالسَّعَادَةِ وَإِنَّ حَقِیقَةَ الشَّقَاءِ أَنْ یُخْتَمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالشَّقَاءِ،حقیقت سعادت آن است که انسان، سرانجام کارش به سعادت خاتمه یابد و حقیقت شقاوت (ومحرومیت از رحمت خدا) آن است که سرانجام کارانسان به شقاوت پایان یابد». در حدیث پرمعناى دیگرى از حضرت مسیح(علیه السلام)مى خوانیم که خطاب به حواریون مى گفت: «من به حق مى گویم که مردم معتقدند استحکام بنا به شالوده آن است، ولى من چنین نمى گویم. حواریون گفتند: اى روح الله تو چه مى گوئى؟ در پاسخ گفت: من به حق مى گویم که اساس واقعى آخرین سنگى است که بر بنا گذارده مى شود. (کنایه از این که معیار سعادت انسان پایان کار اوست)».

در حدیث دیگرى امام صادق از پدران گرامیش(علیهم السلام) از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)چنین نقل مى کند: «مَنْ أَحْسَنَ فِیمَا بَقِیَ مِنْ عُمُرِهِ لَمْ یُؤَاخَذْ بِمَا مَضَى مِنْ ذَنْبِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فِیمَا بَقِیَ مِنْ عُمُرِهِ أَخَذَ بِالاَْوَّلِ وَالاْخِرِ، کسى که در باقى مانده عمر کار نیک به جا آورد، خداوند او را بر گناهان گذشته اش مجازات نمى کند و کسى که در باقیمانده عمرش بد کند هم به گناهان گذشته و هم به گناهان آینده مؤاخذه خواهد شد». همچنین در حدیث طولانى دیگرى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که سه بار فرمود: «الْعَمَلُ بِخَوَاتِیمِه، معیار سنجش هر عملى پایان آن است».

در دعاهاى مأثوره نیز دعا براى حُسن عاقبت ذکر شده از جمله در حدیثى در تعقیبات نماز از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «وَأَسْأَلُکَ أَنْ تَعْصِمَنِی بِطَاعَتِکَ حَتَّى تَتَوَفَّانِی عَلَیْهَا وَأَنْتَ عَنِّی رَاض وَأَنْ تَخْتِمَ لِی بِالسَّعَادَة، خداوندا! من از تو مى خواهم این که مرا در طاعت خودت استوار دارى تا این که مرا در حالى که از من راضى هستى از دنیا ببرى و از تو مى خواهم پایان عمر مرا سعادت قرار دهى». 
در پایان عهدنامه معروف «مالک اشتر» نیز این جمله نورانى به چشم مى خورد که امام(علیه السلام)عرضه مى دارد: «وَأَنَا أَسْأَلُ اللَّهَ… وَأَنْ یَخْتِمَ لِی وَلَکَ بِالسَّعَادَةِ وَالشَّهَادَةِ، از خدا مى خواهم که پایان عمر من و تو را سعادت و شهادت قرار دهد». آنچه در روایات بالا و آیات قرآنى درباره اهمیتِ حسن عاقبت یا سوء عاقبت آمده دلیل روشنى دارد که آنچه در طویل المدة باقى مى ماند عاقبت هر کارى است در حالى که آغاز آن کوتاه مدت است، مثلاً فرزندى براى انسان متولد مى شود، در اوائل عمر از نظر اخلاقى یا جسمى نقاط ضعف مهمى دارد، اما پس از مدتى از هر نظر موزون و استوار مى گردد و پدر و مادر و همچنین جامعه به وجود او افتخار مى کنند، زیرا آنچه بقا دارد پایان کار است.

یا این که براى ساختن بنایى، انسان در ابتدا گرفتار مشکلات عظیمى مى شود، ولى در پایان بنایى خوب و موزون ساخته مى شود که همگان از آن بهره مند مى شوند و مایه آبروى سازنده و جامعه شده و اى بسا جزو آثار ماندگار و باستانى قرار مى گیرد. همچنین در مورد انسان ها از نظر سعادت و شقاوت، همه ما با قطع نظر از آیات و روایات حسن عاقبت به وجود «حر بن یزید ریاحى» افتخار مى کنیم در حالى که مدتى طولانى از عمرش در خدمت حاکمان ظالم بنى امیه بود، همین که در آخرین ساعات عمرش بیدار شد و شهادت در راه امام حسین(علیه السلام) را بر همه چیز ترجیح داد نام او از فهرست شقاوتمندان حذف گردید و در فهرست سعادتمندان قرار گرفت.

به عکس، جمعى از صحابه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را مى بینیم که در آغاز در صف بهشتیان بودند، اما بعد از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آتش جنگ برافروختند و عده زیادى را به کشتن دادند و امروز متأسفانه تاریخ اسلام نام آنها را به نیکى نمى برد. اینجاست که همه ما دست به دعا برداشته عرضه مى داریم: خداوندا! به ما حسن عاقبت عنایت فرما.