مانکن های سینمایی درنمایشگاه های مدمجازی

به گزارش مشرق،مشهور بود که مدهای لباس پوشیدن امروزی را می شود در پیاده روهای خیابان ولیعصر تهران دوره کرد؛ آنهم نه از طریق مانکن های پشت شیشه فروشگاه های لباس، چه، آنها هم از مانکن های زنده ای پیروی می کردند که در خیابان ها قدم می زدند.
مد لباس پوشیدن در میهمانی های خصوصی البته، هنوز نمی توانست در خیابان ها نمایش داده شود، این بخش از مدها، بیش از هر چیزی تابع واردات از آن سوی آب ها بود که یا از مرز ها بوسیله ی ایرانی های از تعطیلات برگشته وارد می شدند و یا از طریق نوارهای ویدئو و این روزها آنتنهای ماهواره.
اما این روزها دیگر نیازی نیست که خیابان های شلوغ شهر را طی کنی تا به میدان و خیابان ولیعصر برسی، تنها یک دستگاه کامپیوتر و اینترنتی با سرعتی معمولی کافی است آخرین مدل ها را در حالی که مدل هایی از جنس هنرپیشه های سینما و تلویزیون آنها را تبلیغ می کنند، در تعداد پرشماری از سایت ها و وبلاگ ها دید.
هنرپیشه های سینما و تلویزیون دو چهره رسمی دارند، یکی آنکه بر خروجی تلویزیون و سینما قرار می گیرد و با گفتمان رسمی فرهنگی کشور هماهنگی دارد، حدود و ثغوری دارد و در چارچوبی می‌گنجد و دیگری آن چیزی است که ابتدا بر روی جلد و صفحات مجلات عامه پسند یا باصطلاح زرد رواج پیدا کرد و بعد ها به فضای مجازی رسید و حالا به یکی از روزآمد ترین محصولات فرهنگی کشور تبدیل شده است.
کمتر اتفاق می افتد که کسی اهل وبگردی باشد و در میان صفحاتی که روزانه مرور می کند به پیوندهایی با این عنوان " آخرین عکسها از[فلان] هنرپیشه سریال[فلان] " بر نخورد " عکسهایی که در معمولی ترین شکلشان تفاوتهایی پایه ای با تصویری که شما در خروجی رسمی سینما و تلویزیون از آنها دیده اید دارند.
نمایشگاه های مد مجازی نسبت به حاشیه خیابان ولیعصر تفاوت هایی پیدا کرده است. مهم ترین تفاوت این نمایشگاه ها این است که مانکن های آن را –اگر چه در ریخت و ترکیبی متفاوت - بارها و بارها مردم بر روی پرده ی سینما و صفحه تلویزیون دیده اند و کاملا شناخته شده اند.
تفاوت آشکار دیگری این است که این نمایشگاه ها گاه پا را فراتر می گذارند و به عرصه های خصوصی تری وارد می شوند، عرصه هایی که هیچگاه مجال ورود به آن در خیابان های تهران وجود نداشته و هنوز هم ندارد. تصاویری که از محیط خصوصی مدل های سینمایی و تلویزیونی در محیط مجازی منتشر می شود، بیش از ظاهر بیرونی تاثیر گذار خواهد بود.

لطفا این آلبوم را به اشتراک بگذارید

" لطفا این آلبوم را به اشتراک بگذارید " یادداشت کوتاهی است که در زیر همه آلبوم های یکی از نمایشگاه های مد مجازی بر روی صفحه یک سایت اجتماعی دیده می شود؛ آنها مدعی هستند که عکسهایی درباره هنرمندان، خوانندگان و البته مدل های ایرانی منتشر می کنند.
جالب این است که بر روی همه این عکس ها نام یک آتلیه نقش بسته است و در ذیل برخی از آنها نیز نام عکاس کاملا خوانا است. پس زمینه و برخی دکور ها در عکسهای آلبوم های مختلف یکی است و در نهایت بعضی عکس ها با تکنیک های مشابهی افکت گرفته اند.

چرا باید عکس های اینچنینی از هنرپیشه ها به صورت وسیع در فضای مجازی پخش شود؛ از طرف هنرپیشه ها ماجرا کاملا حل شده است، به همان دلیلی که عکس هایشان در مدلهای مختلف بر روی جلد نشریات زرد قرار می گیرد، عطش شهرت همه چیز را به خوبی توضیح می دهد، برای هر هنرپیشه ای شهرت از نان شب هم واجب تر است و دست به دست شدن تصاویر او در اینترنت تا حدی این عطش را می تواند تسکین دهد. برای دارندگان پایگاه های اینترنتی هم به صورت معمول این نوع تصاویر همان تعریفی را دارد که برای سردبیران زرد نامه ها، تیراژ بالا تر و برای مفهوم برای مخاطب نیز همان است.
اما آیا همه چیز در فضای مجازی به همین تعاریف ساده منحصر می شود؟ آن جمله ای که در ابتدای بحثآوردیم قرار است همین تفاوت را توضیح دهد؛ چرا باید تا به این میزان اشتراک گذاشتن این عکس ها اهمیت داشته باشد؟

مرکز تحقیقات استراتژیک و مساله مدل های ورزشکار و هنرپیشه
سه شنبه ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۰ مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در جلسه ای به این موضوع پرداخت که آیا چهره های سرشناس - یا بهتر بگوییم مشهور - می توانند از شهرتشان در تبلیغات بازرگانی استفاده کنند یا نه. قبل از این که بخواهیم درباره پاسخ به چنین سوالی سخنی به میان آوریم، باید پرسید چگونه ماجرای تبلیغات هنرپیشه ها و ورزشکاران، که اجازه بدهید آنها را در زمره مانکن ها بدانیم؛ به ماجرایی استراتژیک تبدیل می شود.
پاسخ این سوال را باید در تواتر حضور ورزشکاران و هنرمندان - منظور هنرپیشه‌گان - در ستاد های انتخاباتی دانست. برای شخصیت های سیاسی – اگر چه هیچگاه به صورت قطعی موثز بودنش به اثبات نرسید - حضور و حمایت این دسته از مشاهیر اهمیت استراتژیک داشته است.
البته همان طور که اشاره شد این اتفاق تنها درباره آن دسته از اهالی فرهنگ و هنر و ورزشی می افتد که حضورشان در جامعه همواره حواشی متعدد داشته است؛ پس از این جهت است که این حضور از اهمیت استراتژیک سیاسی برخوردار شده و احتمالا شاید از همین جهت هم باشد که ان مرکز محترم نسبت به چنین ماجرایی حساسیت نشان می دهد.
به هر روی مساله تبلیغات یک ورزشکار خاص – مانند فوتبالیست ها - و هنرپیشه ها می تواند تاثیراتی لایه ای در فرهنگ عمومی داشته باشد. تاثیراتی که اولین منفعت برنده از آنها شخص تبلیغات چی است؛ یا بهتر است بگوییم مانکن و در وهله های بعد نمی توان جنگ باندهای قدرت و ثروت را در این زمینه نادیده گرفت.

همه چیز فرو می ریزد
پس از پایان ماه مبارک رمضان صدا و سیمای جمهوری اسلامی به سنت همیشگی تشکر از خود و تولیداتش؛ برنامه ای را برای تقدیر و تشکر از عوامل یکی از سریال های این ماه برگزار کرد، سخنران این مراسم که از مدیران سازمان نیز بود پس از رفتن پشت تریبون شروع کرد به تمجید از شخصیت اول زن داستان که در این سریال نقش دختر محجبه ای را بازی می کرد، تا جایی که آرزوی خود را با این عنوان که ان شاء الله همه دخترانمان مثل این نقش باشند به زبان آورد؛ اما کار آنجا خراب شد که خانم هنرپیشه روی سن آمده و احتمال با چنان وضعیتی ظاهر شد که سخنران یاد شده، از آرزویش دست پشیمانی بر روی دست زد.
چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه قبول داشته باشیم و بپسندیم و چه نه؛ نقش صدا و سیما یا بهتر بگوییم تلویزیون در فرهنگ عمومی جامعه نقش بی بدیل و تاثیر گذاری است؛ و از همین جهت است که کارکنان آن، خصوصا آنهایی که بیشتر در دید هستند، یعنی هنرپیشه ها و مجری ها، بیش از دیگران در چشم مردم می آیند، از این میان هنرپیشه ها، گوی سبقت را از مجریان ربوده اند؛ از آن جهت که آنها در زمینه ای داستانی و قصه گو، همه فاصله ها را میان خود و مخاطب حذف کرده و باعثهمذات پنداری مخاطب با پرسوناژ - شخصیت نمایشی - می شوند. حالا در نظر بگیرید خانم و آقای هنرپیشه در بیرون از فضای رسمی رسانه، تصاویری از خود به عنوان زندگی خصوصی منتشر می کند در این شرایط برای مردمی که او را به عنوان قشر مرجع فرهنگی می شناسند چه اتفاقی خواهد افتاد و آنها چه برداشتی خواهند داشت؛ همه این ها در شرایطی رخ می‌دهد که از یک سو رسانه برای بازارگرمی هر روز بر تاکیدات بر مرجعیت سبک زندگی این قشر می افزاید، در مناسبت های مختلف از آنها دعوت می کند و به زور دگنک به مردم حقنه می کند که همه مردم علاقه دارند تا در مورد زندگی خصوصی فلان هنرپیشه بدانند، انگار که او تافته جدا بافته است و از آسمان نازل شده و در نهایت با جرح تعدیل زندگی او یک فرشته را به نمایش می گذارند. جالب اینجاست که در هیچ یک از برنامه های رسانه ملی، خبری از ناهنجاری‌های زندگی هنرپیشه ها نمی بینیم.
در طرف دیگر زندگی خصوصی این هنرپیشه ها اساسا ربطی به تصویری که رسانه های رسمی از جمله رسانه ملی می سازد نداردف اگر چه با کمرنگ شدن حساسیت ها حتی این تفاوت نیز در حال کمرنگ شدن است. مردم از طریق زردنامه ها و رسانه های مجازی می آموزند که این مدل ها چگونه زندگی می کنند، چه می پوشند و نوع روابط خصوصیشان چگونه است؛ و به این شکل است که تمام بافته ها پنبه می شود و همه چیز فرو می ریزد، چیزی شبیه همان اتفاقی که برای آن سخنران در جلسه تجلیل از سریال ماه رمضان صدا و سیما اتفاق افتاد. واقعیت چیز دیگری غیر از آن چیزی است که برخی در ذهن می پرورانند.

سیاست مهم تر از فرهنگ
شاید این روزها انتشار زردنامه های مجازی و راه اندازی وب سایت هایی که در آن جشنواره مد و آرایش مجازی با شرکت هنرپیشه های سرشناس تلویزیون و سینما صورت بگیرد یکی از ساده ترین و امن ترین فعالیت ها در فضای مجازی باشد؛ در حالی که فعالان پایگاه های سیاسی و خبری بر روی اینترنت به شدت زیر ذره بین نکته بین و دقیق ارگان های نظارتی هستند، برخی پایگاه ها هر روز سبک زندگی و نمونه های آرایش ظاهری هنر پیشه ها و برخی ورزشکاران پر حاشیه را تبلیغ می کنند، گاهی تصاویر کاملا خصوصی را منتشر می کنند، تصاویری که با سکوت و موافقت تلویحی در ایمیل ها و وبلاگ ها دست به دست می شود و این گونه یک روند یکسان سازی به روشی خزنده و ساکت رشد می کند و البته هیچ یک از دستگاهها و مسوولان قضایی و فرهنگی واکنشی نشان نمی دهند.
در عوض مراکز تحقیقات استراتژیک در کشور غم ممنوعیت تبلیغات مانکن ها را می خورند و برایش جلسه می گذارند و … این داستان ادامه دارد.

در ایران نه تنها هیچ برنامه ای برای ارائه نرم افزار فرهنگی در حوزه هنرهای نمایشی و مقولاتی از این دست ارائه نشد، بلکه سیستم مدیریت رسانه ای و فرهنگی کاملا همگام و هماهنگ با نرم افزار موجود که بخش اعظم آن به سال های پیش از انقلاب باز می گشت و بخش دیگر آن به صورت وارداتی عرضه می شد، پیش رفت.

امروز هیچ تعریفی از بازیگری، حاشیه های هنرهای نمایشی، مفهوم شهرت و دیگر مسایل مربوط به این موضوعات که برخاسته از تحلیل های انقلاب کبیر اسلامی باشد در دست نیست. این که می گوییم انقلاب کبیر، از ان جهت است که در تعاریف انقلاب ها آن دسته از انقلاب هایی که مربوط به موضوعی خاص نبوده و به عبارتی انقلابی همه جانه در زمینه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی محسوب می شدند، انقلاب کبیر می گفتند؛ جا گرفتن انقلاب اسلامی در این دسته نیز به همین دلیل است که زمینه های تغییرات گفتمانی در این انقلاب بود، اما امروز برخی از این زمینه ها از فرط مهجور ماندن رو به فراموشی هستند.
در بعد سلبی نیز همچنان زمینه های سیاسی هستند که پیشتازی می کنند. برخی مسوولان تا تهدیدی برایشان از نظر سیاسی قابل لمس نباشد و یا وارد محدوده فحشای صریح نشود احساس خطر نمی کنند؛ در حالی که بعضی بیماری ها مثل موریانه پیشروی می کنند اما به شرط این که آنقدر چشمانتان دقیق باشد که موریانه ها را ببینی.