تبعات وسواس در انتخاب همسر چیست؟

حدود چهل سال سن دارم و به دلیل وسواس در انتخاب تاکنون موفق به ازدواج نشده‌ام. اخیراً با دختری ایرانی که در کشوری دیگر ساکن است آشنا شده‌ام و از طریق شبکه‌های اجتماعی با هم در ارتباط هستیم، ولی هنوز یکدیگر را ندیده ایم و قرار است به زودی همدیگر را ملاقات کنیم. لطفاً راهنمایی‌ام کنید.

ابتدا باید مشخص شود که شما چه مدت است که درصدد یافتن همسر هستید؟ با توجه به سنتان اگر از همان اوایل جوانی یعنی در بیست‌وچندسالگی به دنبال یافتن همسر بوده‌اید، ولی تاکنون به خاطر وسواس نتوانسته‌اید همسر مناسب خود را انتخاب کنید لذا ضروری است که مراجعه حضوری نزد روان‌شناس داشته باشید چراکه این مدت طولانی، نشان از این دارد که شدت وسواس شما زیاد است و حتماً باید مراجعه حضوری داشته باشید.

اما درصورتی‌که بنا به مشکلاتی، اخیراً به دنبال یافتن همسر مناسب هستید طبیعی است که در این شرایط سنی محتاط‌تر باشید و لذا وسواس زیادی به خرج دهید.

در مورد رابطه اخیرتان، توصیه کلی من این است که از این نوع ازدواج‌ها که از طریق اینترنتی آشنایی صورت می‌گیرد بهتر است که خودداری شود؛ اما اگر اصرار دارید سعی کنید بعد از ملاقات ایشان حتماً خواستگاری رسمی و با حضور خانواده‌ها انجام دهید تا شناختی تمام‌عیار از طرف مقابل کسب کنید. به‌خصوص که به نظر شما فردی سختگیر در انتخاب هستید.

من اصول کلی بررسی طرف مقابل را برایتان شرح می‌دهم. سعی کنید تا همین حد بررسی داشته باشید. اگر بیش‌ازحد بخواهید بر سر مسائل کوچک مختلف نکته‌سنجی کنید هیچ‌گاه موفق به ازدواج نمی‌شوید.

برای انتخاب درست همسر شما باید یکسری معیار‌های غربالگری اولیه برای همسریابی انتخاب کرده و آن‌ها را آزمایش کنید. رایج‌ترین معیار‌هایی که برای این منظور به کار می‌روند عبارت‌اند از: تفاوت ظاهر، تفاوت تحصیلات، تفاوت طبقاتی، تفاوت قومی، تفاوت زبانی و از همه مهم‌تر تفاوت دینی.

این شما هستید که تعیین می‌کنید یک ویژگی برایتان مهم است یا خیر؛ مثلاً برای یک نفر ممکن است ازدواج درون قومی خیلی مهم باشد، ولی برای یک نفر دیگر اصلاً اهمیت نداشته باشد.

نکته دیگر این است که تفاوت آدم‌ها در یک قالب نسبی مطرح می‌شود تا مطلق؛ مثلاً به نظر یک نفر قد ۱۷۰ کوتاه است و به نظر شخص دیگری ایده آل است.

ضمناً توصیه بعدی من بردن نهایت استفاده از فرصت‌ها برای شناخت بهتر همسر احتمالی‌تان از طریق برقراری ارتباط کلامی یا غیرکلامی است.

اگر بیش‌ازحد بخواهید بر سر مسائل کوچک مختلف نکته‌سنجی کنید هیچ‌گاه موفق به ازدواج نمی‌شوید.
این سؤال‌ها از هر فردبه‌فرد دیگر فرق می‌کند، اما به‌عنوان نمونه چهار تا پنج مورد از آن‌ها را برایتان می‌گوییم:
۱. می‌توانید بپرسید: «هدف شما در زندگی چیست؟ سه تا از بزرگ‌ترین آرزو‌های زندگی‌تان را بگویید».
۲. مثلاً: «هدف شما از ازدواج چیست؟ چرا می‌خواهید با من ازدواج کنید؟»
۳. «من شغلم ایجاب می‌کند که ... می‌خواستم بدانم راجع به این موضوع چی فکر می‌کنی؟»
۴. «در خانه پدر و مادری شما تقسیم کار‌های منزل به چه صورت بوده؟ دوست دارید در زندگی ما چطور باشد؟»

ضمناً از سؤال مهم‌تر، ارتباطات غیرکلامی است؛ مثلاً اینکه آیا رفتارش طوری که می‌خواهید با مهربانی و عاطفه هست یا نه؟ آیا آداب اجتماعی را در حدی که برای شما مهم است بلد هست اگرنه آیا در این حد با او احساس صمیمیت می‌کنید که این مورد را با او در میان بگذارید؟

علاوه بر آن باید از خودتان بپرسید: از هم‌صحبتی با او خسته شدید یا لذت بردید؟ اینکه اگر اختلاف نظری پیش آمد می‌توانید با صحبت کردن مسئله را حل کنید و یا بر سرش به تفاهم برسید؟ آیا می‌ترسید مسئله‌ای را با او در میان بگذارید؟ از عکس‌العمل‌هایش در مقابل حرف‌ها و رفتار شما نگران می‌شوید؟ آن چیز‌هایی را که شنیدید یا دیدید وقتی به خانه برگشتید، روی کاغذ بیاورید، زیرا برای مرحله آخر باید از آن‌ها استفاده کنید.

مرحله آخر جمع‌بندی وضعیت و گرفتن تصمیم مناسب است. در زندگی هرکسی حداقل یک فرد معتمد وجود دارد. نسبت آن شخص مهم نیست. عقل و تجربه‌اش مهم است. باهم صحبت کنید و مجموع شرایط را برایش بگویید و بخواهید وضعیت را از دید خودش ارزیابی کند.

سعی کنید در ارائه مشاهدات و شنیده‌هایتان منصف باشید و به‌اصطلاح سانسور نکنید. بعد با خودتان خلوت کنید. تمام نظرات و تفکرات را کنار هم بچینید و جنبه‌های مثبت و منفی ازدواج با این فرد را کنار هم مقایسه کنید. آیا جنبه‌های مثبت به جنبه‌های منفی می‌چربند؟ آیا چیزی در نکات منفی هست که خیلی برایتان مهم باشد و به خاطرش بخواهید از طرف بگذرید؟