ناگفته‌های دادکان از بازی پرسپولیس-بایرن‌مونیخ

 شما همین الان بروید از فدراسیون فوتبال بپرسید چقدر بدهکارید. یکی از بدهکاری‌ها برای آژانس هواپیمایی است که خودتان هم درباره‌اش نوشتید. به داور، مربی و هتل هم بدهکارند. به بازار هم رفتند تا پول بیاورند اما نتوانستند. این بدهی‌ها انباشته می‌شود و در نهایت مبلغ بزرگی روی دوش فدراسیون فوتبال می‌گذارد. اول از فوتبال، بعد اعتبار مرحوم پدرم و در نهایت هم خودم. رفتم کمک گرفتم و هزینه‌ها را پرداخت کردم. حالا اینها نمی‌توانند و وضعیت هم می‌شود مثل الان ما یکی از بهترین مربیان دنیا (آقای کی‌روش) را آوردیم اما به رتبه بیستم هم نرسیدیم. زمان ما تیم ملی به رتبه ۱۵ دنیا رسید. صدر‌اعظم آلمان، رئیس جمهوری ما را در فرانسه دیده بود. به او تبریک و تأسف می‌گوید. این را خود رئیس جمهوری وقت برای من تعریف کرد. گفت یکی از دلایلی که من به تو نشان لیاقت دادم همین است. صدر‌اعظم آلمان به من گفت شما تیم پانزدهم دنیا هستید و آلمان هفدهم. خوشحالم از اینکه شما پانزدهم هستید و متأسف از اینکه آلمان هفدهم است.

اخبار ورزشی- قرارمان با او بعد از چندبار مکالمه فیکس شد. به دفتر او رفتیم و مصاحبه‌ای که قرار بود نیم ساعت باشد، حدود سه ساعت طول کشید. محمد دادکان از گذشته گفت، از دوران ریاستش بر فدراسیون فوتبال و البته درد ورزش در مقطع فعلی. با او درباره تز تعطیلی یک‌ساله فوتبال حرف زدیم و البته عملکرد مهدی تاج در سال‌های اخیر. از مشکلات گفت و سری هم به سیاست و البته سایر ورزش‌ها مثل جودو زد و در آخر هم بعد از مواجهه با این سؤال که چه زمانی به ورزش برمی‌گردید؟ گفت: «هر وقت سره را از ناسره و دوغ را از دوشاب تشخیص دادند، آماده خدمت هستم.»
 
اول از همه می‌خواهیم بدانیم محمد دادکان دوران دوری از فوتبال را چطور سپری می‌کند؟ آیا شما در ماه‌ها و سال‌های اخیر اخبار فوتبال را پیگیری می‌کنید؟
  بسته به بضاعت و مشغله خودم فوتبال را پیگیری می‌کنم.
شما همیشه منتقد وضعیت فوتبال ایران بوده و هستید. فکر نمی‌کردم در پاسخ سؤال اول، از شما این جواب را بشنوم که اخبار را دنبال می‌کنید.
 پس منتظر چه جوابی بودید؟
فکر می‌کردم بگویید آیا با وضعیت فعلی فوتبال، می‌شود اخبارش را هم پیگیری کرد؟!
 اول از همه باید بگویم که نباید همه تقصیرها را گردن مهدی تاج انداخت. وقتی تیم ملی موفق است، بقیه هم هستند. وقتی تیم ملی به موفقیت نمی‌رسد، آن‌وقت فقط مهدی تاج می‌ماند. من معتقدم تر و خشک باید با هم بسوزند. وقتی فدراسیون فوتبال می‌خواهد سرمربی تیم ملی را انتخاب کند و افراد حاضر در وزارت ورزش می‌گویند ۱۰ گزینه داریم، خودش نشان می‌دهد که چه خبر است. آیا انتخاب سرمربی تیم ملی به آنها ارتباطی دارد که بگویند فلانی را نیاور و بهمانی را بیاور؟ وزارت ورزش می‌تواند مشاوره بدهد، آن هم در خفا و پنهانی و نه در رسانه‌ها.
اما مدیران فدراسیون فوتبال هم طوری عمل کرده‌اند که راه را برای دخالت باز گذاشته‌اند.
 فوتبال حال و روز خوشی ندارد و من این را می‌پذیرم اما اینکه بگویم همه تقصیرها را باید گردن رئیس فدراسیون فوتبال انداخت نه.
چرا فوتبال حال و روز خوشی ندارد؟ به‌نظر شما چه دلایلی دارد؟
 بخش‌های مالی، اجرایی و فنی همه نقص دارند؛ به‌عنوان نمونه پول‌هایی که در فوتبال جابه‌جا می‌شود و کسی نمی‌پرسد کجا می‌رود. هماهنگی‌های لازم هم میان مسئولان وجود ندارد و همه اینها باعث شده انتقادهایی به فوتبال ایران وارد شود. اینها را باید گفت که اگر نگوییم شرمنده مردم می‌شویم. حالا من بشوم متکلم وحده هم خوشحال می‌شوم. ذات من این است که دوست ندارم کنار بایستم و نواقص را نگویم.
درست مثل زمانی که رئیس فدراسیون فوتبال بودید؟
 دقیقاً. می‌توانستم خیلی از موارد را تأیید کنم که نکردم و با مسئولان سازمان تربیت بدنی به مشکل خوردم. نظر من این است که باید انتقاد کرد؛ انتقادی که مختص یک فرد نباشد، چون الان فرد فوتبال را نمی‌چرخاند.
اما برخی تصمیم‌ها فقط متعلق به مهدی تاج است. راه دور نرویم، همین حضور محمدرضا ساکت و پست‌های متعدد او در فدراسیون فوتبال. اینکه دیگر به وزارت ورزش ارتباطی ندارد.
 این اتفاق اشتباهی است و دلایل آن را باید از تاج پرسید. از نظر من کار درستی نیست اما باید او توضیح بدهد که برای این موضوع چه دلایلی دارد. یک وقت می‌گوید آدم دیگری ندارم و یک وقت هم می‌گوید به ساکت اعتماد بیشتری دارم اما حضور یک نفر در چند پست غیرمنطقی و غیرممکن است. من که باشم این کار را نمی‌کنم.
یعنی فوتبال مدیر دیگری ندارد که ساکت در ۴، ۵ پست فعالیت می‌کند؟
 از نظر من دارد اما شاید از نظر تاج ندارد.
فقط می‌خواستم مثال بزنم که تاج هم مقصر است و این هم نمونه‌اش.
 من هم که گفتم کار درستی نیست، اما باز هم تکرار می‌کنم که می‌توانید از تاج در این مورد سؤال کنید.
الان فوتبال ایران مقطع حساسی را پشت سر می‌گذارد. بحث تجهیزات حرفه‌ای و همچنین ورود زنان به ورزشگاه مطرح است و ای‌اف‌سی و فیفا هم سختگیری‌های خود را آغاز کرده‌اند. راهکار چیست که این مقطع را به سلامت پشت سر بگذاریم؟
 یک آرایشگر وقتی مشتری نداشته باشد، مجبور می‌شود سر خودش را بتراشد، بحث فوتبال نیز همین است. انگار همه‌چیزمان سر جایش است و فقط حضور زنان مانده. داریم خودزنی می‌کنیم، بابا راه بدهیم آنها هم بیایند. یعنی فقط در ورزشگاه فسخ و فجور می‌شود؟ یعنی هیچ جای مملکت نیست؟ هر جا را دست بگذاری فساد است، آن‌وقت فقط حضور در ورزشگاه برای زنان ممنوع است؟ ۵۰درصد جمعیت ما را زنان تشکیل می‌دهند، یکی می‌گوید به ورزشگاه بیایند و یکی می‌گوید نیایند. توجیه اینکه اگر زنان به ورزشگاه بیایند فساد به‌وجود می‌آید را کسی در جامعه قبول نمی‌کند. بیخودی نیاییم یک حجابی برایش درست کنیم.
اما در زمان ریاست شما و بازی ایران- بحرین زنان به ورزشگاه آمدند و اتفاق عجیبی هم رخ نداد.
 این در تاریخ ثبت شده و من اولین نفری بودم که تأکید کردم زنان باید به ورزشگاه بیایند.
آن زمان هم مثل حالا که می‌گویند مدیران رده‌بالا مخالف وقوع این اتفاق هستند، موانعی سر راه‌تان وجود داشت؟
 آن زمان به ما هم گفتند زنان نیایند اما من پای خودم را در یک کفش کردم که این اتفاق بیفتد. گفتم اینجا دیگر دست ما نیست، زنان باید وارد شوند تا داور سوت بزند. آیا اتفاقی افتاد؟ یک‌بار هم به فدراسیون والیبال گفتم اگر شما نمی‌توانید همزمان با مردان، زنان را به ورزشگاه راه بدهید، تماشای دو بازی را به مردان اختصاص بدهید و دو بازی هم به زنان. بگذارید این هنجار تبدیل به ناهنجاری نشود.
الان هم یکی دوبار فیفا فشار آورده اما فدراسیون فوتبال سراغ گلچین کردن رفته و زنانی به ورزشگاه آمده‌اند که اقوام رؤسا بودند. زمان شما هم چنین اتفاقی می‌افتاد؟
 همه‌چیز دست خود من بود، چه کسی می‌خواست گلچین کند؟ قبل از اینکه چیزی بنویسید، بروید تحقیق کنید. در دانشگاه آزاد هم من چنین کاری کردم. برای بازی بسکتبال دانشگاه آزاد و مهرام که پخش زنده هم بود، به ورزشگاه رسیدم که دیدم زنان را راه نداده‌‌اند. دوتا از تماشاگران هم دخترهای خودم بودند. جو درست کنیم که چه اتفاقی بیفتد؟ فقط مانده همدیگر را بزنیم. با خودمان هم می‌خواهیم جنگ کنیم. راه بدهید آقا، آخر سر که راه می‌دهید، چرا به جبر و زور؟ فیفا نماینده می‌فرستد و می‌گوید راه نمی‌دهید؟ آن‌وقت مثل جودو در کاسه‌مان می‌گذارند.
فکر کنم همه‌چیز با زور و تهدید حل می‌شود.
 همه‌چیز. شما برو در بحث اقتصاد، ورزش و کلاً همه‌جا. چقدر دخالت و چقدر زور. آن مدیر را بگذار و دیگری را بردار. لیاقت کجاست؟ هیچ‌جا.
پس شما هم در زمره موافقان حضور زنان در ورزشگاه قرار می‌گیرید.
 من می‌گویم دوست دارم این کار را بکنند. این را هم بنویس که محمد دادکان ۱۴ سال قبل و در آن فشار، زنان را به ورزشگاه راه داد و مقابل مخالفان ایستاد.
یک موافقتی هم بوده که راه داده‌اید، وگرنه همینجوری که نمی‌شود.
 بخدا همینجوری راه دادیم.
اما اگر مقامات دستور بدهند نباید راه بدهید که شما هم نمی‌توانید چنین کاری بکنید. قبول دارید؟
 داستان آن روز فرق می‌کرد. اگر زنان وارد ورزشگاه نمی‌شدند، فیفا بازی را برگزار نمی‌کرد. من راه دادم، چه اتفاقی افتاد؟ اگر خدای ناکرده تیم می‌باخت و به جام جهانی نمی‌رفت، آنوقت شروع به انتقاد می‌کردند و اینکه چرا دادکان موافق حضور زنان بوده. اگر زنان به ورزشگاه بیایند، هیچ اتفاقی نمی‌افتد و به دین هم لطمه نمی‌خورد. اگر شما برای محیط بسته دل می‌سوزانید، ببینید در اجتماع چقدر است. دلم می‌خواهد حرف‌های مرا سانسور نکنی و هر چه می‌گویم منتشر شود. من که نمی‌خواهم بادمجان دور قاب بچینم، می‌خواهم واقعیت را بگویم.
در یکی دو هفته اخیر دو اتفاق تلخ را مشاهده کردیم. اولی مرگ هوادار فوتبال و دومی هم عماد صفی‌یاری. اصلاً پیگیری نشد و کسی هم نگفت خون‌شان کجا رفت.
 چرا زمان خود مرا نمی‌گویید؟ در بازی ایران و ژاپن، ۶ نفر زیر دست و پا ماندند و مردند. چرا مردند؟ چون نرده‌ها را کشیده بودند. مقصرش چه شد؟ شما خبر دارید؟ من به‌عنوان رئیس فدراسیون فوتبال کارم در زمین چمن بود، آن‌هم بر اساس مقررات فیفا. خارج از آن دیگر دست من نبود.
ماجرای آن ۶ نفر پیگیری نشد؟
 هرگز، هرگز.
الان هم انگار مرگ عماد صفی‌یاری را گردن پیمانکار داربست‌ها انداخته‌اند.
 خب او هم قطعاً خطا کرده و برق را آنجا نباید می‌گذاشته. خدا عماد را بیامرزد که قطعاً می‌آمرزد و شاید هم آدم‌های بزرگتر هم دچار چنین اتفاقی می‌شدند. اهمال شده و باید مقصر را پیدا کرد.
البته در چنین مواقعی یکی دو روز موجی راه می‌افتد و بعد همه ماجرا را فراموش می‌کنند.
 فقط در فوتبال چنین اتفاقی می‌افتد؟ همه جای مملکت همین است. من ورزشی هستم و بیشتر درباره ورزش حرف می‌زنم اما گریزی هم به سیاست می‌زنم، چون دلم می‌سوزد. خیلی‌ها می‌گویند شما زندگی راحتی دارید و جزو دسته متوسط رو به بالا هستید، چرا حرف می‌زنید؟ می‌گویم مگر من شکمم سیر شد، شکم بقیه نباید سیر شود؟ چهل و خرده‌ای سال است که در دانشگاه کار می‌کنم. حقوقم برای خودم زیاد هم هست چون این حقوق را می‌گیرم نباید دلم برای دیگران بسوزد؟ در این مملکت حقوق یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومانی هم داریم، بعد پز می‌دهیم که مردم ما در رفاه هستند. الان قوه قضاییه آمده و گفته قصد دارد دارایی مسئولان را در سایت منتشر کند. این کار را باید ۴۰ سال قبل می‌کردیم چون آن‌وقت مشخص می‌شد که مسئول در بدو ورود چه پولی داشته و بعدها چه ثروتی می‌اندوزد. تا اینجا حرف من غلط بوده یا علیه مسئولی صحبت کرده‌ام؟
اما می‌خواهیم درباره فوتبال حرف بزنیم، آیا چنین صحبت‌هایی دردی از دردهای این ورزش دوا می‌کند؟
 خیلی راحت به شما بگویم، من تنها کسی هستم که ۴۰ سال در دانشگاه هستم، بیش از ۴۰ سال است در ورزش هستم و با بازار و مردم هم مراوده دارم. من می‌گویم داخل مردم برویم و از آنها بپرسیم که آیا از عملکردمان رضایت دارند؟ بپرسیم آیا آنها از فسادهایی که همه روزه افشا می‌شود راضی‌اند؟ قوه قضاییه بعد از ۴۰ سال اعلام می‌کند که رشوه و فساد در این ارگان بیداد می‌کند. من کلاً سیاست را دوست دارم ولی سیاسی نیستم. آقای رئیسی گفت اینقدر شرایط سخت است که من به‌عنوان رئیس نمی‌توانم برخی از آنها را بشکافم و باز کنم. آدم دلش نمی‌سوزد؟ این حرف‌ها علیه مسئولین است؟
این فساد را در فوتبال هم می‌بینیم. آیا بهتر نیست در این‌باره حرف بزنید؟
 می‌گوییم چرا در فوتبال فساد است، مگر فوتبال از جامعه نشأت نمی‌گیرد؟ جامعه‌ای که حتی قوه قضاییه‌اش فساد است در فوتبال نباشد؟ خدا پدر و مادر آقای رئیسی را بیامرزد که این را می‌گوید.
آیا در فوتبال هم چنین فسادهایی وجود دارد؟ دوست داریم اگر می‌دانید برای‌مان مثال بزنید.
 فوتبال هم همینطور است. تیم را مدیر می‌بندد و نفر بیست و دوم و بیست سوم وجود ندارد. مربی به تمرین می‌رود و می‌بیند نفر بیست و دوم و بیست و سوم نیستند. به مدیر می‌گوید این دو نفر کجا هستند؟ اسم هم می‌برم، بروید از داود مهابادی بپرسید. مدیر در جواب می‌گوید ما یک هزینه‌هایی داریم که نمی‌توانیم از هیات‌مدیره بگیریم. به همین دلیل این دو نفر را در لیست می‌نویسیم و پول‌شان را هزینه تیم می‌کنیم. ۳۰۰ یا ۶۰۰ میلیون که برای چند سال قبل است. بعد ما می‌آییم همین مدیر را دوباره به کار برمی‌گردانیم و به او می‌گوییم در فلان باشگاه کار کن.
منظورتان چه کسی است؟
 دیگر منظورم را همه می‌فهمند. شما بروید از مهابادی بپرسید. او هم با صداقت به شما می‌گوید که چه کسی است. اینها مدیرانی هستند که باشگاه را نمی‌سازند، خودشان را می‌سازند و می‌روند.
یادم می‌آید چند سال قبل برای بهبود وضعیت فوتبال گفتید اگر من باشم یک سال فوتبال را تعطیل می‌کنم. قبول دارید که این تعطیلی و این طرح شما اجرایی نبود و لطمه‌های فراوانی به ارکان مختلف وارد می‌کرد؟
 چه کسی می‌گوید به ارکان فوتبال لطمه می‌زند؟
الان اگر فوتبال یک سال تعطیل شود، هواداران چه کار کنند که به‌عنوان سرگرمی این رشته ورزشی را تماشا می‌کنند؟ یا بازیکنان و حتی داوران و خیلی‌های دیگر؟
 حرف مرا کامل نگفتید. من گفتم اگر این نابسامانی ادامه داشته باشد، بهتر است فوتبال را یک سال تعطیل کنیم.
با تعطیلی که اوضاع نابسامان‌تر می‌شود.
 نه، نه. شما مدیران را جمع می‌کنید و به آنها می‌گویید قراردادها بالای ۱۰۰ میلیون تومان نباشد. این ماجرا البته برای چند سال قبل است. اصلاً سقف ۵۰۰ میلیون باشد. اگر تمام مدیران با شما وفای به عهد کنند و دنبال بازیکن بالای ۵۰۰ میلیون نروند، دیگر نیازی به تعطیلی فوتبال نیست. حالا بازیکن می‌آید و می‌گوید من بیشتر می‌خواهم. برود خارج از کشور و آنجا بگیرد. چه ایرادی دارد؟
این اتفاق که هیچ‌وقت در ایران نمی‌افتد.
 چرا نمی‌افتد؟
چون صندلی مدیران همیشه لغزان است و آنها برای اینکه بمانند دست به هر کاری می‌زنند. بنابراین با پرداخت پول‌های زیر میزی ستاره‌ها را جذب می‌کنند و بنابراین وفای به عهد را نمی‌توانیم از آنها انتظار داشته باشیم.
 این جواب قبلی من است. چرا مدیر این کار را می‌کند؟ قطعاً برای بقای خودش. خب این مدیر را انتخاب نکنیم و به او کار ندهیم. یک آدم پولداری که زمانی در فوتبال بود، یک روز مرا صدا زد و گفت اینقدر به شما می‌دهم که بیایید و در باشگاه من مدیریت کنید. قسم خورد که دخالت هم نمی‌کنم. گفتم یکی را می‌گذارم که بچرخاند و خودم هم پشت او می‌ایستم. شما روی آن آدم سرمایه‌گذاری کنید تا موفق شود. گفت نه، من برای برند شما این پول را می‌دهم، گفتم من برای این کارها جلو نمی‌آیم چون برای خودم دلایل فراوانی هم داشتم.
چه دلایلی؟
 به او گفتم نمی‌دانم این پول‌ها را از کجا می‌آوری. می‌خواهی اسمش را هم بگویم. حسین هدایتی. گفت بیا استیل‌آذین و نرفتم. نه اینکه حالا زمین خورده باشد و این حرف‌ها را بزنم. همه هم تعجب می‌کردند که چرا دادکان در دوران ریاست فدراسیون فوتبال کمکی از هدایتی نگرفته. او البته چند بار ابراز علاقه کرد که کمک کند اما گفتم آنقدر آدم هست که نوبت به شما نمی‌رسد. شما یک جا بیاورید که اسم من برای دریافت یک ریال آورده شود. نه از دولت و نه از امثال هدایتی. من برای فوتبال از افرادی کمک گرفتم که در بازار هستند و نمی‌خواهند اسم‌شان مطرح شود. ساختمان دو باشگاه استقلال و پرسپولیس را خریدم، همچنین فدراسیون فوتبال را و البته ۱۰۰ هزار متر در آبسرد دماوند. اصلاً کسی باورش می‌شود این همه امکانات بیاید؟ ۵ میلیارد و خرده‌ای، آن هم ۱۴ سال قبل در فدراسیون فوتبال ماند و من رفتم. یک شاخه گل هم دست من ندادند. ای‌اف‌سی به من نشان نقره آسیا را داد و برای من نوشت به خاطر خدماتت در فوتبال آسیا. از رئیس جمهوری نشان لیاقت گرفتم. تاکنون چهار نفر نشان ویژه دانشگاه شهید بهشتی را گرفته‌اند که یکی از آنها من هستم. صدا و سیما بهترین مدیر سال را انتخاب کرد که من بودم و هدیه ارزنده‌ای هم داد. آن‌وقت من در خانه نشسته‌ام. چرا؟ چون کسی که به‌عنوان وزیر ورزش یا رئیس سازمان تربیت بدنی انتخاب شده بود، اصلاً نمی‌دانست ورزش یعنی چه. این را می‌گذارند وزیر ورزش. نه اینکه الان نیست. اینها فقط می‌گویند چرا ملایی رفت؟ آیا کسی به درد دل‌های او گوش کرد؟ همه‌اش ملایی مقصر است؟ شما به‌عنوان رئیس فدراسیون چه کاری برای او کرده‌اید؟ همه‌اش اضطراب، ترس، نابسامانی، غم و غصه. قبل از رفتن یک بار صدایش زدید که بگویید بهترین هدیه را به تو می‌دهیم و اگر هم خوردی به رژیم غاصب، مسابقه نده. اصلاً کسی او را دید؟ ما در کلاس‌های‌مان می‌گوییم انگیزه‌های درونی و بیرونی. انگیزه بیرونی چه چیزی است؟ شما به او بگویی پول می‌دهم، ماشین می‌دهم و امکانات را اختیارت می‌گذارم. حالا انگیزه‌های درونی چیست؟ خدا، پیغمبر و محبت‌های مردم. شما در اتاق را بسته‌ای آقای مدیر! من الان مصاحبه می‌کنم و از فردا سر تیم‌ها می‌روند. شما وقتی تیمت به مسافرت می‌رود، اینها را به رئیس فدراسیون و ورزشکاران بگویید. من می‌شوم وزیر یا رئیس جمهوری، رفقایم را به پست‌های مختلف می‌آورم. آیا اینهایی که در ارگان‌های مختلف کار می‌کنند، همه بدون رابطه آمده‌اند؟ وقتی رابطه باشد مملکت به اینجا می‌رسد. شما همه توانمندها را بیرون می‌گذاری، چون یار و غمخوارت نبوده‌اند. آقا تو رفیق منی، همه وزارتخانه‌ها پر شده. بیا برو وزارت ورزش. بیا برو کمیته ملی المپیک. با کدام توانایی؟
مگر شاخصه انتخاب یک مدیر چیست که از نظر شما مدیران فعلی ندارند؟
 شاخصه انتخاب یک مدیر، نه در ورزش بلکه همه جا دانش، تجربه و تخصص است. در کشور ما اما یک فاکتور هم به نام تعهد اضافه شده. بعد از ۴۰ سال هم هنوز نمی‌دانیم چه کسی متعهد است. هر مدیری که می‌خواهد کار کند باید یا دانش داشته باشد، یا تجربه و یا تخصص. یکی را که باید داشته باشد و برود آن پست را بگیرد. اگر یار منی بیا، اگر بار منی نیا. دشمن ما همین جاست.
این صحبت‌ها و انتقادها را می‌توانیم به این ربط بدهیم که شما از عدم حضورتان در مدیریت فدراسیون فوتبال یا وزارت ورزش ناراحتید؟
 نمی‌گویم ناراحت هستم اما می‌توانستم خدمت کنم. ما یکی از بهترین مربیان دنیا (آقای کی‌روش) را آوردیم اما به رتبه بیستم هم نرسیدیم. زمان ما تیم ملی به رتبه ۱۵ دنیا رسید. صدر‌اعظم آلمان، رئیس جمهوری ما را در فرانسه دیده بود. به او تبریک و تأسف می‌گوید. این را خود رئیس جمهوری وقت برای من تعریف کرد. گفت یکی از دلایلی که من به تو نشان لیاقت دادم همین است. صدر‌اعظم آلمان به من گفت شما تیم پانزدهم دنیا هستید و آلمان هفدهم. خوشحالم از اینکه شما پانزدهم هستید و متأسف از اینکه آلمان هفدهم است.
اما خیلی‌ها معتقدند رنکینگ اهمیت زیادی در فوتبال جهان ندارد.
 می‌خواستم همین را بگویم. کارشناس آمده و مدعی شده رنکینگ مهم نیست. البته اینها کارشناس که نیستند، چون هر کس از کنار صدا و سیما رد می‌شود لقب کارشناس هم به او می‌دهند. کارشناسی در تلویزیون می‌گفت رنکینگ اهمیتی ندارد. آخر بی‌سواد، نمی‌دانی حرف نزن. شما اگر اول تا چهارم باشی، برای بازی تدارکاتی هر جای دنیا که بروی ۵۰۰ هزار دلار و شاید هم بیشتر می‌گیری. اگر چهارم تا دهم باشید ۲۵۰ هزار دلار می‌گیرید. شما بروید رسیدهای مالی ما را ببینید. کرواسی وقتی تیم ملی ایران را دعوت کرد، ما پانزدهم بودیم. کرواسی تیم سوم دنیا بود و البته ۱۵۰هزار دلار هم به ما داد. به ایتالیا رفتیم و ۱۵۰ هزار دلار گرفتیم. کره‌ جنوبی ما را دعوت کرد و ۲۵۰ هزار دلار دریافت کردیم. پرواز فرست‌کلاس هم به ما دادند. حالا یک بی‌سواد می‌آید و می‌گوید رنکینگ مهم نیست. الان اما تیم ملی به بوسنی که می‌رود، هم پول بازی می‌دهد، هم پول هواپیما. فکر می‌کنید غیر از بازار من این پول‌ها را از کجا می‌آوردم؟ تبلیغات دور زمین و اسپانسر هم البته بودند. ایرانول یک میلیارد و ۳۲۰ میلیون به ما داد، آن‌هم ۱۵ سال قبل.
البته یک انتقاد هم از شما بکنیم. قبول دارید در مدیریت امروزی دریافت پول از دوستان بازاری و آن‌هم به جای درآمدزایی کاری درست و حرفه‌ای نیست؟
 وقتی پول نیست چکار باید کرد؟
اما مثل این است که رئیس فدراسیون فوتبال آلمان به بازار کلن برود و برای تیم ملی پول جمع کند. پس درآمدزایی و راهکارهای مدیریتی کجا می‌رود؟
 بایستی کمک بگیریم. آن‌موقع فدراسیون فوتبال هر ماه ۳۰۰ میلیون هزینه داشت اما بروید حساب‌های سازمان تربیت‌بدنی را در بیاورید و ببینید آیا هزار تومان به ما کمک کرده یا نه.
منظور من این بود که راهکارهای مدیریتی باید آنقدر به روز و خاص باشد که دیگر نیازی به کمک بازاری‌ها به فوتبال را حس نکنیم.
 نمی‌گویم کار خوبی است اما نیازها باعث می‌شود این کار را انجام بدهیم. چرا الان نمی‌توانند کمک بگیرند؟ شما همین الان بروید از فدراسیون فوتبال بپرسید چقدر بدهکارید. یکی از بدهکاری‌ها برای آژانس هواپیمایی است که خودتان هم درباره‌اش نوشتید. به داور، مربی و هتل هم بدهکارند. به بازار هم رفتند تا پول بیاورند اما نتوانستند. این بدهی‌ها انباشته می‌شود و در نهایت مبلغ بزرگی روی دوش فدراسیون فوتبال می‌گذارد. اول از فوتبال، بعد اعتبار مرحوم پدرم و در نهایت هم خودم. رفتم کمک گرفتم و هزینه‌ها را پرداخت کردم. حالا اینها نمی‌توانند و وضعیت هم می‌شود مثل الان. مطمئنم اگر بپرسید آقای تاج واقعیت را می‌گوید که چقدر بدهکار است. فقط ۳ میلیارد به هواپیمایی و ماجراهای دیگر هم وجود دارد. به ناظر و داور، به همه بدهکارند.
یعنی شما در دوران ریاست فدراسیون فوتبال هرگز بدهی نداشتید؟
 قبل از نوشتن مصاحبه بروید و تحقیق کنید. به هیچ‌ جا، حتی یک ریال هم بدهکار نبودیم. یک مصاحبه از من بیاورید که در ۴ سال و چند ماه ریاست گفته باشم که پول نداریم. به همه هم پول داده و کمک کرده‌ام. نمونه‌اش مدیرعامل وقت پرسپولیس. رئیس سازمان با من تماس گرفت که اینها پول ندارند و شما کمک‌شان کن. من پول دادم بایرن‌مونیخ به ایران آمد. این باشگاه قرار بود با تیم ملی بازی کند اما چون آقای علی کریمی در آن تیم عضویت داشت، گفتیم با پرسپولیس بازی کند. اگر یک استقلالی در بایرن‌مونیخ بود، می‌گفتم با استقلال بازی کنند. ۲۰۰ میلیون تومان به آقای انصاری‌فرد دادم. ۲۰۰ میلیون تومانِ ۱۴ سال قبل. پول را به یورو تبدیل و به حساب باشگاه آلمانی در دبی واریز کردند تا به تهران بیایند.
اما سفر بایرن‌مونیخ به تهران را همه به نام محمدحسن انصاری‌فرد نوشته‌اند. حتی وقتی زمزمه مدیرعاملی او در پرسپولیس شنیده می‌شد، همه می‌گفتند تنها مدیری است که باشگاه بزرگ آلمانی را به ایران آورده.
 می‌دانم او آورد اما با چه پولی؟
باشگاه پرسپولیس این مبلغ را به فدراسیون فوتبال پس داد؟
 نه. بایرن‌مونیخ راضی بود با تیم ملی ایران بازی کند. یک ریال هم نمی‌گرفت. تیم ملی آلمان را هم دیدید که با ایران بازی کرد، پول نگرفت و تازه پول هم داد. ۸۰۰ هزار یورو به خاطر بم و بازی با تیم ملی ایران پول دادند. در آن زمان هم سرمربی تیم ملی دوست نداشت با بایرن‌مونیخ بازی کند و هم بازی یک تیم ملی با یک باشگاه کمی سخت بود. ما به باشگاه پرسپولیس پول دادیم، فقط به خاطر آقای علی کریمی و حمایت‌های فردی به نام محمودرضا فاضلی که کارهای ما را در خارج از ایران انجام می‌داد. ما این کار را کردیم، حالا اگر انصاری‌فرد می‌گوید او کرده مهم نیست.