چند لیتر حرف حساب

 صرف‌نظر از آن‌که افزایش ۳ برابری نرخ بنزین صرفا تصمیم دولت بوده یا نه، پذیرش یک فرض، بسی مهم است برای نیل به نتایج بعدی! بیاییم فرض کنیم بنا به هر علت، بنزین لیتری ۳۰۰۰ تومانی نیاز ضروری کشور بوده و در حکم جراحی درست اقتصادی که می‌توان درد امروزش را به علاج فردایش بخشید!

واقعیت آن است که به شهادت این همه اعتراض، مسئولین هرگز نتوانسته‌اند ضرورت این مهم را برای افکار عمومی جا بیندازند! اینجا می‌توان قدر یک کتاب، هم از ضعف روابط عمومی‌ها نوشت، هم از نارسایی رسانه‌ها! ضعف دیگر ارتباط بعضا عقیم مسئولین با مردم به‌خصوص در مواجهات اقتصادی است! اگر آقایان نتوانند منطق یک تصمیم را برای مردم روشن کنند، همین می‌شود که این روزها تماشا می‌کنیم! این از بنزین لیتری ۳۰۰۰ تومان هم بدتر است! این‌که مردم را نتوانیم بابت حرکتی درست قانع کنیم!

این یعنی گسل! شکاف! و زنگ خطری بزرگ که؛ میان دست‌اندرکاران و آحاد ملت، فاصله‌ای از جنس عدم تفاهم وجود دارد! گویی نه حرف مردم به گوش بالادستی‌ها می‌رسد و نه سخن مسئولین به گوش ملت! از این هم بدتر آیا چیزی را می‌توان متصور شد؟! حال بیاییم و از دالان فرض ابتدای متن خارج شویم! قرائن نشان می‌دهد که اوضاع معیشتی جامعه ابدا کشش "اصلاح شوک‌آور قیمت سوخت" را ندارد! آیا واقعا نمی‌شد عوض آن‌که چند پله را باهم بپریم، پله‌پله حرکت می‌کردیم؟! شگفتا! دفعات پیش که اصلاح قیمت سوخت را پلکانی انجام دادیم، هم به پست آشوب خوردیم، هم به پست تورم؛ الآن چه توقعی داریم واقعاً؟! آیا توهم زده‌ایم که با دستور، قیمت‌ها افزایش پیدا نمی‌کند؟! یعنی نمی‌دانیم کجا داریم زندگی می‌کنیم؟!

جماعتی از دولت‌مردان این روزها برای توجیه شوک خود، مدام ادعا می‌کنند؛ "چون فلان عدد چشم‌گیر از جامعه، ماشین و یا حتی موتور ندارند، این حتی در کوتاه‌مدت، تصمیمی به نفع محرومان است!" حال آن‌که اقشار محروم ولو آن‌که روستایی باشند، اقلا یک وانت را دارند! در شهرها که غالبا هر خانه یک ماشین را دارد! آن‌که ندارد، عمدتا این‌گونه است که سرپرست خانواده نیست! پس عمده‌ فشار بنزین ۳۰۰۰ تومانی از قضا روی همین قشر محروم است که خیلی‌های‌شان با همین ماشین یا موتور کسب روزی می‌کنند! حمایت معیشتی، عادلانه هم توزیع شود، باز یارای تقابل با بنزین ۳۰۰۰ تومانی را ندارد! خوب است جیب خرد مردم را لحاظ کنیم  و در تصمیم کلان خود! انصافا در کدام اتاق فکر، حرف‌مان را می‌پزیم و نظرمان را می‌پذیریم که متوقعیم مردم درک‌مان کنند؟!

حسین قدیانی