خرافات پیشینه ای بس دراز دارد. تا عقیده درست بوده، عقیده خرافی هم وجود داشته است. تا جهل بوده، خرافه هم بوده است. میان همه طبقات، کم و بیش عقاید سخیف و رفتارهای وهن و خنده آور وجود دارد. در میان فرهیختگان به نسبت آگاهی آنان، این موضوع کمتر بوده، ولی در میان اقشار کم اطلاع، از رواج گسترده تری برخوردار است.

از سوی دیگر، در عصری، عقیده و یا رفتاری قابل قبول و در عصری دیگر، خرافی و در اثر تحولات و یا حساسیت های علمی مضحک می شود، مانند چشم زخم که زمانی از مسلمات تلقی می شده و در عصری دیگر این امور خرافی دانسته شده است.
در تاریخ تفسیر قرآن کریم، یکی از فرازهای اساسی وجود روایات اسرائیلی است. این روایات چنان گسترده و همراه با لاطائلات و امور عجیب و غریب است که حساسیت ایجاد کرده و یکی از مظاهر خرافه شناخته شده است.


در طول تاریخ همواره شیادانی، با سوء استفاده از ناآگاهی مردم در جهت جلب توجه به خود و کسب منافع یا سیطره بر دیگران به موضوعات خرافه آمیز دامن می زده اند. قرآن کریم در داستان هاروت و ماروت(آیه ۱۰۲ سوره بقره)، نمونه ای از این سوء استفاده و ترویج خرافه را بازگو می کند که چگونه سحر را رواج داده و با جادو، میان مرد و همسرش جدایی می افکندند. همچنین قصه فراعنه مصر را یاد می کند که با بسیج ساحران و ساختن برجی بلند برای یافتن خدای موسی در آسمان، می خواهد مانع دعوت موسی شود.(آیه ۳۸ سوره قصص) و نیز نمرود را در دعوت به بت پرستی نمونه ای از این شیادی ذکر می کند.(آیه ۲۵۸ سوره بقره)

در تاریخ تفسیر قرآن کریم، یکی از فرازهای اساسی وجود روایات اسرائیلی است. این روایات چنان گسترده و همراه با لاطائلات و امور عجیب و غریب است که حساسیت ایجاد کرده و یکی از مظاهر خرافه شناخته شده است. به همین دلیل اسرائیلیات از قرن هشتم به بعد مورد هجوم محققان قرار گرفته است. هرچند که این حساسیت در قالب مباحثرجالی و حدیثی شکل گرفته و افرادی مانند کعب الاحبار، عبدالله بن سلام و وهب بن منبه به لحاظ تاریخی وارسی و بررسی شده اند، اما منشأ این وارسی را باید مشاهده نقل داستان ها و عقاید شگفت انگیز و خرافی و به دور از عقل و منطق درباره آفرینش جهان و زندگی پیامبران و اقوام و حوادثگذشته در تفاسیر قرآن دانست.

به عنوان نمونه در تفسیر ابوالفتوح رازی به وصف روایات غیرمقبول اسرائیلی در این تفسیر مطالبی نقل شده و جالب اینکه در آن عصر نقد هم نشده و خود رازی حساسیتی به آن پیدا نکرده است. مانند روایت کعب الاحبار درباره چگونگی آفرینش آسمان و زمین در آیه «وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ» و داستان رازآلود کوه قاف. هرچند در مواردی مانند مخالفت با عصمت انبیاء را نقد می کند، در حالی که در دوره معاصر کسانی مانند علامه طباطبایی تمام این روایات را نقد می کنند.(ر. ک: المیزان، ج ۱۸، ص ۳۴۲) امروزه، ده ها کتاب در حوزه نقد روایات تفسیر اسرائیلی نگاشته شده اند که بیانگر توجه به حساسیت به این موضوع می باشند.

اقسام خرافات
خرافات گاه مربوط به موارد شخصی و گاه اجتماعی، گاه دینی و گاه رسم ملی است. رسوم شخصی، شامل باورهایی است که هیچ گونه پشتوانه دینی و علمی ندارد و شخص آنرا وضع کرده است، مانند تصوراتی که برخی اشخاص پیدا می کنند که اگر سنگی که می اندازند سه بار به هدف بخورد، حتما به خواسته و آروزهایشان می رسند یا حرکتی را دلیل بر بدبختی و گرفتاری می دانند. این گونه خرافات تا جایی که به رفتار عمومی بدل نشود و تأثیری در حوزه اجتماع بر جای نگذارد، اشکالی ندارد؛ هرچند غیرمعقول و غیرقابل دفاع است.

خرافات اجتماعی، خرافاتی است که دهان به دهان به افراد می رسد و در رفتار آنان اثر می گذارد، بدون آنکه افراد درباره درستی یا نادرستی آن بیندیشند(مانند نحس بودن عدد سیزده، جادوگری، طلسمات، اعتقاد به خواص اسرارآمیز گیاهان، مبارک ندانستن عروسی ای که با فوت کسی همزمان شود، عطسه زدن هنگام شروع کار، طب های عامیانه، کف بینی، طالع بینی، جن گیری و اعتقاد به جن و دخالت آن در کارهای انسان به ویژه در شب).

خرافات دینی، اموری هستند که پشتوانه دینی(کتاب و سنت) و واقعیت تاریخی ندارد، ولی آرام آرام به متون دینی راه یافته و به عنوان شعائر مذهبی مطرح شده است. این خرافات موجب بدبینی و سوء استفاده هم می گردد.

شایع ترین کانون خرافات دینی را منقولات تاریخی درباره اشخاص، حوادث(به ویژه اسرائیلیات) و حرکات مذهبی غیر مستند به دین در حل مشکلات شخصی، مانند بیماری ها و فشارها و آداب و رسوم به ظاهر مذهبی تشکیل می دهد که گاه از این راه، وسیله تحریک احساسات و بهره برداری سیاسی و مذهبی نیز می گردد، مثل ادعای رؤیت و ملاقات با امام زمان(عج)، نقل خواب ها، نامه های زنجیره ای که با مضمون یکسان درباره کسی که خوابی دیده و او توصیه به تکثیر آن کرده و معمولا در اول صفحه کتاب های دعا در اماکن متبرک نوشته می شود.

نکته قابل توجه در این گونه خرافات، پر کردن لایه های سفید در قصص قرآن(سفیدخوانی ها)، تعظیم و تفخیم رجال دینی برای بهره برداری و قداست بخشیدن به ناقل است که گاه به صورت ایهام و چندپهلو نقل می شود و هاله ای از قداست برای گوینده به وجود می آورد و کارها و سخنان دیگر او را توجیه و مشروع می کند و در صورت تردید، چون به صراحت نیامده، با انکار گوینده مواجه می شود؛ مانند ادعای هاله نور، یا حضور حضرت زهرا(س) یا امام زمان(عج) در مجلس و تأیید شخص در خواب و دیگر چیزهایی که با هدف مشروعیت بخشیدن و جلب نظر دیگران ادا می شود و به گونه ای بیان می شود که نه می توان اثبات کرد و نه می توان از اصل آنرا انکار کرد و در صورت اعتراض، گوینده به راحتی می تواند انکار کند.

بستر گسترش خرافات
خرافات، بلیه ای عمومی است و کمتر جامعه ای یافت می شود که درگیر آن نباشد. مهم این است که عقیده و رفتار خرافی گسترش پیدا نکند و تبدیل به هنجار اجتماعی نشود. در آغاز باید این نکته روشن شود که خرافه گرایی عوامل گوناگونی دارد: برخی زاده ساده دلی است و منشأ روانی عاطفی دارد و برخی زاییده تصورات خیالی و آرزوها می باشد و برخی نیز برآمده از جهل به علل و فرآیند به وجود آمدن آن است.

علامه طباطبایی منشأ خرافات را از این جهت می داند که عواطف و احساسات باطنی که قوه خیال صورتی را در ذهن خود قرار داده، به بیرون می کشاند که گاه از روی امیدواری یا از ترس شکل می گیرد و همان را در ذهن خود نگه می دارد مانند اینکه بیابانی بزرگ و وحشتناک تصور می کند که غولی خطرناک قصد نابودی او را کرده و کسی که در این وادی دادرسی ندارد. در ذهن خود اشباح و اجسام عجیب و غریب تصور می کند که در اطراف او قرار دارند. در این هنگام برای دفع این موجودات، به خواندن اوراد و اعمالی روی می آورد و یک باره همه آنها نابود می شوند. این تجربه را در عالم واقع قرار می دهد.(ر.ک: المیزان، ج ۱، ص ۴۲۱)