
لغو حکم اعدام گرداننده اصلي يکي از سايتهاي مستهجن کشور و بازتابهاي آن، بهانهاي بود تا با مهندس سعيدي سخنگوي مرکز بررسي جرايم سايبري سپاه پاسداران و از مديران سايت گرداب سخن بگوييم. اگرچه بخشي از مصاحبه بنا به دلايل مختلف حذف شد اما اين مصاحبه آن قدر جذاب هست که مخاطب را تا انتها ميخکوب خود کند.
از پرونده مدیر سایتهای مستهجن شروع کنیم. ظاهرا برای سیاسی کردن پرونده آقای ملکپور، همسر وی بیشترین تلاش را میکند.
من نمیخواهم به شخص ملکپور بپردازم اما چند نکته در مورد این پرونده قابل ذکر است. یک این که خانم ملکپور اصلا از محتوای پرونده همسر خود و عمق جنایت غیراخلاقی وی اطلاع ندارد. با توجه به این که ایشان در ابتدای پرونده اطلاعی در این خصوص نداشته بعید میدانم اکنون نیز قبول کرده باشد چنین اتفاقی رخ داده است. وی در اظهارنظری گفته بود مستندات پرونده روی هواست. من نیز در پاسخ به ایشان گفتم هرکس یکبار وارد سایت متعلق به همسر ایشان شده، متوجه نقش این فرد خواهد شد. مستندات هم همگی موجود است. اما خانم افتخاری به موجب جایگاه علمی خود توانسته دیداری با نخستوزیر کانادا
داشته باشد و رسانههای کانادا نیز از این رو سعی کردند به موجب این بهانه فشار سیاسی به ایران وارد کنند. گروههای حقوق بشر نیز این مسئله را بدون آن که اطلاعی از محتوای آن داشته باشند؛ دستاویزی برای خودشان قرار دادهاند. هدایت کار را هم خود سعید ملکپور در دست دارد. نقش وکیل متهم نیز باید در این قضیه بررسی شود. به نظر ما حرفهای خانم افتخاری کاملا با هدایت همین وکیل است. بخشی از جریان فتنه هم پشت سر آقای ملکپور گارد گرفتند. فلاکت جریان فتنه در خارج کشور به حدی رسیده که از یک مجرم در حوزه مستهجن که دارای مستندات مسجل و اعترافات روشنی است دفاع کرده و پشت او پنهان شده
تا به مقاصد سیاسی خود برسند.
چرا اجرای حکم این مجرم خیلی طولانی شده؟
این را باید از مسئولان قوه قضائیه پرسید. ما از قوه قضائیه مطالبهای داریم، این پرونده با این حجم تخلف در موارد مستهجن و به طبع آن به خطر انداختن امنیت ملی در حوزه فرهنگ و هجمه به زیرساختهای فرهنگی براساس بازدید بسیار بالا و اعضای فراوان، نیاز به یک اقدام قاطع و بازدارنده دارد. اگر این اقدام برای این مجرم صورت نگیرد، چه تضمینی برای سایر موارد وجود دارد؟ قانون برای ما هم جنبه بازدارنده و هم جنبه هدایتی دارد. ما اگر نتوانیم قانون را در حوزه بازدارندگی اعمال کنیم، هرکس دیگری میتواند به راحتی چنین فضایی ایجاد کند. گلایه ما این است که اجرای این حکم باید زودتر
عملی شود.
چند سایت دیگر نیز هماکنون در این حوزه غیراخلاقی فعال شدهاند.اکنون حداقل ۴ سایت همچون سایت غیراخلاقی به مدیریت آقای ملکپور وجود دارد، جالب آن که ورودی از IP ایرانی این سایتها بالای ۶۰ درصد است. میدانید معنی این حرف چیست؟ یعنی این تعداد IP که از فیلترشکن استفاده نمیکنند؛ خب این IP کجاست؟ یا محل کار و ادارات که فیلترشکن ندارد یا دانشگاهها، یا برخی مراکز دیگر که اینترنت بدون فیلتر عرضه میکنند. یک موضوع اینجا مطرح و جدی است: اگر شما برخورد بازدارنده نکنید، هرکسی قادر است سایتهای مستهجن راهاندازی کند و حتی حوزههای جدیدی در این سایتها به وجود آورد
که از پرداختن به آنها معذورم. بالای ۴۵ درصد در محل کار خود وارد این سایتها میشوند. محل کار هم عموما مختلط هست و اگر در محیط کار نگاهها به هم تغییر کند، خیلی اتفاقها ممکن است اتفاق بیفتد و…
اما میخواهم یک هشدار بزرگ بدهم،ببینید ما یک موج برخاسته را دفع کردیم. موج بعدی با یک تجربه بزرگتر از موج اول، با عمق و شدت نفوذ بیشتر در حال وقوع هست. اگر اقدام بازدارنده شکل نگیرد، معلوم نیست جامعه چقدر از این امر ضربه بخورد. این برخورد باید سریع اتفاق بیفتد و باید به شدت موثر باشد تا بتوانیم جلوی این جریان را بگیریم. مگر جنگ نرم غیر از این و اندولوسیزه کردن جوامع اسلامی است؟ اندولس در فضای واقعی با وجود ۴ دختر آرایش شده اتفاق افتاد و در فضای مجازی با همین سایتها در حال وقوع است.
آیا بازدید از این سایتها هم جرم محسوب میشود؟
طبیعتا جرم به حساب میآید. خیلیها آمدند و ساعتها باقی ماندهاند. این ساعتها ماندن جرم محسوب میشود اما رد شدن اشکالی ندارد. اگر شما خودتان گذارتان به سایتهای مستهجن نمیافتد، نباید از کنار این مسائل راحت عبور کنید. حواس ما باید به بستگان درجه یک یا دوی خودمان باشد تا درگیر این مطالب نشوند. باید این احساس خطر را در آنها هم ایجاد کنید.
به پروژه فتنه ۸۸ بپردازیم. جرم فتنهگران در خیابانها رخ داده، شما چطور آن را در فضای سایبر پیگیری کردید؟
حدود سال ۱۹۵۳ ان اسای آمریکا تشکیل و چند سال بعد در ۱۹۶۱ که اینترنت ایجاد شد، تا چندین سال وب یک(محتوای اینترنت) تشکیل میشود. تفاوت بین اینترنت و محتوای آن در این است که اینترنت شبکه دسترسی و وب، محتوای آن است. یعتی وقتی شما www را میزنید به محتوا دسترسی پیدا میکنید.
صفحات قابل دسترسی محتوایی را وب میگوییم. مدتی بعد وب یک آمد که ارتباط یکسویه بود. مانند رادیو، تلویزیون، مطبوعات. تنها کسی محتوا تولید میکرد و در اختیار دیگران قرار میداد. بعد از مدتی وب ۲ تولید و محتوا به حالت تعاملی درآمد. یعنی خود کاربر محتوا را تولید و منتشر میکرد.
خانم کلینتون ۳۰ دی ۸۸ میگوید: «ما آمدیم چیزی درست کردیم به نام اینترنت. در بستر اینترنت نیز چیزی تولید کردیم به نام جامعه مدنی ۲ یعنی وب ۲. در وب ۲ امکاناتی هست که میتوانیم حکومتها را در قبال ملتها پاسخگو کنیم. اعتراض بر نتایج مشکوک انتخابات را در آن رقم بزنیم و به ملتها کمک بکنیم…»
یعنی ۳۰ دی ۸۸، سه هفته بعد از ۹ دی میگوید ما در ایران و مولداوی و برخی از کشورهای دیگر، بر بستر وب ۲ توانستیم به مردم کمک کنیم!
در راستای همین کلام، بستر اینترنت در عرصه انتخابات با جریان فتنه کاملا همسو بود. طی بررسی که خود غربیها انجام دادند بالای ۹۰ درصد محتوای دوره انتخابات توییتر را کاربران ایرانی ارسال کردند. خودشان به توییتر میگفتند بیسیم اغتشاشات. همانطور که خود خانم کلینتون گفت تعمیرات فصلی توییتر را به خاطر انتخابات ایران به تعویق انداختند.
خب این حرف یعنی وجود یک شمشیر دو لبه. ما فقط شبکههای اجتماعی را از بعد تهدید، بررسی کردهایم. آیا امکان ندارد بعد دیگر آن را نیز در نظر بگیریم؟
حرف شما درست است. شمشیر دو لبه است اما این شمشیر الان دست یک زنگی مست است. عرض کردم بستر. گفتم بستر این فضا و اقدامات به وجود آمده. من میگویم، ابزار صددرصدی دشمن است و بهرهبرداریهای متفاوتی از آن انجام میشود. بستری که دشمن اقدامات خود را در این بستر شکل داده است. اما این بستر چگونه استفاده میشود؟ پیش از ورود ما به دوره انتخابات، موسسه بروکینز یک بررسی انجام داد که باید چه راهحلی در قبال ایران انجام داد و به این نتیجه میرسند که راه براندازی در ایران راه مقابله از نوع نرم است. این به قانون تبدیل میشود. مثلا قانون قربانیان سانسور در ایران، از همین رو ۵۵
میلیون دلار اختصاص به این قانون داده میشود.
مفاد قانون قربانیان سانسور در ایران چیست؟
۱. آموزش الکترونیکی ایرانیان
۲. تسهیل دسترسی به رادیو فردا و صدای آمریکا
۳. تولید و توزیع فیلترشکن و…
با توجه به گزارش آقای اوباما در فروردین ماه امسال در مورد پروژههای جنگ نرم در خصوص ایران، اوباما میگوید «ما هر کاری که میتوانستیم در رادیو فردا و صدای آمریکا انجام دادیم. حتی صفحه فیسبوک و توییتر را فعال کردیم و ارتباطات را هم در فیسبوک، توییتر و صدای آمریکا فعال کردیم.» جمعآوری آنها بر بستر شهروند خبرنگار شکل گرفت. یکی از امکاناتی که وب ۲ در اختیار کاربران گذاشته، خبرنگاری شهروندی است. یعنی با همان تلفن همراهی که دارید، فیلمبرداری کنید یا متن تولید کنید و با جیپیآراس یا از طریق آپلود کردن یک فایل بر روی یکی از شبکههای اجتماعی در اختیار
چرخهای قرار دهید تا توزیع شود. از بستر تلفن همراه بر بستر وب ۲. از وبلاگ به فیسبوک، از فیسبوک به یوتیوب، بعد، از آنجا بیبیسی و شبکههای دیگر خبری. این زنجیره در کنار هم قرار میگیرد و میشود یک موج خبری علیه جمهوری اسلامی ایران. کلینتون در سخنرانی خود میگوید ما این کار را به طور آزمایشی در مولداوی کردیم. از وبلاگنویسی در ویتنام نام میبرد و میگوید نگرانیم چرا ایشان در زندان است؟ چرا این را میگوید؟ چون ایشان یک کاربر فضای مجازی است و فضای مجازی باید جا بیفتد. خانم کلینتون میگوید ما فضای مجازی را برای ورود سازمانهای محلی(NGO) و عصر دیجیتال آماده
کردیم. برای چه امری؟! همین انقلاب مخملی.
با این تفاسیر نظرتان درباره سرعت اینترنت و بسترسازی آن چیست؟
ما ناگزیریم و نمیتوانیم از تکنولوژی فرار کنیم. الان هم ما بهعنوان استفادهکننده از تکنولوژی مشکل داریم. منتها باید حواسمان جمع کاری که انجام میدهیم باشد. همان موضوعی که شما اشاره کردید. شمشیر دو لبه. حواس نیروهای حزبالهی هم باید جمع باشد. باید در این فضا جدی فعالیت کنند و به عنوان فضایی برای اوقات فراغت به آن نگاه نکنند.
در مورد این که چرا جرایم خیابانی را در فضای مجازی آوردید چیزی نگفتید؟
فضای مجازی زمینهساز تظاهرات خیابانی است. اصل این جریان و نکته این است که فضای مجازی دنبالکننده تاکتیکهای عملیات روانی غرب است. اصل جریان شایعه است. مطلب دیگری که نقل آن مهم ارزیابی میشود آن است که قبل انتخابات دهم ریاست جمهوری عدهای معتقد بودند که سرعت انتقال شایعه ۶۰۰ نفر در ثانیه است. الان من به شما میگویم که با توجه به فضای مجازی، هیچ فرمول و عددی نمیتوان در پخش سرعت اجرای شایعه را بیان کرد، این میشود برد غرب! هر چیزی در فضای مجازی بر بستر شبکه اجتماعی منتشر میکنند و در نتیجه حرف غالب، شایعه میشود. حرف غلط میشود مبنا. البته سیاست خودشان را هم
دارند. مثلا بیبیسی ۳ خبر درست میگوید و در کنار آن ۷ دروغ را هم به مخاطب القا میکند. بر حسب آن سه خبر درست، ۷ خبر غلط هم مورد پسند مخاطب قرار میگیرد و سبب غلیان احساسات در فضای مجازی و به تبع آن زندگی واقعی میشود. یک ویژگی فضای مجازی، ایزوله ذهنی یا توهم جمعی است. وقتی شما الزاما فقط در فیسبوک فعالیت میکنید ایزوله شده و هر مطلبی به شما برسد از یک زاویه خاص است.
رئیس ستاد مشترک آمریکا در این خصوص گفته است: «امروز سیاست ما باید سیل اخبار ما به مخاطبمان در فضای مجازی گسیل شود تا او به چیز دیگری، غیر از آن چیزی که ما میگوییم فکر نکند.» پس اصل جریان در هجوم مردم به خیابانها از فضای مجازی شکل میگیرد.
در مجموع عکس چند نفر از عوامل اغتشاشات را بر روی سایت قرار دادید؟
فکر میکنم حدود ۱۰۰ نفر.
آیا انتخاب این عکسها هدفمند بوده؟ چون بعضی از پیرمردها و پیرزنها نیز دیده میشد که طبیعتا دستآویز اعتراضات بعضی نیز شد؟
از چند زاویه باید نگاه کنیم. وقتی میگوییم پیرمرد و پیرزن سالخورده فراموش نکنیم که نقش هدایتی به سن نیست و شما در جریان فتنه از بهایی، از آدم فریب خورده، از اراذل و اوباش، از خانم کلودید رایس، از آقایان سفارتهای مختلف، از سران فتنه و… داشتید.
همه این آدمها کنار همدیگر هستند. فراموش نکنید مخاطب ما یک طیف عظیم است. آدمهای آموزش دیده در روز عاشورا آشوب به پا کردند. یک سلطنتطلب ۷۰ ساله هم کار خودش را انجام میدهد و یکسری شعارهایی میدهد که به ذهن مخاطب جوان نمیرسد و اتفاقا چون پیرزن است کسی کاری به کارش ندارد. این عکسهایی که میبینید در مراکز مختلف توسط نیروهای اطلاعاتی و مردمی عکسبرداری شده، ثمره یک نتیجه واحد است. این افراد مجامع مختلف را هدایت میکنند. همه این آدمها گلچین شدهاند.
شما بر روی ایمیل و موتور جستوجوگر ملی کار کردهاید؟
ظاهرا ما به بیگانه اعتماد بیشتری داریم. چند نفر حاضرند بر بستر ایمیل ملی فعالیت کنند؟ پس پروژه دولت نباید به سمت این گونه طرحها برود. باید بخش خصوصی را تقویت کنیم.
پروژه مهمی که در مورد آن خیلی کم حرف زده شد، پروژه مرصاد بود.
ما ۲۴ اسفند سال گذشته این را به محضر ملت عرض کردیم که بر بستر گروههای فعال حقوق بشر، سازمان نفاق(منافقین) توانست یک شبکه ۶۰۰ نفره در داخل ایران سامان دهد و چون این پروژه توسط سازمان نفاق هدایت میشد، ما یک کمینگاه برای این پروژه ایجاد کردیم تا بتوانیم همه آنها را درو کنیم. اسم آن را هم مرصاد گذاشتیم. اسم مرصاد از اینجا آمد. در یک عملیات حدود ۳۰ نفر از سرشبکههای اصلی داخل ایران را شب ۲۴ اسفند ۸۸ دستگیر کردیم. رئیس این گروهها آقای کیوان رفیعی، از خارج کشور است. این فرد با وزارت خارجه آمریکا ارتباط نزدیک دارد. ساکن آمریکاست و در کشورهای اطراف ما رفت و آمد
داشته است. سخنگوی این سازمان آقای احمد باطبی است اگر یادتان باشد ایشان در سال ۷۸ آن تیشرت خونی را بلند کرد و از کسانی است که با آقای جرج بوش در دوران ریاست جمهوریاش دیدار کرد. تمام ایمیلهایی که اینها با هم از این طریق ارتباط داشتهاند، نشان میدهد که سازمان، یک مجموعه بزرگ است. این افراد بر بستر حقوق بشر و با آرم حقوق بشر وارد ایران شدند و یک عده را فریب دادند.
اولین کاری که انجام دادند شروع به جمعآوری اخبار و اطلاعات و در حقیقت نوعی جاسوسی بود. بعضی از این جاسوسیها معطوف به حوزه جاسوسی هستهای بود. بخشی از کار همزمان شد با پروژه فتنه. یعنی پروژه مرصاد در بحثفتنه از توانایی خود استفاده کرد. مجموعهای ایجاد کردند به عنوان کمیته رکن ۴. در کمیته رکن ۴ تخمین زدند کل جمعیت ایران حدود ۷۰ میلیون است و گفتند ما برای این که بتوانیم حکومت را دور بزنیم و کاربرها بتوانند به سایتهای فیلتر شده دسترسی پیدا کنند، بیاییم به اندازه شهروندان ایرانی فیلترشکن تولید کنیم. یعنی ۷۰ میلیون سایت تولید کنیم که کاربر بتواند توسط آن سایت به
اینترنت دسترسی پیدا کند. موقعی که آنها را دستگیر کردیم ۲۲ میلیون فیلترشکن تولید کرده بودند.
در اسناد و مدارکی که به دست آوردیم میزان روابط آنان و مبالغ دریافتی موجود است. بعد از این که در پروژه فتنه دخالت و حضور پیدا کردند، برای این که جریان فتنه را دامن بیشتری بزنند، مثلا میگفتند مترو را خراب کنید تا نارضایتی عمومی ایجاد شود. این در حقیقت همان اجزای انقلاب مخملی است. پروژه بعدی که قصد ایجاد آن را داشتند، آلوده کردن منبع آب شرب تهران بود. چه معنی دارد یک گروه حقوق بشری این کار را انجام دهد؟ پس یک مجموعه از کارها را سامان دادند و ارتباطاتی داشتند که از جمله ارتباطاتشان گروهک نفاق بود اما برای این که به سرانجام برسد، بهطور مستقیم با ریگی ارتباط
ایمیلی داشتند. یعنی کسانی که به اسم حقوق بشر از افرادی دفاع میکردند، در حقیقت با کارهای ضدبشری و ضدمردمی، میخواهند منافع غرب را تامین کنند. آنها هیچ موقع در قبال انفجارهایی که در ایران اتفاق میافتد هیچ موضعی نمیگیرند اما وقتی سرداری مانند سردار شوشتری به شهادت میرسد، ابراز شادی میکنند. یعنی اصلا به مردم اهمیت نمیدهند و دنبال منافع حزبی و شخصی خود هستند. ما وقتی این سرفصلها را به دست آوردیم، علیالخصوص هجمه به فعالیتهای شهری، دیگر صلاح ندیدیم با این افراد مسامحه کنیم. تا آنجایی که میشناختیم، یعنی ۳۰ نفر در ایران را دستگیر کردیم و بعد از آن،
شبکه کاملا از هم پاشید و هنوز هم نتوانستهاند مجددا آن را سامان دهند. ۶۰۰ نفر هم کاملا شناسایی شدهاند. مستند شماره ۲ را هم به زودی رونمایی خواهیم کرد که ابعاد دیگری از این پروژه را روشن خواهد ساخت.
نکتهای باقی ماند؟
مرکز بررسي جرايم سايبري سپاه پاسداران غير از فعاليت مقابلهاي که بايد شکل دهد، لاجرم نياز به فعاليتهاي فرهنگسازي، ريشهيابي، توليد و بررسي محتوا هم دارد. ما از همه دوستاني که دغدغه اين فضا را دارند، دعوت ميکنيم که با بخش تماس با ما و ايميل سايت گرداب ارتباط برقرار و براي همکاري اعلام آمادگي کنند. اين نياز امروز ماست.