رنج‌های خودکفایی مددجویان کمیته امداد

از روزی که ۳۶ نفر از دختران جوان جویای کار ایلامی دوره‌های کارآموزی خیاطی را گذراندند تا بتوانند کسب و کار حلال خود را راه بیاندازند حالا پنج سالی می‌گذرد. این همکلاسی‌های دبیرستانی در یکی از محروم‌ترین مناطق ایران یکدل شدند تا هم خود را از چرخه معیوب فقر خارج کنند و هم بتوانند دست همتایان خودشان را بگیرند.

روزهای آخر دبیرستان هر کس سودایی در سر دارد. یکی به فکر دانشگاه است و دیگری به فکر ازدواج یا ادامه تحصیل در خارج از کشور اما این دختران سودای دیگری در سر داشتند. خانواده‌ها توان تأمین هزینه ادامه تحصیل فرزندانشان را نداشتند اما این دختران وقتی شرایط ادامه تحصیل را با توجه شرایط اقتصادی و معیشتی خود دور از دسترس دیدند، دست به کار دیگری زدند. راه سخت و ریزش یاران دبستانی در میانه راه امری طبیعی. اما امروز از این ۳۶ نفر شش نفرشان همچنان مصمم هستند تا آینده خود را بسازند. دیگران در مشکلات مسیر کم آوردند یا مسیر دیگری را برگزیدند.

زهرا عاملی سر گروه این تیم شش نفره روزهایی را به خاطر می‌آورد که تقریباً به همراه تمامی اعضای کلاسشان به کمیته امداد شهرستان مراجعه کردند و طرح خود را برای راه اندازی کارگاه خیاطی عنوان کردند. طرح مورد استقبال قرار گرفت و آموزشهای کارآفرینی و خیاطی با سرعت آغاز شد. همه چیز خوب پیش می‌رفت اما تعداد دختران هر روز کمتر می‌شد. آموزشها در ایلام که به پایان رسید گروهی ۳–۴ نفره از دختران برای ادامه آموزشها راهی تهران شدند تا دور از خانواده و در شهری غریب آموزش‌های تخصصی را فرا بگیرند و با ارمغانی از تخصص و تجربه به شهرشان برگردند.

حالا تیم ۱۲ نفره تشکیل شده بود. ۱۲ دختر جوان مصمم برای ایجاد تغییر در وضعیت زندگی خود و خانواده. خانم عاملی که با مرگ پدر سرپرست مادر پیر خود شده بود بیشترین انگیزه را داشت. مادر تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی بود و اگرچه مستمری اندکی دریافت می‌کرد اما هزینه‌های زندگی بسیار بیشتری از این رقم بود. عاملی باید حالا کاری می‌کرد تا جبران زحمات مادر پیرش را در سال‌های تنهایی و بی همسری کرده باشد. گروه ۱۲ نفره که حالا تخصص لازم برای ایجاد کارگاه خیاطی آروزهایشان را داشتند، تنها مشکلشان نبود پول برای راه اندازی کارگاه بود. در نهایت وام ۲ میلیون تومانی کمیته امداد تنها امید آنها برای تحقق خواسته شان شد. ۱۲ دختر جوان هر کدام ۲ میلیون تومان وام از کمیته امداد دریافت کردند تا با سرمایه ۲۴ میلیونی روند تأسیس کارگاه سرعت بگیرد.

سال ۹۳ بود که کارگاهی کوچک اجاره شد و با مابقی مبلغ دستگاه‌های خیاطی خریداری شد اما مشکل اصلی نبود سفارش کار بود. یک کارگاه خیاطی با ۱۲ نفر نیروی کار نمی‌توانست منتظر ورود مشتری بماند پس باید سفارش‌ها از نهادها و دستگاه‌های مختلف دریافت می‌شد. مذاکراتی هم با بیمارستان‌ها انجام شد تا دوخت البسه بیماران و کادر درمان به این کارگاه سپرده شود. مذاکراتی که به بهانه کم تجربگی خانم عاملی و همکارانش به موفقیت نرسید. در نهایت قرارداد تولید لباس دانش آموزان با چند مدرسه منعقد شد تا چرخهای خیاطی به حرمت درآید و بذر امید بار دیگر در دل دختران جوانه زند. حالا دخترها کم‌کم در کنار کار خیاطی تحصیلاتشان را هم ادامه داده بودند و در آستانه دریافت مدرک کارشناسی خود بودند.

یک تابستان با روزهای بلند چرخ‌ها چرخیدند تا لباس مدرسه دانش آموزان به موقع تحویل مدارس شود. نتیجه کار فراتر از انتظار بود. تولیدات با کیفیت کارگاه خانم عاملی زبان زد شهر سرابله و استان ایلام شده بود؛ با این حال برای تداوم کار تولیدی، نیاز به سفارشهای بیشتر بود. لابلای کارهای سفارشی دوخت انواع لباس برای سفارشهای تک هم رونق داشت اما دوران خوشی کوتاه بود. زمانی هم رسید که سفارشها کم و کمتر شدند. دیگر کارگاه نیاز به ۱۲ خیاط نداشت پس شش نفر از دختران، کارگاه را ترک کردند. انگار برکت از کار تولیدی رفته بود. باقی مانده پارچه‌های انباری هم صرف دوخت لباس عروسک و تهیه متد و نقشه شد. تنها کورسوی امید کارگاه عاملی از فرانسه آمده بود. در شرایطی که هیچ‌کدام از نهادهای حمایتی اقدامی برای نجات کارگاه خیاطی نداشتند، یک خانم فرانسوی پیشقدم شد و با ارائه سفارش و خرید تولیدات کارگاه مدتی موجبات زنده ماندن کارگاه را فراهم کرد. محصولات تولیدی در بازارهای تهران و حتی خارج از کشور به فروش رفت اما این وضعیت هم دوام زیادی نداشت.

حالا روزهای سیاه فرا رسیده بود. کارگاه بدون سفارش چراغ‌هایش به امید کاری جدید روشن بود. همزمان مذاکرات با نهادها و مراکز مختلف ادامه داشت. بازپرداخت وام ۲۴ میلیونی هم بر مشقت‌های کار می‌افزود. عاملی در مورد این روزها می‌گوید: چندین ماه است که نتوانسته‌ایم کار جدیدی بگیریم. در مورد وام امداد هم که اگر عقب بیفتد تماس می‌گرند که اقساط عقب افتاده را به اجرا می‌گذارند. اگر بازار رونق داشت امروز تعداد بیشتری از بچه‌ها سر کار حاضر می‌شدند. دخترانی که هر کدامشان نان آور یک خانواده هستند. اما با شرایط فعلی باید تعدادمان را هر روز کمتر کنیم.

عاملی از سفارشی می‌گوید که همین روزها در آستانه عقد قرارداد آن است و ادامه می‌دهد: برای پذیرفتن این قرارداد لازم است که پیش از آن پول خرید پارچه را از کارخانه داشته باشیم. اگر قرارداد را امضا کنیم اما نتوانیم به تعهدمان پاسخ دهیم باید برای همیشه کار را تعطیل کنیم. قرار است لباس مدرسه ۵۰۰ دانش آموز را تا اول مهر آماده کنیم اما با شرایط فعلی بستن قرارداد یک ریسک بزرگ برای کارگاه است.

کارخانه تولیدی پارچه که پیش از این با چک پارچه‌ها را در اختیار کارگاه قرار می‌داد، حالا به دلیل مشکلات مالی فروش چکی را تعطیل کده و تنها با پول نقد جنس می‌فروشد. خانم عاملی و همکارانش تمام پس‌انداز چند ماهه خود را روی هم گذاشتند تا بتوانند پارچه‌ها را خریداری کنند اما تنها یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان جمع شد در حالی که برای خرید پارچه نیاز به ۱۰ میلیون تومان دارند. ۱۰ میلیون تومانی که اگر تا روز شنبه ۱۷ تیرماه فراهم نشود، قرارداد لباس مدرسه سوخت می‌شود و تنها امید برای تداوم گردش چرخ‌های خیاطی بر باد می‌رود. حالا دست این دختران توانمند از همه جا کوتاه است و تنها امیدشان به کمک‌های خیرینی است که هنوز دل در گروی رونق تولید و خودکفایی جوانان به ویژه در مناطق محرومی همچون استان ایلام دارند.