به گزارش ندای انقلاب، مدتی است که شاهد اجرای طرح جمع آوری ماهواره از بام و تراس منازل توسط نیروی انتظامی در سطح شهرهای کلان از جمله تهران هستیم. دقایقی پیش این طرح در غرب تهران و در خیابان باغ فیض پیگیری شد و به سبکی خاص ال ام بیها شکسته و ناجا اقدام به اجرای دستوری کرد که از قبل به او ابلاغ شده بود.

کمی دقیق تر این طرح را از زوایای مختلف مورد نقد و بررسی قرار می دهیم:

اولین زاویه، از نگاه قانونگزار طرح است. آیا براستی با جمع آوری دیش های ماهواره و شکسته شدن «ال ام بی» ها بروی بام خانه و استفاده از «راپل» جهت جمع آوری، مشکل فرهنگی کشور را رفع می کند؟ براستی راه حل برخورد با این معضل فرهنگی، برخورد چکشی است؟ آیا بهتر نبود قانونگزار برای رفع این مشکل به جای وضع قوانین چکشی به فکر وضع قوانینی باشد که در بهبود و تقویت اوضاع فرهنگی کشور کمک شایانی کند.

به نظر می رسد در قانونی که به نیروی انتظامی ابلاغ شده است جزییات طرح و شیوه های برخورد جهت پاک سازی پشت بام ها لحاظ نشده است که اگر لحاظ می شد شاهد دیوارنوردی ماموران ناجا و ورود اجباری به منازل از طریق تراس و بالکن نبودیم. این مشکل با یک هماهنگی کوچک و دریافت یک حکم قضایی قابل حل بود که هم شأن یک خانواده ایرانی حفظ شود و هم چهره امنیتی پلیس در برابر دیدگان مردم خدچه دار نشود.

اما نگاه دوم را می توان متوجه مجریان این قانون دانست. نیروی انتظامی بالاجبار موظف به اجرای قانون ابلاغی است. اما نکته قابل توجه در شیوه اجرای قانون است. «بشین و بفرما و بتمرگ هر سه یک معنا دارد، اما این کجا و آن کجا» ضرب المثلی است که دقیقا در برخوردهای بعضی از ماموران نیروی انتظامی جلوه پیدا می کند. متاسفانه این برخورد تنها به طرح جمع آوری ماهواره ها خلاصه نمی شود. برخوردهایی همراه با خشم و غضب، بعضا توهین به مردم، ورود بی اجازه به منازل از طریق تراس و بالکن رفتارهایی است که در شأن نیرویی که وظیفه برقراری امنیت را در جامعه دارد، نیست. نیروی انتظامی باید نیرویی باشد که یک کودک وقتی مامور ناجا را در خیابان می بیند احساس امنیت کند نه بلعکس! نیروی انتظامی نیرویی است که باید برای مردم کشورش امنیت به ارمغان آورد. این رفتارها خاطرات خوبی را برای کودکان رقم نخواهد زد.

و اما سومین گروه و اصلی ترین گروه مخاطب این مقاله، سردمداران فرهنگی کشور هستند که هر روز افتضاحی تازه به بار می آورند و نیروهای زحمتکشی چون ناجا مجبور به جبران کم کاری های آقایان می شوند. خواب غفلت سالیان گذشته که بر چشمان فرهنگ کشور سایه افکنده بود، نتیجه اش این شد که امروز نیروی انتظامی مجبور به برخورد قهری شده است. مسئولینی که سالیان سال خوابیدند و پول بیت المال را نوش جان نمودند و یک لیوان آب نیز رویش، امروز به یکباره خود را در برابر یک غول هزارسر به نام ماهواره می بینند. غولی که جوانان ایرانی را آماج حملات و شبهه های فرهنگی قرار داده است. همان غولی که لرزه بر اندام اقایان فرهنگی انداخته است.

آقایان فرهنگی!

اگر شما در طول چند سال گذشته به فکر تقویت سینما و صدا و سیما جمهوری اسلامی بودید امروز جوانان برای پر نمودن اوقات فراغت خود به آغوش گرم ماهواره لبیک نمی گفتند. وقتی رویکرد مسئولین فرهنگی ساخت فیلم های سینمایی هرز و بیهوده و بی کیفیت و بدون هیچ حرفی برای گفتن است و از سوی دیگر برخوردهای همراه با ترس با آثاری چون شکارچی شنبه صورت می گیرد نباید منتظر وضعیتی بهتر از این باشیم. «سجده انسان بر انسان» تنها یک سکانس از فیلمی است که با افتخار تلویزیون نیز بارها و بارهه تبلیغش را می کند.

اگر تولید محتوا داشتیم، اگر برای جوانان در فیلم های سینمایی حرف داشتیم، اگر بعد از دوبله کردن فیلم های روز دنیا و پخش آن در اطراف میدان انقلاب، از سیمای ملی آنها را پخش می کردیم، اگر… اگر… و هزاران اگر دیگر اتفاق می افتاد امروز مجبور نبودیم برای جمع آوری ماهواره از هیبت نیروی انتظامی مان خرج کنیم.

آقایان فرهنگی، نیروی انتظامی سیبل حملاتی شده است که تیرهایش کم کاری های شماست.

این شما و پول بیت المال؛ بخورید و بیاشامید، لااقل اسراف نکنید!