ناگفته‌های قاتل پشیمان پای چوبه‌دار

فرشاد 22 ساله که قرار بود در ملاعام اعدام شود می دانست که تا دقایقی دیگر مردم پیکر حلق آویز او را بر بالای دار نظاره گر خواهند بود.

او گفت: می دانم اشتباه کرده ام و چنین اشتباهاتی نیز جز اعدام تاوان دیگری ندارد اما می خواهم در این لحظات آخر عمرم به جوان ها بگویم آشنایی های خیابانی به بهانه شناخت یکدیگر برای ازدواج نتیجه ای جز عبور از مرداب فساد و فرو رفتن در دام شهوت و گناه چیز دیگری نیست خانواده ها هم باید نظارت داشته باشند و با این بهانه ، فرزندانشان را آزاد نگذارند تا به امید آشنایی با یکدیگر به مناطق تفریحی بروند.

او ادامه داد: پدرم کارگر است و من در یک خانواده متوسط بزرگ شدم پس از گرفتن دیپلم، سربازی ام را در مناطق مرزی شرق کشور گذراندم و پس از آن نیز به عنوان نگهبان یک مجموعه ساختمانی مشغول کار شدم آن جا بود که با همدستان دیگرم آشنا شدم یکی از آنها از دختران و پسران جوانی که به دور از چشم خانواده هایشان به مناطق تفریحی اطراف می آمدند زورگیری می کرد و بیشتر از یک سال نیز سابقه زندان داشت. آن ها کم کم مرا هم به سمت خلافکاری های خودشان کشیدند وقتی در این مناطق خلوت، دختران و پسران را باهم می دیدیم تحریک می شدیم که ما نیز دختران را از چنگ آن ها خارج کنیم این گونه بود که با جعل عنوان مامور خودروهایی را که دخترانی با آرایش های غلیظ داخل آن نشسته بودند متوقف می کردیم و آن ها را مورد آزار قرار می دادیم . آن موقع به هیچ وجه فکر نمی کردیم که روزی در چنگ قانون Law گرفتار شویم، اما اکنون به همه جوان های هم سن و سال خودم می گویم ازدواج سنتی بهترین راه برای رسیدن به آرامش است پس نگذارید با این بهانه که می خواهیم بیشتر همدیگر را بشناسیم در منجلاب فساد و گناه گرفتار شوید.