آب رفته به جوی باز می‌گردد؟

هر ساله پنج اسفند با بزرگداشت مهندسان عزیز ایران مصادف است. روزی که در جهت پاسداشت بخش بزرگی از جامعه فرهیخته ماست که در امر سازندگی و آبادانی میهن عزیزمان ایران می کوشند. شاید بی سبب نباشد آغاز فعالیت مهندسی در میهن را هم راستا شاروندی و تمدن ایران زمین بدانیم. تمدن ایرانشهری آنچنان که از نام آن بر می آید حداقل از قدمتی 10 هزار ساله برخوردار است.

در تاریخ کهن "ایرانشهر" آمده است "جمشید پیشدادی" وقتی به امر پروردگار جهان را فراخ می کرد تصمیم به ایجاد شهرها گرفت و سپس که "ایرانویچ" در برابر سرمای سخت قرار گرفت"عصریخبندان بزرگ" به دستور پدرجمشید شهر"ورجمکرد" با طراحی وهمت شبانه روزی مهندسان زمانه بنا شد. شهری که تاریخ به عظمت و شکوه آن تا کنون به خود ندیده است. شهری برای در امان ماندن مردم از توفان سختی که بشر تا آن زمان به چشم ندیده بود.

مهندسی در ایران باشهر،شاروندی،شارستان همراه و همزاد است. در طول تاریخ ایرانشهری تمدن های بسیاری ظهور و سقوط کردند ازپیشدادیان تا کیانیان،از هخامنشیان تا ساسانیان و از دوران های مختلف اسلامی تا ظهور صفویه ذوق و هنر ایرانی چه در کالبد هندسی و مهندسی و ریاضی چه در روح معماری موسیقی آشکار و هویدا بوده است.

ولی آیا به راستی مهندسان امروز وارث سرمایه ای ارزشمند از گذشته ایرانشهر هستند؟

از ورجمگرد تا بلخ و بخارا و خجند و هرات تا تیسفون و بغداد و اصفهان و خراسان و استخر و تخت جمشید و راه شاهی و جاده ابریشم و صدها اثر ماندگار و بیادماندنی و جاوادانه که ذکر آن ها در این مجال کوتاه نمی گنجد نشان از ذهن خلاق عنصر ایرانی در پایه ریزی تمدن بشری بوده است.

ولی آیا امروزه مهندسی و نظام مهندسان بازگوکننده ای راستین برای این گذشته پرشکوه و پر عظمت بوده اند؟ آیا امروز سازه ها و شهرهایی که بدست مهندسان ساخته می شود توانسته اند بازگو کنند ده هزار سال تاریخ شهرسازی ایرانشهر باشند.
 چرا دیگر اثری از بناهایی با ارزش که روایتگر اندیشه ایرانشهری است در کالبد شهرهای ما دیده نمی شود؟ علت این گسست و انحطاط را باید واکاوی و بررسی کرد. در عصری زندگی می کنیم که مجبوریم برای ادامه بقا در این جهان پرآشوب متکی بر اندیشه و تفکری برآمده از خاستگاه تاریخی خویش باشیم.

اگر جامعه مهندسی کشور دغدغه و وسوسه احیا و بازآفرینی شهرها و سازه ها مبتنی بر گذشته و اندیشه ایرانشهری را نداشته باشد نتیجه آن می شود که در طول دهه های گذشته مشاهده کردیم، یعنی خسارت محض.

بی مهابا منابع خدادادی را برای ساخت شهر یکی یکی از دست دادیم بدون آنکه به فکر ارزش هایی چون احساس تعلق،خویشکاری و هم تباری یا هویت در شهرها باشیم. شهر به مثابه موجود زنده را تبدیل به کارگاه هایی بی ریخت و بی قواره و خالی از هرگونه مولفه معرفت شناسی کردیم. به‌راستی مهندسی شهرهای امروز چه اندازه توانسته در جهت و راستا اندیشه ایرانشهری گام بردارد.

جا دارد به مناسبت روز مهندس بار دیگر با تکیه بر اخلاق حرفه ای و شناخت روح شهرسازی در ایران آب رفته را به جوی بازگردانیم. به امید فرا رسیدن آن روز.