به گزارش فارس، عباس سلیمیان استادیار و عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه بوعلی سینا همدان در یادداشتی با موضوع نوسان ارز نگاشته و در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است.

آقای رئیس(بانک مرکزی) مشکل اقتصاد ایران طلا و ارز نیست، لطفا با توزیع سکه و ارز، ساختار اقتصاد کشور را بیشتر از این ویران نکنید. دیدگاه خود را بزرگ و بزرگتر کنید و به ایران منطقه ای توجه کند و آن را معماری کنید.
این کار از طریق مکانیسم های مناسب پولی و توسعه بانکداری الکترونیکی و مدیریت های برتر و نو اندیش در بانک ها ممکن است، که در طول دوره بعد از اختلاس بزرگ، بر عکس بانک ها و مدیریت عملکرد آن ها را به قهقرا بردید و نگاه سنتی های کهنه اندیش را بر بانک ها حاکم کردید.

بانک مرکزی در تلاش برای مهار اقتصاد ایران باید بداند که اقتصاد ایران مشکل ساختاری دارد و مشکل ساختاری ایران ورود درآمدهای نفتی به حوزه پولی کشور است. در اقتصاد بیمار کشور به قول عاقل دوره قاجار ۱۰۰۱ دلیل وجود دارد که پول و ارز ۱ دلیل آن است.
می گویند عباس میرزا در جنگ با روس ها شکست خورد، برگشت تهران و پدر تاجدارش که در حین جنگ یا در معاشقه با زنان بود و یا در عالم مکاشفات و همنشینی با علما وقت صرف می کرد، او را خواست تا در جلسه ای برای بررسی علل شکست وی در جنگ شرکت کند.
در جلسه پرسیدند که چه شد شکست خوردی؟ عباس میرزا جواب داد به هزار و یک دلیل، گفتند بشمار. جواب داد، اول باروت نداشتیم، عاقلی که در آن جا بود گفت، کافی است ۱۰۰۰ تای دیگر را نشمار.
حالا جناب آقای رئیس مشکل ایران پول و ارز نیست، به حول و قوه الهی و با درایت نداشته دولت و بانک مرکزی ۳۵۰ هزار میلیارد تومان پول(نقدینگی) در دست مردم است که همان یک دلیل اصلی در میان ۱۰۰۱ دلیل ناکارایی اقتصاد است که بخش بزرگ آن در دست صاحبان کنز(معرب گنج) هر وقت لازم باشد به پول و طلا تبدیل می شود و بخش بزرگ و گسترده دیگری هم در رقم های کوچک تر در دست طبقه متوسط و محافظه کار، از این بخش تبعیت می کند، تا از قافله انهدام تورمی اقتصاد ایران جا نماند و توشه ای کوچکی از رانت و تورم داشته باشد.
در بحران فعلی و انتظارات منفی که در بخش های تولیدی وجود دارد، اگر بانک مرکزی هر مقدار طلا به بازار تزریق کند، صاحبان نقدینگی و کنزیان به جایش ریال آزاد می کنند، ریالی که با ۵ سکه توزیعی و یا ارز توزیعی جایگزین می شود و در دستان کارتن خوابان دم بانک ملی سریعا به تقاضای آنی تبدیل می شود و تورم را با شتاب بیشتری پیش می برد.

حالا که الطاف خفیه خداوند شما و اقتصاد کشور از طریق تحریم بانک مرکزی مورد عنایت قرار داده، لازم است تا طرحی نو درافکنید و یک خط قرمز روی درآمد نفت بکشید و از هرز دادن انبار ارز و طلای مملکت دست بردارید و کارشناسان خبره خود را و نه آن ها را که بدون داشتن تخصص و بدون رعایت آیه شریف «ان الله یامرکم ان تودوا الامانات الی اهلها یعنی خداوند امر فرموده امانت(اینجا منصب و مقام) را به اهلش بسپارید» به کار گماشته اید و دور خود جمع کرده اید، تا فقط فرمان چاپ پول را اجرا کنند، برای سامان دادن ۳۵۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی و کانال سازی آن به سمت تولید و سپس از تولید به سمت مصرف برنامه ریزی کنید.
این ۳۵۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی در یک قسمت بزرگ خود کنز شده است و هر وقت که لازم بداند و شرایط مناسب باشد، وارد سفته بازی می شود، نه حال تولید دارد و نه اهل تولید است. وقتی شما در کیسه سرمایه های مملکت را شل می کنید، آن ها در حقیقت سودی چند برابر تولید می برند و لذا نیازی به تولید و مشقات تولید ندارند و این همان دام نقدینگی کینزی است که شما با فرمان بری نامعقول از دولتی که به صورت یک کمپانی بیمه خود را تعریف می کند و فلسفه رفاه اقتصادی و اجتماعی را با توزیع پول بین مردم عوضی گرفته است، بانک مرکزی و اقتصاد ایران را در آن گرفتار کرده‌اید.

اگر شما طلا و ارز توزیع نکنید و سود بانکی را پایین نگه دارید، این بخش سفته باز یا ناچار است قاعده بازی داخل کشور را بپذیرد و در نهایت پول را به بانک ها برگرداند و یا از گردانه اقتصاد ایران خارج شود و در قالب ارز و سکه طلا پول را به خارج ببرد.
دنیای اقتصاد و بانکداری دنیای خارج برای آن ها مرگ است، زیرا هیچ بانکی سود بانک های ایران را به آن ها نمی دهد، به علاوه در بلند مدت با روحیه رانت خواری و عدم ورود به تولید که پیدا کرده اند و نیز شرایط اقتصاد جهانی و خصوصا بحران اقتصادی غرب در معرض ریسک های شدیدتر از ریسک اقتصاد ایران قرار می گیرند.
لذا این بخش یا از اقتصاد ایران خارج می شود و یا اینکه قاعده بازی را درنهایت می پذیرد و بانک های ایرانی را برای نگهداری پول حجیم خود انتخاب می کند.
این حرف مشروط به این امر است، تا دوباره گول کتاب خوان های دانشگاهی اقتصاد کلاسیک غربی(و نه درک کنندگان کارکرد عملی این نظام) را نخورید که دانسته و یا نادانسته در توجیه ربا و رفع حرمت آن و در جهت کلاه برداری از روحانیت مقدس شیعی و ثبت تاریخی نرخ بهره های بالای ۲۰ و چند درصدی به نام این روحانیت، نرخ بهره معادل تورم و یا افزودن نرخ سود و یا بهره بانکی را در شرایط کنونی نسخه بهبود امور اقتصادی می کنند.

بگذریم که بازی با منطق حرمت ربا در بانک های تحت نظارت شما به جایی رسیده است که در بانک قرض الحسنه مهر ایران آمده اند، برای دارنده حساب قرض الحسنه اوراق سود بانکی قابل عرضه در بازار بورس طراحی کرده اند و مانند یهودیان عصر موسی(ع) به جای حرمت گرفتن ماهی در روز شنبه، جلو برکه را می بندند، تا در روز یک شنبه ماهی ربا بگیرند و جالب اینکه شما در بانک ملی اجازه پایلوت این طرح ضد شرعی را داده اید و حالا آن را به شورای فقهی بانک مرکزی برده اید، تا مفهوم قرض الحسنه را که حکم آن در قرآن روشن تر از هر حکم دیگری است، را هم ذبح شرعی نمایید.

حالا شما با پول نقدینگی موجود ایران یک کار بزرگ اساسی بکنید و آن اینکه ضریب تمرکز نقدینگی در جریان و موجود کشور را در بانک ها بالا ببرید. راه غلط همان بالا بردن سود بانکی و دوباره بیچاره کردن اقتصاد تولید است، توجه کنید که همین الان در همه دنیای پیشرفته سطح بهره به نازل ترین نرخ خود تا سطح ۵/۰ درصد پایین آمده است و برای راه اندازی تولید و خروج از بحران جهانی موجود این کار را کرده اند.

حالا کارشناسان خود را از این فکر جهنمی که نرخ سود را بالا ببریم، بیرون بیاورید و به راه درست بالا بردن ضریب تمرکز نقدینگی در بانک های کشور بپردازید. این راه درست توسعه بانکداری الکترونیکی است. در جریان اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی شما در برخوردی منفعلانه ضمن اینکه کشور را در عرصه ارائه خدمات و تسهیلات به بخش تولید به خود تحریم شدگی کشاندید و جالب تر اینکه همه دروازه های الکترونیکی پرداخت های اینترنتی را بستید و بانکداری را بیشتر به سمت جریان های فیزیکی پول سوق دادید. خود این دو مسئله ضربه دوم را به اقتصاد وارد کرد که همراهی بیشتر با تورم و تشدید آن بود.
اگر بخش کنز شده و مساعد به سفته بازی را با کاهش نرخ بهره و عدم حمایت با ارز و طلای توزیع شده، از فعالیت منفی باز دارید و یا آن را از گردانه اقتصاد ایران بیرون کرده و یا به خارج هل بدهید، و آنگاه تحت این شرایط مکانیسم الکترونیکی به نحوی توسعه بدهید که اگر مردم کشور خرید خود را با کارت های الکترونیکی و تعاملات اینترنتی انجام دهند و پرداخت ها را از یک حساب به یک حساب دیگر الکترونیکی انجام دهند، عملا همه پولی که در دست مردم صرف معاملات واقعی می شود و بین آن ها می چرخد، در بانک ها بلوکه می شود و می ماند و فقط حسابداری اعداد است که در بانک ها برای مردم اتفاق می افتد.
در این صورت شما می توانید پول ماندگار در بانک را از طریق تسهیلات ارزان وارد چرخه تولید کنید و اگر پول جاری شده در بخش تولید را هم به نوبت خود به صورت گردش الکترونیکی درآورید، در این صورت موج دومی از اندوخته هایی که ناشی از چاپ پول نیست و به صورت فیزیکی نیست، باز در اختیار بانک ها قرار می گیرد، تا با ضریب شتاب بیشتری تولید را حمایت تسهیلاتی کند.

این لوپ الکترونیکی جریان نقدینگی که در وهله اول بین دارنده حساب و کارت(مصرف کننده)، دارنده ابزار دریافت الکترونیکی اعم از POS و اینترنت(پذیرندگان کارت) و بانک سرویس دهنده و در وهله دوم بین پذیرندگان کارت، تولیدکنندگان و بازرگانان مستقر می شود هر چه قدر توسعه پیدا کند و هرچه بیشتر در جامعه اشاعه یابد، دو فایده دارد:

اولا: ضریب تمرکز نقدینگی را در بانک ها که از جریان پول فعال در معاملات کالایی مردم و فعالان اقتصادی اعم از فروشندگان صنفی و تولیدکنندگان و یا تجار ناشی می شود، بالا می برد.
ثانیا: حساب گردش پول بین سلول های اقتصادی قابل کنترل است و می توان جریان مالی مشکوک و ناروا و یا سفته بازی را کنترل و اقتصاد را با علامات واقعی پولی ساماندهی کرد.

از الزاماتی که برای کارکرد این لوپ الکترونیکی بانکی وجود دارد، این است که باید به سیاست های تولید و توزیع توجه کرد و آن ها را در پهنه اعتبارات طوری طراحی شود که منابع دقیقا به توسعه کشور منجر شوند.
در بانک صادرات دو طرح در این راستا طراحی و کارشناسی شد و با کارشناسان بانک های دیگر هم کنترل شد.

یکی طرح منفعت سپهر بود و دیگری طرح تسهیلات زنجیره ای که هم مبانی تئوریک آن ها فراهم شد و هم مقدمات اجرای آن ها که متاسفانه به علت عدم درک درست و سوء نیت بعضی مدیران وقت بانک صادرات و ناتوانی بخش فناوری اطلاعات آن اجرای آن ها معطل ماند.

جالب اینکه اجرای ناقص و هوچی بار طرح منفعت سپهر که با دست نادانان بی سواد بله قربان گوی هنرمند چابلوسی و ضمنا شریک در اختلاس ۳۰۰۰ میلیاری نشان می دهد که اگر بانک طبق برنامه جلو می رفت و استراتژی توسعه کارت های منفعت سپهر به میزان ۵۰ میلیون فقره و توسعه پذیرندگان را به سطح ۱۵۰ هزار فقره جلو می برد و باشگاه تجاری سپهر را فعال می کرد، دو نتیجه حاصل می شد:

اولا: رقم بهره مندی مشتریان از منافع تخفیف بیش از ۴۰۰ میلیارد تومان بود که در قبال جوایز حداکثر ۳ میلیاردی حساب های پس اندازهای قرض الحسنه در بانک های بزرگ کشور نشانگر کارایی این سیستم بود.
ثانیا: در اثر تعامل و وابستگی مبتنی بر منفعت متقابل بین بانک، فروشنده و تامین کننده کالا، و خریدار به وجود می آمد و نظامی که برای اداره چنین جمعیت با منافع به هم پیوسته در قالب باشگاه تجاری سپهر ایرانیان طراحی شده بود و به عنوان بستر سازماندهی بانکداری دارایی های اختصاصی(بر مینای مفهوم Private Equity Fund) طراحی شده بود، بزرگترین گارد تجاری کشور برای حراست بخش خصوص از اقتصاد کشور در قبال واردات بی کیفیت و نابود کننده اقتصاد کشور شکل می گرفت و طبقه رشد یابنده تولیدکننده با کمک بانک صادرات به وجود می آمد.
ثانیا: گردش مالی وسیعی بیش از ۳۰ هزار میلیارد تومان حاصل می شد که ده برابر مبلغ اختلاس به بانک صادرات و سهامداران آن زیان وارد کرد.

بی توجهی بانک مرکزی به بانکداری الکترونیکی و نشان دادن رفتارهای کلیشه ای و کهنه نسبت به این حوزه بانکداری از یک سو، و از سوی دیگر بی توجهی بانک و وزارت اقتصاد به این طرح که در طول ۳ ماه فعالیت اهداف اولیه خود را که شامل انعقاد قرارداد با ۴۵ هزار پذیرنده، چنان بود که بنیه اندک علمی بعضی مسولان بانک صادرات در دور زدن مفاد قرارداد اجرایی مربوطه، که شکست طرح را در قبال زحمات شبانه روزی کارکنان بانک برای رسیدن به رکورد ۴۵ هزار قرارداد به نتیجه برد هیچ وقت مطرح نشد که صدمات عدم اجرای آن به بانک و شخصیت بانک صادرات و کارکنان آن ۱۰ برابر بیش از اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی بود.
جالب تر اینکه، بهت بانک مرکزی ناشی از عظمت اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی که ناشی از عدم اجرای مسئولیت بود فقط به کهنه سازی دوباره سیستم اداری و مدیریت بانک صادرات انجامید، تا مبادا رقم درشتی امضا شود نه اینکه رقم درشتی مسئولانه امضا شود، تا جایی که حق یک ارشناس مرضی الطرفین که برای رسیدگی و داوری در این پرونده صورت جلسه شده است، در حد ۷ میلیون تومان است، اگر کارشکنی نباشد، حداقل جرات امضا پیدا نمی کند.

آقای رئیس بانک مرکزی، پاک کردن صورت مسئله راه حل اقتصاد ایران نیست، ولی اگر استدلال های فوق مقبول نظر حضرتعالی و وزارت اقتصاد بیفتد، قطعا سوال دوم شما این خواهد بود که با تحریم چکارکنیم.

* با تحریم چه کنیم

در پاسخ باید گفت که تحریم وقتی موثر و موثر تر می شود که شما از نظر طبقه بندی اقتصادی، کشور را در طبقه اقتصاد های کوچک(Small Economy) نگهداری می کنید.

*اقتصاد بزرگ به داشتن طلا نیست، به تولید و صادرات است

وقتی در توهم بانک مرکزی فکر می کنید که دو یا سه هزار تن طلا خریده اید و انبار کرده اید، حالا بزرگ شده اید، دقیقا دارید اشتباه بزرگ خود را به حساب ملت ایران انجام می دهید.
اگر ساده حرف بزنیم، باید گفت که اقتصاد بزرگ را با این معیار می توان اندازه گرفت که کالا و خدمات خود را در چند صد کیلومتر فراتر از کشور خود و با چه حجمی و برای چه میزان جمعیتی می توانید به صورت مداوم و پایدار عرضه کنید.

برای اینکه اقتصاد ایران بتواند با توجه به آرمان های سیاسی – مذهبی تهاجمی و جهان شمول خود در تقابل با دنیای مستکبران و امپریالیسم دشمن بتواند توطئه های آن را خنثی کند و دشمن را ناچار از تحمل بنماید و همچنین به توازن با دشمن برسد، باید در مرحله اول روی کشورهای اکو که از نظر تاریخی عمدتا جزء بدنه جغرافیایی آن بوده اند، و به دلیل اینکه در بین مردم منطقه همه شرایط ادغام و زیست مشترک وجود دارد تکیه کند و سپس دامنه منطقه اکوی شیعی - سنی را به دامنه کشورهای سنی – عرب در خلیج فارس و سپس به سایر کشورهای مسلمان دنیا پیوند بزند.

ورود به این حوزه منطقه ای اکو - خلیج فارس، یعنی بردن ایران به حوزه اقتصاد های بزرگ(Large Economy) با حدود ۵۰۰ میلیون نفر جمعیت با زبان و فرهنگ و سنن تقریبا مشترک که ایران با توجه به منابع نفت و گاز خود و موقعیت ممتاز خود در وسط همه آن ها و داشتن ۲۰۰۰ کیلومتر مرز دریایی منحصر بفرد در خلیج فارس برای ارتباط ۴۰۰ میلیون نفر از این جمعیت ۵۰۰ میلیونی به حوزه منابع نفتی و دریا و نیز با داشتن سایر منابع معدنی در جغرافیای وسیع آن می تواند به طور تاریخی و طبیعی رهبری منطقه اکو - خلیج فارس را عملا به دست گیرد.

تئوری همسایگی که در ساخت و تحلیل خصوصیات سیاسی - اقتصادی منطقه ای مورد استناد دانشمندان اقتصاد و سیاست است، به شیوه مذکور منطقه را تعریف می کند و منطقه ای شدن را مرحله اول در ورود به فرآیند جهانی شدن می داند.
حالا بگذریم ما مرزها و همسایگان را با بی توجه به این اصول علمی به امان خود رها کرده ایم و سر از اتحادیه کشورهای عضو منطقه شانگهای درآورده ایم که هیچ قرابت همسایگی با آن ها نداریم بلکه بالعکس اعضای آن ها را در برابر همسایگان خود قرار می دهیم.

* به جای منطقه ای شدن اقتصاد، به ریال و دریک فکر می کنید؟

حالا آقای رئیس، منطقه و منطقه ای شدن به ما هم بازار با مقیاس بزرگ می دهد و هم به دلیل دارایی های نفتی می توانیم پول خود را در منطقه حاکم کنیم و به جای دنبال کردن ایده مسخره تعویض ریال با دریک و اشتغال ذهنی متخصصان بانک مرکزی به این عمل بی معنی، می توانستیم ایده تبدیل ریال به پول منطقه ای را دنبال کنیم.
برای اینکه به این مهم دست پیدا کنیم، باید همان کاری را که امریکایی ها در کنفرانس برتون وودز کردند، انجام دهیم و ریال را در مقابل منطقه برای اهل اکو با طلا تضمین کنیم.
اگر این کار را پس ایجاد و تقویت زیر ساخت الکترونیکی و دادن هویت چرخش الکترونیکی به پول می کردیم، آنگاه ایرانیانی که متقاضی طلا هستند و آن را می خواهند، به سرمایه گذاری به این کشورهای اکو سوق می دادیم و دستمزد ریالی پرداختی در آن کارخانجات را به کارکنان آن کشور اکو را با طلا ضمانت می کردیم.
در این حالت ریال نقشی مانند دلار در منطقه پیدا می کرد و همه مردم منطقه آن را دوست می داشتند و همین جور که دارندگان منابع مالی در ایران بین دلار و طلا اتخاذ تصمیم می کنند، آن ها نیز بین ریال و طلا اتخاذ تصمیم و انتخاب می کردند.
حالا اگر صادرات به منطقه را هم در قبال ریال های خارجی به این کشور ها انجام می دادیم و می توانستیم شبکه بانکداری الکترونیک را با کارت هایی شبیه ویزا کارت به سطح منطقه تسری دهیم، آنگاه بازار کالای اکو در حجم زیادی از طریق این بانکداری کنترل و ریال های غیر فعال در خارج از ایران و در دست مردم منطقه را هم اداره می کردیم و به صورت اعتبارات مجدد دوباره وارد سرمایه گذاری در منطقه پیرامونی ایران در اکو می کردیم و به تدریج سلطه مالی و اقتصادی خود را به منطقه تحمیل می کردیم.

* اوراق نفتی و پول منطقه ای

سردار رستم قاسمی وزیر نفت در یک عمل شگفت آور خواست حواله نفت ایران را وارد بورس ایران به صورت ورقه های ده بشکه ای کند. شاید هم از بانک مرکزی مجوز گرفته بود، ولی خوب اگر اقبال یار می شد و مردم این اوراق را می خریدند، تنها یک منبع مالی جعلی برای دولت فراهم می شد که مثل اوراق قرضه ولی در عمل بسیار غیر کاراتر از آن عمل می کرد. ولی اگر با زیر ساخت مشابه فوق که برای پول منطقه ای تعریف کردیم، همین ورقه های نفتی را در منطقه منتشر می کردید، آنگاه در قبال این ورقه به این کشورها نفت می دادیم و صادرات نفت خود را به بازار جهانی از طریق این کشورها انجام می دادیم و امروز دچار تحریم نفتی نبودیم.

آقای رئیس حالا به جای اینکه، طلا و ارز محدود را به گلوی رانت خواران داخلی راهی کنید و به آن ها به قول معروف حال بدهید، اول نحوه فکر و نوع بینش را در بانک مرکزی را منطقه ای کنید، بعد طلاهای بانک مرکزی را به استراتژی تصاحب حاکمیت پولی منطقه اختصاص بدهید، در تصاحب پولی منطقه شرکت های ایرانی را حمایت مالی ریالی(در سطح دستمزد نیروی انسانی) و ارزی در قبال ماشین آلات خارجی) کن تا در کشورهای پیرامونی سرمایه گذاری کنند و در آن کشورها به جای دستمزد ریال بپردازند و شما آن ریال ها را با طلا برای دولت های همسایه یک ساله و برای مردم کشورهای همسایه ۳ ساله ضمانت کن.
صادرات ایران به منطقه اکو را در قبال پول های ایرانی در دست مردم آن جا سازمان دهی مالی کن و تعهد کن و اجازه بده که آن ها با آن ریال ها و با تبدیل به دلار در آن کشورها سفارش ماشین آلات ایرانی داخل را انجام داده و واردات به ایران را ازآن طریق سامان بدهند.
با این کارها نقش دلار در تجارت خارجی به عهده ریال گذاشته می‌شود و دلار در قبال پول ایرانی به شدت نامطلوب می شود و به تدریج به قیمت واقعی خود بر می گردد و در نهایت توسعه کشور در مسیر مستقل و جاه طلبانه خودش قرار می گیرد.

اگر این سیاست با سیاست توسعه شهرک های صنعتی همراه شود و با استفاده از نیروی کار ارزان منطقه اکو و نفت و گاز فراوان ایران(با قیمت تمام شده) همان گونه که در مقاله دشمن را از درون فر بریزیم و مدل سازی نقش ایران در آینده اقتصاد منطقه(از گوکل با نام نویسنده بازخوانی کنید) بخش تولید و صنعت امریکا را در قبال بخش سیاسی صهیونیستی به این رینگ توسعه جذب کنیم، آن وقت به جنگ دریایی و تمرکز روی مصاحبه های تحریک آمیز، امریکا و تحریم را از درون خود آن دور می زنیم.
در قرن ۲۱ هزاره سوم جنگ باید جنگ اقتصادیون و سیاسیون باشد، جنگ های فیزیکی با ابزارهای پیشرفته تر طرفین فقط به نابودی و تخریب همه ختم می شود و پیروز میدان ندارد و اینکه صحنه جنگ به این سمت وسو بکشد، امروزه بیش از همه درایت آقای رئیس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد و همکاری آقای وزیر خارجه را می طلبد.

با بکار گیری این مدل و اجرای آن و در پشتیبانی از آن، در این حالت کشتی های جنگی باید به لنگر گاه برگردند و موشک ها در سیلوها منتظر بمانند و سربازان عزیز وطن حوصله کنند و از مصاحبه های هیجان آمیز دوری کنند تا در یک مدل اقتصادی - سیاسی دشمن بدون اینکه بتواند با استفاده از عصبانیت ما زیانی به ما برساند، به آشتی و مصالحه تن داده و از مواضع خود برگردد.

حالا، سخنی با جناب آقای رئیس جمهور، برادر جان محض رضای خدا دست از این یارانه دادن ها بردار، ببین دارید، مردم کشور مرا که جزء سخت کوش ترین آدم های تاریخ بودند، تبدیل به عناصر یک گداخانه و تنبلخانه بزرگ می کنید. با اینکار به آن ها خدمت نمی کنی به آن ها ظلم می کنی، شرف کار کردن آن ها را به ذلت گدایی برای آن ها تدارک می بینید.
اینکارهای شما اجرای عدالت نیست، ظلم در حق مردمی است که در طول تاریخ همیشه قد راست و سرو گونه همت خود را به کار می گرفتند تا با تکیه بر کار و بازوی خود زندگی خود را اداره کنند و امروز در اثر پیاده سازی باور غلط شما از رفاه و توسعه دست به کاسه گدا پروری دولت دراز می کنند.

یارانه را به جای دادن به مردم به واحدهای صنعتی و تولیدی دولتی و خصوصی که سه ضابطه مدرنیزاسیون و بهره وری و کارایی را رعایت می کنند بده و بگذار مردم با کار زندگی کنند و آن ها را ذلیل دولت و نوانخانه دولتی نکن.

آقای رئیس جمهور بدان که توسعه در هر کشوری قبل از هر چیز به نیروی انسانی نیاز دارد که قبل از همه چیز بداند که از طریق کار باید امرار معاش کند و امروز این خصیصه را دارید، از مردم خوب ایران، کشور من و شما و همه مردم مسلمان و با غیرت ایران می گیرید. والسلام