3 هدف اصلی سفر کیسینجر به چین

 «عبدالباری عطوان » سردبیر روزنامه رأی الیوم با انتشار یادداشتی به بررسی ابعاد این سفر برای نجات دولت آمریکا و اهداف سه‌گانه کیسینجر از این سفر و راهبرد هوشمندانه پکن در قبال شرایط کنونی آمریکا پرداخت.

در مقدمه این یادداشت آمده است: «این‌که دولت ایالات متحده آمریکا به دفاتر قدیمی خود متوسل می‌شود و "هنری کیسینجر" وزیر امور خارجه ۵۰ سال پیش خود را به پکن می‌فرستد، به دو معناست. نخست‌: راهبرد دیپلماتیک آن برای مهار چین و دور نگه داشتن آن از روسیه شکست خورده است. دوم: آمریکا احساس می‌کند که در جنگ اوکراین که خود، آتش آن را شعله‌ور کرده در حال شکست است و اکنون ناامید، به دنبال راه برون‌‌رفتی از آن از طریق درهای دیپلماسی در پشت پرده است».

عطوان نوشت: «هنری کسینجر که بیش از صد سال سن دارد، بدون هماهنگی با دولت جو بایدن رئیس‌جمهور آمریکا، به پکن نرفته و چه بسا که با ماموریت مستقیم این دولت به این سفر رفته است. آن هم در این زمان خاص که روابط چین و آمریکا با وضعیت تنش نزدیک به یک رویارویی نظامی، بویژه در تایوان، و یک رویارویی سیاسی و اقتصادی در زمینه تقابل با دلار و جستجو برای یافتن جایگزینی برای آن و سیستم مالی آن در نشست سران "بریکس"  در ماه آینده در آفریقای جنوبی مواجه است. نشستی که طی آن، نقشه راهی برای پایان دادن به هژمونی آمریکا بر قدرت‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی جهان تدوین خواهد شد». 

به باور سردبیر روزنامه رأی الیوم، «در مقابل، هوش چینی نیز به خوبی از تمام این حقایق آگاه است. همچنین می‌داند هر دو حزبی که نامزدهایش برای دستیابی به قدرت در واشنگتن با یکدیگر در انتخابات ریاست‌جمهوری و قانون‌گذاری سال  آینده رقابت می‌کنند، در زمینه خصومت با چین  با یکدیگر توافق دارند و درباره خطر آن به عنوان یک رقیب جهانی برای کشورشان هشدار می‌دهند».

در ادامه این یادداشت آمده است: «به همین دلیل، چین یک فرآیند دوربرگردان دیپلماتیک را آغاز کرد و برای کیسینجر که مورد استقبال شی جین پینگ رئیس‌جمهور، دیپلمات‌های ارشد و وزیر دفاع آن قرار گرفت، فرش قرمز پهن کرد. این در حالی بود که وزیر دفاع چین از دیدار با "لوید آستین" همتای آمریکایی خود خودداری کرده بود. چین همچنین میزبان دو شخصیت بزرگ اقتصادی آمریکا یعنی "بیل گیتس" و "ایلان ماسک" بود. هدف این دیپلماسی هوشمندانه چین، دسترسی یافتن به رهبران افکار در آمریکا در دو عرصه سیاسی و اقتصادی و اعمال فشار مستقیم بر رئیس جمهور بایدن و دولت او است و به نظر می‌رسد که این استراتژی چین در این زمینه پیشرفت بزرگی داشته است».

عطوان می‌نویسد: بیایید از جنبه اقتصادی و بحث درباره مبادلات تجاری دو کشور که بیش از دو برابر شده و در سال ۲۰۲۲ نسبت به سال ۲۰۱۸ (۶۰ میلیارد) بیش از دو برابر شده و به ۱۴۰ میلیارد رسیده است، خودداری کنیم، این موضوع دیگری است که نیاز به نگارش مقاله‌ای دیگر دارد. اما سیاست محور اصلی سفر کیسینجر به چین است و به همین دلیل باید بر اهداف آن متمرکز شویم که در موارد زیر خلاصه می شود:

3 هدف اصلی سفر کیسینجر به چین

نخست: تلاش برای جدایی روابط رو به رشد و سریع سیاسی و نظامی چین و روسیه و کشاندن دوباره چین به اردوگاه آمریکا. این در حالی است که کیسینجر در نخستین دیدار با بایدن پس از پیروزی‌اش در انتخابات ریاست‌جمهوری به او درباره نزدیکی چین و روسیه و خطرات احتمالی سیاسی و نظامی آن برای ایالات متحده و رهبری آن در جهان هشدار داده بود.

دوم: جست‌وجوی برون‌رفت دیپلماتیک فوری از جنگ اوکراین که دولت بایدن در آن نقش داشت و توسل به میانجی‌گری که در صورت موفقیت آمیز بودن، هدف اصلی آمریکا محقق خواهد شد یعنی بی‌طرفی مورد انتظار چین، حتی در حد بسیار پایین. اگر این طرح موفق شود، این دستاورد بزرگی برای آمریکا خواهد بود.

سوم: کیسینجر بر این باور است که هر راه حل سیاسی برای بحران اوکراین مستلزم تقسیم اوکراین است، مشابه آنچه در جنگ کره در سال ۱۹۵۲ رخ داد. امری که به ایجاد دو کشور، یکی وفادار به روسیه (در پنج منطقه ضمیمه شده توسط مسکو) و دیگری وفادار به آمریکا در بقیه اوکراین منجر شود. درست است که کیسینجر این موضع خود را مستقیماً بیان نکرده، اما او با بیان این‌که اوکراین نباید به ناتو یا اتحادیه اروپا بپیوندد، بی طرف بماند و خواسته‌های جغرافیایی و قومی روسیه را درک کند و امتیازات ارضی بدهد، آن را به نوعی خبیثانه تأیید کرد.

در ادامه این یادداشت آمده است: «رئیس‌جمهور بایدن به خوبی از این مواضع کیسینجر آگاه است و به همین دلیل او را از روی اضطرار به سفر به پکن تشویق کرد هرچند که دولتش از مهمان نوازی که از او در چین دریافت کرد، ناراضی بود. زیرا مقامات آمریکایی از جمله "آنتونی بلینکن" وزیر امور خارجه، "جانت یلن" وزیر خزانه‌داری آمریکا و "جان کری" نماینده ویژه دولت بایدن در امور آب و هوا، حتی یک چهارم این استقبال را در سفر چند ماه پیش به پکن دریافت نکرده بودند».

به همین دلیل است که بایدن مشتاقانه منتظر بازگشت کیسینجر است تا از دیدگاه تحلیلی او را درباره موضع چین در قبال جنگ اوکراین، روابط دوجانبه، و سایر موضوعات جنجالی در تایوان و جاهای دیگر و سایر پیام‌های مستقیم و غیرمستقیم چین آگاه شود. جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی ایالات متحده، نیز روز گذشته این امر را تایید و اعلام کرد که دولت آمریکا مشتاق شنیدن نظرات کیسینجر پس از بازگشت وی از پکن است. 

به باور عطوان، درست است که صد سال از عمر کیسینجر می‌گذرد و وی آخرین بار، پیش از ۵۰ سال پیش، زمانی که وزیر خارجه بود به چین سفر کرده بود، اما این نیز درست است که سفر کنونی‌اش آخرین فرصت، نه تنها برای اصلاح روابط چین و آمریکا که کاهش تنش و دوری از رویارویی نظامی با چین بر سر موضوع مورد اختلاف تایوان و جنگ اوکراین است. 

زیرا آمریکا این روزها بر سر یک دوراهی جدی در جبهه‌های مختلف قرار دارد و به هر طریقی به دنبال راهی برای برون‌رفت است. شاید توسل به کیسینجر و کمک گرفتن از او در این زمینه یکی از بزرگترین سرفصل‌های تاریخ آمریکا برای عبور از این بن بست و ضعف در تمامی سطوح باشد.

در بخش پایانی این یادداشت آمده است: «کیسینجر دارای حلقه نجات غریق نیست که بخواهد برای بایدن در حال غرق در این بحران بیندازد و این فروپاشی فزاینده سیاسی، اقتصادی و نظامی آمریکا را متوقف کند. نظرات او قدیمی است و چین امروز با چینی که وی در سال ۱۹۷۲ از آن دیدن کرده، تفاوت می‌کند. دیپلماسی پینگ - پنگی دیگر از بین رفته و در نقشه سیاسی وجود ندارد. جهان بسرعت در حال تغییر است و معادلات جدید شکل می‌گیرد و نیروهای جدید بسرعت در حال افزایش هستند و کیسینجری که در گذشته زندگی می‌کند بسیاری از جزئیات آن را نمی‌داند».

دیپلماسی پینگ پنگ به گفت‌وگوهای پنهانی ایالات متحده آمریکا و چین در اواسط دهه ۱۹۷۰ اشاره دارد که در آن زمان دو کشور هنوز روابط سیاسی با یکدیگر نداشتند و برای انجام مذاکرات برگزاری یک تورنمنت پینگ پنگ را بهانه کردند.

سرمقاله‌نویس رأی الیوم در خاتمه می‌نویسد: «تنها راه حل بایدن این است که خودش به پکن و سپس مسکو برود و حقایق جدید را بپذیرد و به دنبال پایانی برای حفظ آبرویش درباره تایوان و جنگ اوکراین، کاهش خسارات و جلوگیری از شکست بزرگ باشد. زیرا آمریکا دیگر ابرقدرت و کشور بزرگتر نیست و چین و روسیه دو قدرتی هستند که در حال حاضر بشدت در حال رشد هستند. مرحله رهبری غرب پس از جنگ جهانی دوم و پیامدهای آن، پایان یافته و ما در آستانه جهانی جدید با معادلات جدید، و رهبران جدید هستیم».