
در بخش اول این سلسله گزارش با عنوان «دموکراتها از کجا رای و پول میآورند؟»، حزب دموکرات آمریکا و پایگاه اجتماعی، رسانهای و اقتصادی این حزب را مورد بررسی قرار دادیم.
گزارش دوم با عنوان «حزب جمهوریخواه و نومحافظهکارانِ در سایه» هم مروری بود بر روند شکلگیری حزب جمهوریخواه، اصول و اهداف این حزب، پایگاه اجتماعی و حامیان اقتصادی آن. همچنین به این مساله پرداخته شد که حزب جمهوریخواه از جناحهای مختلفی تشکیل شده که هر کدام برای اجرای سیاستهای خود در حوزههای مختلف اعم از داخلی و خارجی بر روشهای متفاوتی متمرکز میشوند. این جناحبندی به طور کلی شامل جمهوریخواهان سنتی یا نومحافظهکاران از یک سو و ملیگرایان اقتصادی در سوی دیگر این حزب است.
غولهای فناوری آمریکا مثل شرکتهای بزرگ هوش مصنوعی، مالکان استارتآپها و دیگر شرکتهای حوزه موسوم به «های تک» که به طور سنتی حامی دموکراتها بودند، در انتخابات ۲۰۲۴ در کنار ترامپ قرار گرفتنداین گزارش پژوهشی، بررسی است در زمینه وضعیت «ملیگرایان اقتصادی» به عنوان جناح غالب در حزب جمهوریخواه آمریکا.
ملیگرایان اقتصادی از کجا آمدند؟
ملیگرایی اقتصادی در حزب جمهوریخواه ریشه در قرن نوزدهم دارد. «هنری چارلز کری» اقتصاددان برجسته آمریکایی با تأثیرگذاری بر سیاستهای اقتصادی جمهوریخواهان در دوران «آبراهام لینکلن» از تعرفههای حمایتی و توسعه زیرساختها حمایت میکرد. این سیاستها موسوم به «سیستم آمریکایی»، تا دهه ۱۹۳۰ در حزب جمهوریخواه غالب بودند. پس از جنگ جهانی دوم و بهویژه در دهه ۱۹۸۰، با گسترش نئولیبرالیسم و ایدههای تجارت آزاد (Free Trade)، ملیگرایی اقتصادی تا حدودی به حاشیه رفت.
با این حال، بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸، نارضایتیهای طبقه کارگر صنعتی و از دست رفتن مشاغل تولیدی به ویژه بعد از جنگهای آمریکا در اوایل قرن ۲۱، ملیگرایی اقتصادی را دوباره مطرح کرد.
ملیگرایان اقتصادی در حزب جمهوریخواه آمریکا که در یک دهه اخیر و در دوران ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» اوج گرفتهاند، بر سیاستهایی تأکید دارند که منافع کارگران، تولیدکنندگان و کشاورزان آمریکایی را در اولویت قرار میدهد. این رویکرد با طرفداری از تعرفههای حمایتی، بازنگری در توافقنامههای تجاری و کاهش وابستگی به زنجیرههای تأمین جهانی، به دنبال تقویت تولید داخلی و حفظ مشاغل در داخل کشور است.
ترامپ در رقابتهای انتخاباتی سال ۲۰۱۶ همه اصول ملیگرایی اقتصادی را در شعار «اول آمریکا» گنجاند و موفق شد «هیلاری کلینتون» رقیب قدرتمند خود را در آن انتخابات شکست دهد. اعمال تعرفههای تجاری بر کالاهای خارجی، خروج از برخی از سازمانها و نهادهای بینالمللی و فشار بر متحدان نظامی برای پرداخت بخشی از هزینههای چتر نظامی ایالات متحده در همین راستا قابل ارزیابی است.
ملیگرایان اقتصادی در حزب جمهوریخواه آمریکا که در یک دهه اخیر اوج گرفتهاند، بر سیاستهایی تأکید دارند که منافع کارگران، تولیدکنندگان و کشاورزان آمریکایی را در اولویت قرار میدهد. این رویکرد با طرفداری از تعرفههای حمایتی، بازنگری در توافقنامههای تجاری و کاهش وابستگی به زنجیرههای تأمین جهانی، به دنبال تقویت تولید داخلی و حفظ مشاغل در داخل کشور است
چوب نومحافظهکاران لای چرخ ملیگرایان اقتصادی
اگر چه ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری با همین شعار روی کار آمد و تلاش کرد سیاستهای اقتصادی ملیگرایانه خود را در ایالات متحده پیاده کند اما در اجرای این سیاستها با موانع جدی مواجه شد و نتوانست موفقیتی را که انتظار داشت به دست آورد.
مجموعهای از عوامل مختلف مثل بیتجربگی، ترکیب ناهمگون در کابینه و انتصاب افراد تازهکار و چهرههایی که همراهی چندانی با سیاستهای وی نداشتند، بحران کرونا و سایه آن بر اقتصاد جهانی و عوامل دیگر مانع از پیشبرد سیاستهای وی شدند.
«مایک پنس» معاون، «مایک پمپئو» وزیر خارجه، «جان بولتون» مشاور امنیت ملی، «نیکی هیلی» نماینده دائم آمریکا در سازمان ملل، «الیوت آبرامز» نماینده ویژه امور ایران و... از چهره های منسوب به نومحافظهکاران بودند که از یک سو نفوذ بالایی در دولت ترامپ داشتند و از سوی دیگر هماهنگی چندانی با سیاستهای ملیگرایانه ترامپ نشان نمیدادند واهمیت زیادی برای آن قائل نبودند.
ترامپ از زمانی که دوباره به کاخ سفید بازگشته همان طور که خودش گفته بر مبنای تجربیاتی که از دوره اول به دست آورده تلاش کرده رویکرد متفاوتتری را در پیش بگیرد. شبکه «بی بی سی» در این زمینه مینویسد: در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ، بسیاری از اقدامات پیشنهادی او دوام نیاوردند و اغلب قربانی برنامهریزی و اجرای ضعیف توسط تیمی از تازهکاران سیاسی شدند.
از سوی دیگر ترامپ تلاش کرده کابینه همسوتری با سیاستهای ملیگرایان که در سیاست اول آمریکا نمود یافته، داشته باشد. به گزارش پایگاه خبری «نیویورکر» ترامپ از تجربیات دوره اول خود آموخته و اکنون تنها افرادی را منصوب کرده که وفاداری کامل به او و جنبش «ماگا» (MAGA) دارند.
او در همین چارچوب تقریبا همه چهرههای تندرو و جنگطلب حزب جمهوریخواه مثل پمپئو، نیکی هیلی و... را کنار گذاشت؛ البته «مارکو روبیو» و «مایک والتز» از طیف نومحافظهکاران موفق شدند وارد کابینه ترامپ شوند؛ چهرههای جنگطلبی که به سرسختی علیه ایران و چین شهرت دارند. با این حال، والتز به دلیل گافهای امنیتی و بیشتر به دلیل ناهماهنگی با مواضع ترامپ از حلقه امنیتی کاخ سفید کنار گذاشته شد.
روزنامه «واشنگتن پست» درباره برکناری والتز مینویسد: رسوایی موسوم به سیگنال گیت و هماهنگیهای فشرده او با بنیامین نتانیاهو در مورد احتمال حمله نظامی علیه ایران خشم ترامپ را برانگیخت و زمینهساز برکناری وی شد.
از سوی دیگر، منابع آمریکایی به تازگی گزارش دادهاند معاون نماینده ویژه آمریکا در امور خاورمیانه و مسئول پرونده لبنان یعنی «مورگان اورتگاس» بهزودی از سمت خود کنارهگیری خواهد کرد؛ فردی که به عنوان یکی چهرههای حامی اسرائیل در دولت آمریکا شناخته میشود.
حامیان مالی و اقتصادی ترامپیهای آمریکا
پایگاه مالی و حامیان اقتصادی ملیگرایان اقتصادی در حزب جمهوریخواه ترکیبی از شرکتهای خاص، چهرههای میلیاردر و گروههای لابیگر هستند که از سیاستهای حمایتی، محدودیت بر تجارت آزاد و تمرکز بر تولید داخلی حمایت میکنند.
این پایگاه با جریانهای اقتصادی متعارف جمهوریخواه متفاوت است که بیشتر طرفدار بازار آزاد و تجارت جهانی هستند.
غولهای آمریکایی در صنایع استخراج و انرژی مثل نفت و زغال سنگ، کارخانههای تولیدی مثل صنایع خودرو و فولاد و اتحادیههای کارگری از جمله حامیان اصلی این طیف در حزب جمهوریخواه هستند.
در کنار آن، غولهای فناوری آمریکا مثل شرکتهای بزرگ هوش مصنوعی، مالکان استارتآپها و دیگر شرکتهای حوزه موسوم به «های تک» یا همان فناوریهای پیشرفته نیز که به طور سنتی حامی دموکراتها بودند در انتخابات ۲۰۲۴ در کنار ترامپ قرار گرفتند.
دست بالای ملیگرایان اقتصادی در کابینه ترامپ
ترکیب کابینه فعلی ترامپ را باید متشکل از ملیگرایان پوپولیست به رهبری «جی دی ونس» معاون رئیس جمهور از یک سو و نومحاظه کاران به رهبری مارکو سناتور ارشد سابق دانست. شواهد نشان میدهد که در حال حاضر برتری با طیف اول است.
درحالی که اولین سفر روسای جمهور آمریکا بعد از مراسم تحلیف به مقصد همسایگانی مانند مکزیک، کانادا یا یک کشور اروپایی بوده، ترامپ در اولین سفر خود بعد از ورود به کاخ سفید به سه کشور عربی عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی سفر کرد؛ سه کشور ثروتمندی که ترامپ حساب ویژهای روی آنها در سیاستهای اقتصادی خود باز کرده است.
جریان اقتصادی اصلی حامی ترامپ نمیخواهند در مناطقی سرمایهگذاری کنند که هر لحظه ممکن است دستخوش بی ثباتی شود. از سوی دیگر، کشورهای عربی نیز خواهان صلح و ثبات برای پیشبرد پروژههای بلندمدت خود در زمینه اقتصاد و فناوری هستند. تحلیلگران و ناظران سیاسی تلاش کشورهای عربی برای شکلگیری توافق هستهای میان ایران و ایالات متحده را گامی در جهت ثبات درازمدت در خاورمیانه به همین منظور ارزیابی میکنند
به نوشته «واشنگتن پست»، سفر به پادشاهیهای ثروتمند خاورمیانه نشانهای از اولویتهای ترامپ و همچنین حاکی از تمایل وی به کنار گذاشتن متحدان سنتی آمریکا است که معمولا اولین مقاصد سفر خارجی روسایجمهور تازه روی کار آمده هستند. «ریچارد هاس» رئیس پیشین شورای روابط خارجی آمریکا در این باره اظهار داشته مشخصا تمرکز این سفر بر تجارت بود و این یعنی اقتصاد. همین نکته خودش خیلی چیزها را میگوید. این نکته روشنگر این است که این دولت، اولین دولت مدرن آمریکا است که بیشتر به دنیا از منظر اقتصادی و تجاری نگاه میکند تا از زاویه راهبردی یا دیپلماتیک.
همراهی میلیاردرهای آمریکایی و غولهای فناوری آمریکایی مثل «انویدیا»، «تسلا»، «گوگل»، «آلفابت»، «اوبر» و «اورکل» که هرکدام توافقهای میلیارد دلاری جداگانهای با قطر، عربستان و امارات برای سرمایهگذاری در این کشورها امضا کردند نشاندهنده این مساله است که ترامپ به دنبال ثبات در منطقه خاورمیانه برای پیشبرد اهداف تجاری و اقتصادی خود است.
در این ارتباط باید گفت، عربستان که در پی کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی است، قصد دارد خود را به عنوان قطب جهانی هوش مصنوعی خارج از ایالات متحده مطرح کند. قطر و امارات نیز پروژههایی را دنبال میکنند که این کشورها را به شرکای اصلی حامیان اقتصادی ترامپ تبدیل میکند.
با این حال پیش شرط چنین پروژههایی در خاورمیانه بیش از هر چیز ثبات و امنیت است. در واقع جریان اقتصادی اصلی حامی ترامپ نمیخواهند در مناطقی سرمایهگذاری کنند که هر لحظه ممکن است دستخوش بی ثباتی شود. از سوی دیگر کشورهای عربی نیز خواهان صلح و ثبات برای پیشبرد پروژههای بلندمدت خود در زمینه اقتصاد و فناوری هستند. تحلیلگران و ناظران سیاسی تلاش کشورهای عربی برای شکلگیری توافق هستهای میان ایران و ایالات متحده را گامی در جهت ثبات درازمدت در خاورمیانه به همین منظور ارزیابی میکنند.
چالشهای ترامپ
با وجود آنچه گفته شد، ترامپ در اجرای سیاستهای خود راه آسانی در پیش ندارد. اگرچه ترامپ تلاش کرده نیروهای جنگطلب را در کابینه خود منزوی کند اما ساختار اصلی حزب جمهوریخواه بر پایه نفوذ و قدرت محافظهکاران سنتی است و وابستگی این طیف به لابیهای جنگطلب و لابیهای صهیونیستی میتواند دولت ترامپ را سمت سیاستهای نظامیگری سوق دهد. نمودی از این وضعیت تغییر مواضع ناگهانی ترامپ در مذاکرات هستهای با ایران است که بخش عمده آن را میتوان تحت تاثیر جمهوریخواهان سنتی و رژیم صهیونیستی دانست.
در حالیکه «استیو ویتکاف» نماینده ویژه ترامپ در مذاکره با ایران موضوع غنیسازی در داخل ایران را پذیرفته بود اما فشار نومحافظهکاران به رهبری مارکو روبیو در کابینه باعث شد که نظرات دولت ترامپ در مذاکره با ایران گاه چرخش ۱۸۰ درجهای داشته باشد. این وضعیت درباره دیگر راهبردهای سیاست خارجی دولت ترامپ نیز صادق است. به عنوان مثال سیاستهای ضدروسی نومحافظهکاران، بر خلاف میل باطنی ترامپ همواره مانع اصلی او در نزدیکی به روسیه بوده است.
از سوی دیگر انتصاب چهرههای سیاسی، تنها مبتنی بر اصل وفاداری به ترامپ و سیاست اول آمریکا و نه براساس شایستگی و فعالیت سیاسی حرفهای، انتقاداتی را در آمریکا علیه ترامپ به دنبال داشته است. پایگاه خبری «رولینگ استون» در مقاله ای با عنوان «راهنمای انتصابات دولت ترامپ: وفاداران ماگا» نوشته کابینه ترامپ بر اساس وفاداری سیاسی و ایدئولوژیک، بهجای تجربه و صلاحیت حرفهای چیده شده است. این انتصابات میتواند تأثیرات عمیقی بر عملکرد نهادهای دولتی داشته باشند، بهویژه در زمینههایی مانند سیاست خارجی، امنیت ملی و بهداشت عمومی. منتقدان، انتصاب افراد بی تجربه و کارنابلد را باعث تضعیف نهادهای مستقل در آمریکا و تمرکز قدرت در دست وفاداران سیاسی به ترامپ میدانند.
در نهایت باید دید که ترامپ در اجرای سیاستهای خود چگونه میتواند جنگ قدرت را در کاخ سفید مدیریت کند و توازنی میان اهداف ملیگرایان اقتصادی از یک سو و منافع نومحافظه کاران در کابینه خود برقرار سازد.