عملیات روانی آمریکا و اسرائیل بر علیه سپاه

 «جنگ ۱۲ روزه علیه ایران ادامه تجاوز صهیونیست‌ها به غزه بود. رژیم صهیونیستی با هدف تجزیه ایران، ایجاد آشوب در منطقه و حفظ موجودیت نامشروع خود به بهانه هسته‌ای‌شدن ایران دست به حمله زد. بخش مهمی از زمینه‌سازی سیاسی این تجاوز در اندیشکده‌های آمریکایی-اسرائیلی انجام شد؛ مراکزی که در پردازش سیاست‌گذاری و شکل‌دهی تصمیمات علیه ایران نقش مؤثر دارند.»

 
انسجام ملی و بازدارندگی راهبردی
 
در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، برخلاف تمام پیش‌بینی‌های دشمن آمریکایی–صهیونیستی، مردم ایران «حول پرچم گرد آمدند» و با اتحاد و انسجام از استقلال و عزت خود پاسداری کردند. افزون بر ظرفیت ایدئولوژیک جامعه، توان موشکی و پهپادی ایران نه تنها در سطح تاکتیکی خسارت‌های جدی بر دشمن وارد کرد، بلکه در سطح راهبردی نیز او را ناگزیر به بازنگری در محاسباتش ساخت. این واقعیت نشان داد که برخلاف ادعاهای اندیشکده‌های غربی، ساختار اجتماعی ایران دچار شکاف و چندقطبی‌سازی نشده، بلکه آمادگی کامل برای دفاع از وطن و حاکمیت مستقل خود دارد.
 
نقش اندیشکده‌ها در جنگ شناختی
 
اندیشکده‌ها علاوه بر طراحی دستورکارهای سیاستی علیه ایران، کارویژه‌ای دیگر نیز دارند: هدایت عملیات روانی. آن‌ها با تولید روایت‌های هدفمند می‌کوشند دستگاه تصمیم‌سازی و نظام شناختی جوامع هدف، از جمله ایران را، دچار خطای محاسباتی کنند. از همین رو، ضروری است تولیدات این مراکز به دقت رصد و تحلیل شود تا اهداف پنهان آن‌ها آشکار گردد.
 
تمرکز تازه بر سپاه پاسداران
 
پس از جنگ، اندیشکده‌های آمریکایی به طور خاص بر نقش سپاه پاسداران تمرکز کرده‌اند. در یک سطح، آن‌ها توضیح می‌دهند که چگونه سپاه در جریان جنگ به مرجع اصلی مردم ایران برای حفظ امنیت و صیانت از تمامیت ارضی تبدیل شد و این جایگاه را ناشی از توان موشکی و پهپادی آن می‌دانند. نتیجه‌گیری آن‌ها روشن است: باید توان موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی به‌تدریج تضعیف و از بین برده شود. فشار غرب بر گنجاندن توان موشکی ایران در مذاکرات نیز از همین منطق پیروی می‌کند.
 

پروپاگاندای روانی علیه امنیت مردم‌محور

در سطح دیگر، این اندیشکده‌ها نقش امنیتی سپاه را نشانه گرفته و با ادعاهای کذبی چون «مشارکت در سرکوب مردم» می‌کوشند مشروعیت این نهاد را تضعیف کنند. حال آنکه راهبرد سپاه در حوزه امنیت، مبتنی بر «امنیت مردم‌محور» است و نیروی بسیج، تجلی عینی همین رویکرد است. تلاش غرب آن است که با قلب حقیقت، میان مردم و سپاه فاصله ایجاد کند. هدفی که به سیاستگذارانشان ارائه می‌دهند چنین است: «تولید پروپاگاندای گسترده علیه نقش امنیتی مردم‌محور سپاه پاسداران و قرار دادن بسیج مردمی در برابر مردم کشور».
 
محور مقاومت؛ هدف اصلی اندیشکده‌های غربی
 
مفهوم «محور مقاومت» به یکی از پرتکرارترین واژه‌ها در اندیشکده‌ها و حتی نهادهای رسمی آمریکا تبدیل شده است. این مراکز با القای این تصور که اسرائیل با حمایت آمریکا و غرب توانسته حلقه‌های مختلف مقاومت را تضعیف کند، مبنای نظری حمله به ایران را فراهم ساختند. به باور آن‌ها، با حذف سید حسن نصرالله در لبنان، تضعیف دولت قانونی سوریه و آشوب‌های مستمر در عراق، جمهوری اسلامی از پشتیبانی مؤثر متحدین خود محروم مانده و توان داخلی آن نیز برای بازدارندگی کافی نیست. اما نتیجه جنگ ۱۲ روزه خلاف این پیش‌بینی‌ها رقم خورد: ایران بدون اتکای مستقیم به متحدین منطقه‌ای، تنها با ظرفیت‌های داخلی خود، توانست اسرائیل و حامیان غربی‌اش را وادار به عقب‌نشینی کند.
 
شکست روایت غرب؛ آغاز یک پروژه جدید
 
پیروزی ایران نشان داد که اندیشکده‌های غربی نه تنها در شناخت ظرفیت‌های سپاه پاسداران و پایگاه مردمی جمهوری اسلامی دچار خطا بودند، بلکه عملیات روانی آن‌ها نیز به نتیجه نرسید. اکنون این اندیشکده‌ها سناریوی تازه‌ای را پی می‌گیرند؛ سناریویی که بر پایه سه ادعا بنا شده است:
1- اقبال مردمی به سپاه پس از جنگ کاهش یافته است.
2- سپاه دیگر نه می‌خواهد و نه می‌تواند محور مقاومت را در منطقه بازسازی و تقویت کند.
3- جمهوری اسلامی قصد دارد توان هسته‌ای خود را به سطح تسلیحاتی ارتقا دهد.
بر مبنای این ادعاها، نتیجه‌گیری می‌کنند که «راهبرد بازدارندگی ایران تغییر ماهیت داده و سپاه صرفاً بر حفظ نظام و توسعه ظرفیت‌های موشکی و هسته‌ای متمرکز است».
 

حذف استکبارستیزی؛ هدف پنهان

این روایت، هرچند با واژه‌هایی چون «تقویت توان موشکی» و «قدرت هسته‌ای» آراسته می‌شود تا واقعی جلوه کند، اما فاقد عنصر بنیادین «استکبارستیزی» است؛ عنصری که جوهره هویت سپاه و راهبرد بازدارندگی ایران را شکل می‌دهد. از همین رو، باید آن را بخشی از عملیات روانی برای تحریف دستگاه شناختی مخاطبان دانست.اندیشکده‌های آمریکایی در ماه‌های پس از جنگ سه هدف مشخص را به دولت خود پیشنهاد کرده‌اند:
1- تضعیف توان دفاعی ایران.
2- ضربه به راهبرد امنیت مردم‌محور.
3- حذف عنصر استکبارستیزی از راهبرد بازدارندگی جمهوری اسلامی.
نتیجه‌گیری
غایت این پروژه، ایجاد فاصله میان مردم ایران و منابع اصلی تأمین امنیت و استقلال کشور است؛ همان الگویی که آمریکا و متحدانش در عراق، افغانستان، لیبی، سوریه، لبنان و سومالی به کار بستند. تجربه این کشورها نشان می‌دهد هرجا استکبارستیزی و مردمی‌بودن از بین رفت، استقلال و امنیت نیز از دست رفت. بنابراین، مقاومت ایران در حفظ این عناصر، خط بطلانی بر طراحی اندیشکده‌های غربی و راهبردهای مداخله‌جویانه آنان است.