قتل خاشقچی؛ نقطه شروع آشوبی که در حال بلعیدن سعودی‌هاست

«مضطرب و بی‌قرار» دو واژه‌ای است که با آن می‌توان به راحتی وضعیت فعلی عربستان سعودی را تشریح کرد. کشوری که زمانی نمادی از محافظه کاری و صبر در عرصه سیاست خارجی به شمار می‌آمد، حالا به یک کشتی می‌ماند که عنان خود را از دست داده و در میان طوفان‌ها به سمت صخره‌ها پیش می‌رود.

اخبار بین‌الملل- اگرچه تغییرات جدی در سیاست داخلی و خارجی عربستان سعودی از سال 2015 و با به قدرت رسیدن «ملک سلمان» و به تبع آن «محمد بن سلمان» جوان در نردبان قدرت آغاز شد، اما آنچه که در طول یک سال گذشته و پس از قتل «جمال خاشقچی» بر سر سعودی‌ها آمده با هیچ دوره دیگری در طول تاریخ حاکمیت خاندان عبدالعزیز بر «نجد و حجاز» قابل مقایسه نیست.

برای درک دلایل این مصیبت‌ها باید نگاهی عمیق به فرآیندی داشت که ماحصل آن کشته شدن جمال خاشقچی روزنامه نگار سعودی در 2 اکتبر سال 2018 (دهم مهر 1397) شد.

جمال خاشقچی به عنوان نوه «محمد خاشقچی» پزشک مخصوص «ملک عبدالعزیز»، پایه‌گذار حکومت سعودی تا قبل از روی کار آمدن ملک سلمان موقعیتی ویژه به عنوان یک مهره رسانه‌ای و مشاور ویژه «ترکی الفیصل»، سفیر وقت عربستان سعودی در آمریکا داشت.

او به عنوان سردبیر روزنامه الوطن روزنامه‌نگاری نزدیک به خاندان آل‌سعود محسوب می‌شد؛ خاندانی که سال‌ها با ایجاد یک توازن توانسته بودند، موقعیت خود را به عنوان یک قدرت حامی ثبات در منطقه حفظ کنند.

عربستان سعودی به عنوان کشوری که نتیجه عملیات مخفی نیروی‌های اطلاعاتی ارتش انگلستان و اداره مستعمرات وزارت امورخارجه در جنگ جهانی اول برای از هم پاشیدن امپراطوری عثمانی بود، هیچ‌گاه نتوانست ماهیت یک کشور واقعی مبتنی بر رابطه دولت-ملت را شکل دهد.

وفاداری در قبال پول

آنچه که تاکنون حاکمیت دولت سعودی را تضمین کرده، رابطه پیچیده خاندان آل سعود با ده‌ها قبیله است. رابطه‌ای که بر اساس آن وفاداری قبایل به دولت مرکزی تضمین و در عوض سهم آن‌ها در قدرت تضمین می‌شود. نوعی دولت رفاه که شهروندان می‌توانند از خدمات مختلف اجتماعی هر چند بی‌کیفیت اما رایگان بهره‌مند شوند.

هر زمان که لازم بود پادشاه به عنوان هدایت‌کننده اصلی خاندان از اختیارات مالی خود برای خریدن وفاداری استفاده می‌کند. بی‌جهت نیست که نزدیک به نیمی از درآمد آرامکو از صادرات نفت مستقیماً به پادشاه پرداخت می‌شود.

در سال 2011 زمانی که طوفان بیداری اسلامی در منطقه و عربستان وزیدن گرفته بود، پادشاه عربستان به صورت مستقیم دستور تزریق 75 میلیارد دلار اعتبار مستقیم برای بهبود وضعیت اقشار مردم از جمله کارمندان و نظامیان و همچنین ساخت مسکن ارزان قیمت هزینه کرد.

در حوزه سیاست خارجی نیز عربستان سعودی تلاش می‌کند، خود را از هر گونه تهدیدی دور ‌کند. عربستان سعودی کشوری غنی محسوب می‌شود، اما فاقد هر گونه توانمندی دفاعی جدی است. ارتش سعودی از غنی‌ترین نیروهای نظامی دنیا در حوزه تسلیحات نظامی محسوب می‌شود. به عنوان مثال نیروی هوایی عربستان بیش از نیروی هوایی بریتانیا که سازنده جنگنده یورو فایتر تایفون است، این هواپیما را در اختیار دارد. با این حال سرمایه انسانی سعودی‌ها در حد صفر است. برای اثبات این مسئله کافی است تا تلاش کنید نام یک ژنرال مطرح سعودی را در گوگل پیدا کنید. احتمالاً به شخصیت مهمی برنمی‌خورید.

از همین روست که ریاض در رابطه‌ای دو جانبه تأمین امنیت انرژی آمریکا را بر عهده گرفته و در مقابل خواستار تضمین حفظ حکم‌فرمایی خاندان سعودی بر عربستان است. نطفه این پیمان در سال 1945 و در دیدار ملک عبدالعزیز و رییس‌جمهور وقت آمریکا روزولت بر فراز عرشه «کشتی کویینسی» بسته شد.

علی‌رغم برخی افت و خیزها این پیمان همچنان اعتبار خود را حفظ کرده است. در سال 1973 زمانی که آمریکایی‌ها با هلی‌برن مستقیم نیرو و امکانات رژیم صهونیستی را نجات دادند، ملک فیصل با نمایش این عملیات گسترده به افسران امنیتی خود گفت که تنها آمریکایی‌ها هستند که این کشور را در مقابل حمله مشابهی نجات خواهند داد. اتفاقی که در جریان حمله رژیم صدام حسین به کویت روی داد و ارتش آمریکا با اجرای عملیات سپر صحرا جلوی اشغال خاک عربستان را گرفت.

علاوه بر حفظ این رابطه با آمریکا، سعودی‌ها با پرداخت پول تلاش کرده‌اند تا توازن قدرت را به نفع خود تغییر دهند. با این حال به قدرت رسیدن ملک سلمان همه چیز را تغییر داد؛ تغییری که طلیعه آن آغاز تجاوزی خونبار و گسترده در یمن بود؛ سرزمینی که سعودی‌ها آن را دروازه ورود بلا به حجاز می‌دانستند.

خاشقچی، حامی نظم قدیمی

 آنچه که خاشقچی در سال‌های اخیر به دنبال اعتراض به آن بود، بر هم خوردن همین توازن  بود. به قدرت رسیدن ملک سلمان و سن بالای وی یادآور این پیام بود که دیر یا زود باید قدرت به نسل سوم خاندان آل سعود انتقال یابد و اینجا بود که وسوسه ادامه یافتن پادشاهی خانواده ملک سلمان همه چیز را عوض کرد.

رسیدن جوانی همچون محمد بن سلمان به مقام جانشین ولی‌عهدی و بعد ولی‌عهدی چیزی نبود که مورد پسند نظام طایفه‌ای آل سعود باشد. نتیجه طبیعی چنین اقدامی تلاش برای حذف مخالفان از ساختار قدرت بود. محبوس کردن شاهزادگان سعودی در «هتل ریتز کارلتون» ریاض بخش از این برنامه بود.

زمانی که اعتراضات در داخل حکومت سعودی سرکوب شد، نوبت به منتقدان خارج از کشور رسید و اطلاعات افشاشده نشان می‌دهد که این بار اولی نیست که چنین اقدامی صورت گرفته بود. با این حال زمانی که در 2 اکتبر سال 2018 جمال خاشقچی پس امان‌نامه محمد بن سلمان وارد کنسول‌گری سعودی در استانبول شد تصور نمی‌کرد که خون وی آنچنان حکومت سعودی را تحت فشار قرار دهد که یک سال بعد ولی‌عهد جوان سعودی شخصاً بپذیرد که در قتل او مسئول بوده است.

اتحاد قطر و ترکیه برای انتقام از سعودی‌ها

موج تبلیغاتی بر سر قتل جمال خاشقچی محصول «اتحاد راهبردی قطر و ترکیه» در مقابل عربستان سعودی بود. برخی اطلاعات نشان می‌دهند که دستگاه اطلاعاتی ترکیه "میت" از همان ابتدا در جریان تحرکات ماموران سعودی در کنسول‌گری این کشور قرار داشته است.

انتشار قطره چکانی اطلاعات در خصوص وضعیت خاشقچی از سوی ترکیه توانست عطش شدیدی در افکار عمومی به خصوص در میان غربی‌ها ایجاد کند. در این میان نقش شبکه الجزیره نیز غیر قابل انکار است. دولت قطر که تنها با پادرمیانی ایالات متحده توانسته بود از مهلکه اشغال توسط ارتش سعودی بگریزد، یک کارزار اطلاع‌رسانی 24 ساعته در خصوص وضعیت خاشقچی ایجاد کرد.

اگرچه دولت ترامپ تلاش می‌کرد تا با استناد به خریدها و سرمایه‌گذاری‌های کلان سعودی‌ها بار فشار رسانه‌ای را از روی سعودی‌ها بردارد، اما دمکرات‌ها احساس می‌کردند که نباید این ماجرا را بدون دستاورد خاصی رها کنند. سعودی‌ها با حمایت از ترامپ در انتخابات 2016 کینه‌ای را در دمکرات‌ها برانگیخته بودند که انگیزه کافی را برای پاپس نکشیدن داشته باشند.

جبهه اصلی در آمریکا برای گرم نگه داشتن ماجرا بر عهده روزنامه واشنگتن پست بود؛ روزنامه‌ای که اتفاقاً خاشقچی مهم‌ترین اطلاعات خود را در این رسانه منتشر می‌کرد. البته سعودی‌ها با هک اطلاعات موبایل «جف بزوس» انتقام خود را از وی گرفتند. هکی که منجر به انتشار رابطه خصوصی وی با یک مجری تلویزیونی و پس از آن طلاق 38 میلیارد دلاری وی از همسرش شد.

همزمان با افزایش فشار رسانه‌ای دولت ترامپ «جینا هاسپل»، رییس سیا را برای ارزیابی شواهد موجود به ترکیه فرستاد. بعدها این گونه گفته شد که هاسپل از شنیدن فایل صوتی ضبط شده از لحظات آخر قتل خاشقچی به گریه افتاده است. در کنار این «سعود المعجب» دادستان کل عربستان سعودی نیز عازم ترکیه شد تا به این مسئله رسیدگی کند.

در نهایت دولت آمریکا در اقدامی نمادین 16 نفر از شهروندان سعودی را تحریم و ورود آن‌ها به خاک آمریکا را ممنوع اعلام کرد. سعود القحطانی از مهره‌های نزدیک به محمد بن سلمان نیز برکنار شد و به یک سمت تشریفاتی منصوب شد. همچنین تعدادی شخصیت ناشناس نیز به جرم همکاری در این قتل بازداشت شدند.

برنامه 2030 چگونه نابود شد

صرفنظر از واکنش رسمی نسبت به قتل خاشقچی نهضتی برای تحریم «داووس صحرا» به عنوان همایشی کلیدی برای جذب سرمایه‌گذاری خارجی در بین سرمایه گذاران خارجی به وجود آمد.

بسیاری از شرکت‌های مطرح غربی حضور در این همایش را کنسل کردند. اگرچه در نهایت شکاف به وجود آمده توسط شرکت‌های روسی و چینی پر شد، اما واقعیت این است که محمد بن سلمان بدون کمک شرکت‌های غربی توان جذب سرمایه‌های خارجی برای اجرای طرح اقتصادی خود موسوم به 2030 را نخواهد داشت.

واقعیت این است که محمد بن سلمان تمام تلاش خود را برای ارائه چهره‌ای نرم از حکومت عربستان به خرج داده بود. کشوری که بخواهد بخش بزرگی از شرکت آرامکو را از طریق ارائه سهام آن در بازار بورس نیویورک به فروش رساند، اول از همه نیاز به جذب اعتماد سرمایه گذاران دارد. اما قتل فجیع خاشقچی کاری با وجهه بن‌سلمان و خاندان سعود کرد که بعید است به این زودی‌ها از خاطرها زدوده شود.

شاید از همین رو بود که پس از این اتفاق عرضه عمومی سهام آرامکو به صورت مرتب به تعویق افتاده است. بدون امکان خصوصی‌سازی آرامکو عملاً از طرح اقتصادی بن سلمان برای مدرن سازی عربستان چیزی باقی خواهد ماند. ساخت شهرک‌های تفریحی در حاشیه دریای سرخ و یا آزاد کردن رانندگی زنان به تنهایی نمی‌تواند اعتماد را به شرکت‌های غربی بازگرداند.

حالا که تاسیسات حیاتی آرامکو برای فرآوری نفت هم مورد هدف قرار گرفته است، آینده این طرح بیش از گذشته در ابهام قرار گرفته است؛ ابهامی که می‌تواند آینده محمد بن سلمان را به باد دهد.

اعتراف بن سلمان به تنهایی کافی است؟

اعتراف محمد بن سلمان و پذیرش سمبلیک مسئولیت قتل خاشقچی را می‌توان تلاش مذبوحانه شخص وی برای رهایی از سایه سنگین قتل خاشقچی دانست. فشار بی امان جنگ یمن بر نیروهای نظامی سعودی سبب شده تا خطوط مقاومت ارتش عربستان در مناطق نبرد به شدت متزلزل شود.

تسلیم شدن چندین گردان از نیروهای سعودی نشانه مهمی است که همه می‌توانند آن را درک کنند. محمد بن سلمان شاید تصور می‌کرد که می‌تواند با سراریز کردن منابع مالی به سمت عربستان حمایت واشنگتن از خود را تضمین کند با این حال واکنش شخص ترامپ نشان داد که اگرچه آمریکا همچنان جریان اسلحه را به سمت ریاض تضمین خواهد کرد ولی در جنگ با ایران پیشقدم نخواهد شد.

در هم ریختن نظم قدیمی شاید می‌توانست در ابتدای امر برای ولی‌عهد جوان سعودی بسیار وسوسه‌انگیر بوده باشد، اما آنچه که تاکنون روی داده نشان می‌دهد که همواره نظم از دل آشوب بیرون نخواهد آمد.

اگرچه فرصت جبران اشتباهات برای سعودی‌ها باقی است اما به سرعت رو به پایان است. آینده همانند یک سال گذشته می‌تواند برای سعودی‌ها به شدت چالش برانگیز باشد.