سلیمانی از مقاومت تا درایت

در آستانه دومین سالگرد سردار شهید قاسم سلیمانی در هر کوی و برزن ایران یاد آن قهرمان ملی رخ نمایی می کند . مردی از تبار اخلاق و از زمره مومنان دل باخته که در دفاع از ایران در مقابل شقی ترین دشمنان انسانیت ایستاد و  توسط دولت تروریستی آمریکا به شهادت رسید .

تاثیر و دامنه شهادت فرمانده پر آوازه و ارشد ایران به حدی در معادلات منطقه ای و بین المللی مهم و موثر بود که تحلیلگران و ناظران  از آن به یازده سپتامبر ایران و ورق خوردن تاریخ یاد می کردند . حاج قاسم فقط یک فرمانده نظامی نبود ، متفکر صلح و معمار مفاهمه و گفتگو هم بود .سردار سلیمانی در گفتار و الاهیات رفتاری و فکری خود واجد ویژگی هایی بود که فراتر از توانایی ها و قابلیت های نظامی او را در زمره یک  تئوریسین و مفسر ژرف بین و دور اندیش  قرار می داد که در سخنرانی ها و گفتگو هایی خود نشانه ها و اماره های آن آشکار می کرد.‌

همین ویژگی سردار سلیمانی است که او را به تعبیر رهبری معظم انقلاب از یک فرد به یک مکتب ارتقا می دهد و همین شاخصه است   که باعث می شود ما سردار سلیمانی را  فقط در سوریه و عراق و خاکریز ها خلاصه نکنیم و صرفا بعد نظامی و امنیتی سردار شهید بسنده نکنیم . سردار شهید سلیمانی نماینده ای شایسته و موثر برای"  ایران فرهنگی"  بود که به دلیل پررنگ بودن وجه نظامی او تا کنون به صورت شایسته ای به آن پرداخته نشده است . او از ایران تا افغانستان و از سوریه و لبنان تا یمن علاوه بر دفاع جانانه  از مرزهای فلسفی و جغرافیایی ایران ، در نشر فرهنگ ایرانی ، دیگر دوستی ، دیگر خواهی ، کمک به تقویت صلح ،  حمایت از ثبات منطقه ای نیز اقدامات  قابل دفاع و  بی نظیری انجام داده است و در قامت سردار صلح از جغرافیای فرهنگی ایران دفاع کرد. سلیمانی نماینده شایسته  مقاومت و اوج خرد نظام سیاسی در عرصه سیاست خارجی بود که با زیرکی ، کیاست و پختگی توازن و تعادل میدان و دیپلماسی را برقرار می کرد . بر مقاومت تاکید داشت و آن را می ستود اما بر مفاهمه نشورید و آن را نکوهش نمی کرد . التزام بر مقاومت در نظر او ابرام بر مذاکره هم بود‌.

سلیمانی از مقاومت تا درایت

سردار شهید ما طراح و  فرمانده ای چیره دست بود که دشمن از ابهت و آوازه و هیمنه او می ترسید اما در عین حال معمار  صلح و ثبات هم بود . وجود او برای نیروهای سیاسی در منطقه غنیمت بود و همه می دانستند  در اختلاف ها و تنش ها تنها کسی که می تواند توازن برقرار کند سردار شهید ایرانی است . تفاوت صلح طلبی حاج قاسم با ادعای صلح طلبی  مدعیان در نوع نگرش و تفکر آنان بود . سلیمانی جنگ را برای صلح می دانست و به نیروها و استعداد های داخلی برای دفاع از ایران ( که او را حرم می دانست )‌ ایمان داشت . سلیمانی به روشنی فهمیده بود آنچه نظام بین المللی را وادار به عقب نشینی در برابر ملت ایران می کند اقتدار نظامی است و درست هم تشخیص داده بود .‌ فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به دعوت دولت و ملت های عراق و سوریه و لبنان برای فرونشاندن آتش جنگ در این کشور ها صادقانه حاضر شد ( نگاه کنید به خاطرات مسعود بارزانی و ماجرای کمک خواستن او از حاج قاسم ) .  بدیهی است این حضور و مشارکت و حمایت از الزامات دفاع از حوزه تمدنی و تاریخی ایران بوده و هست . او واضع و موسس"  نظریه عمق راهبردی " بود که در غرب آسیا پیوند دهنده توسعه و امنیت شد. 

سردار شهید نه از موضع بنیادگرایی یا جنگ طلبی بلکه از موضع ایران دوستی و ایران خواهی به جنگ‌  منحط ترین قرائت بنیادگرایی رفت و گسترش نفوذ ایران از دریای مدیترانه تا دریای سرخ  مرهون تلاش ها و ابتکارات اوست . سلیمانی یک گفتمان تمام عیار است . او یک نظامی اندیشمند و متفکر بود که اکنون میراث گرانسنگ او در پیش روی ماست . حاج قاسم رهبری انقلاب را نه تنها یک فقیه که یک حکیم می دانست و رهبری معظم انقلاب حاج قاسم را یک مکتب می نامد. پیوند حکیم و سردار نافذ ترین پروژه ای است که باید در تداوم راه سردار شهید آن را تئوریزه کرد و ابعاد آن را ترسیم کرد .

تورج فرهادی