در دوران حکومت پهلوی ساختار حکومتی و وجود بند و بست های سیاسی باعثشده بود افرادی دون پایه و بی سواد که تنها هنر شان شرکت در زد و بند های سیاسی و باند بازی بود، به مراحل بالایی ترقی کرده و حساس ترین مناصب مملکتی را در اختیار گرفته و در پشت پرده سیاست فعالیت های بسیاری را انجام دهند. یکی از این چهره ها هدایت الله اسلامی نیا است. هدایت الله اسلامی نیا فردی عامی و بی سواد بود که در عین حال بسیار زیرک و اهل بند و بست های
سیاسی و روابط پنهانی و پشت پرده. وی در مدتی کوتاه از طریق ارتباط چند جانبه ای که با دربار، دولت، ساواک، اصناف و بازاریان داشت ثروت هنگفتی به هم زد. ‏فردوست در مورد او می نویسد: " یکی از افرادی که از سوی دربار با بعضی از روحانیون تماس داشت اسلامی نیا بود. اسلامی نیا در سابق رئیس اتاق اصناف تهران بود. او مدتی با نصیری خیلی دوست بود و نصیری او را به من معرفی کرد و آشنا شدیم اما بعد ها نصیری با او به هم زد. اسلامی نیا ویلای زیبایی در واریان داشت که در آن سوی دریاچه کرج واقع شده بود و با قایق موتوری به آنجا رفت و آمد می شد. … او از سابق با تعدادی از روحانیون قم و بازاریان تهران در تماس بود و این ارتباط را قویا حفظ کرده بود. " ‏به گفته فردوست، اسلامی نیا هفته ای دو سه بار به دیدن هویدا، نخست‏وزیر می رفته و در قم با آیت الله شریعتمداری دیدار می کرده و پیغام های هویدا که در واقع نظرات محمدرضا شاه بوده به وی می داده است. ‏فردوست به روابط اسلامی نیا با آمریکایی ها نیز اشاره نموده و
می نویسد مقامات عالی رتبه سفارت آمریکا در تهران به خانه اسلامی نیا رفت و آمد داشته و مذاکرات مهمی در خصوص مسائل مهم مملکتی با وی انجام می داده اند. البته فردوست به مضمون مذاکرات انجام شده اشاره ای نداشته است. اسنادی هم که پس از تسخیر لانه جاسوسی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از سفارت آمریکا به دست آمده، موید اظهارات فردوست می‏باشد. این اسناد نیز اشارات مبهمی به ملاقات هایی که بین مقامات با اسلامی نیا صورت پذیرفته شده دارد. اما اسلامی نیا ظاهرا یادداشت های شخصی داشته که در آن به تشریح روابط اش با آمریکایی ها پرداخته بوده. وی قبل از انتشار این یادداشت ها کشته شده و فرصتی برای چاپ و انتشار آنها پیدا نمی کند. ‏اسلامی نیا تا یک ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در ایران حضور داشته و تصور می کرده با توجه به ارتباطاتی که با آیت الله شریعتمداری دارد حتی می تواند در بدنه حکومت جدید نیز مقام و منصبی در اختیار بگیرد. اما در اواخر اسفند ۱۳۵۷ با ارزیابی درست اوضاع احساس خطر کرده و از کشور می گریزد. ‏
اسلامی نیا پس از خروج از کشور به آمریکا
می رود و در نزدیکی سانفرانسیسکو ویلایی بزرگ و مجلل تهیه و با پول های بی حسابی که از ایران به یغما برده و اکثر آنها در حساب های خارجی نگاه داشته می شد، اقدام به کسب و کار و تجارت می نماید. کار اصلی اسلامی نیا در این دوره ظاهرا قاچاق اسلحه، مواد مخدر و … بوده که از این راه بر ثروت کلان خود می افزاید. پرده پایانی داستان زندگی مرد بی سواد پشت پرده سیاست ایران به دست پسرش رقم می خورد. موضوع از این قرار بوده که پسر بزرگ وی از همسر اولش برای ستاندن سهمی از اموال بی حساب و
باد آورده پدر چند نفر را اجیر می‏کند اما
اسلامی نیا تحت فشار گماشتگان پسر تسلیم نشده و از برآوردن خواسته وی خودداری می‏کند. هنگامی که پسر و همراهانش اسلامی نیا را برای اسارت موقت به خارج از شهر انتقال
می دادند مرد پشت پرده سیاست ایران در صندوق عقب اتومبیل بر اثر نشت دود کشته می شود. ‏

منبع:روزنامه رسالت