تمام ویژگی‌های جنایت جنگی در ترور حاج قاسم مشهود بود

 «غسان الاستانبولی» تحلیلگر ارشد مسائل بین‌الملل و از راهبردشناسان محور مقاومت مسائلی همچون قدرت رهبری، تاکتیک‌های نظامی و توانمندی‌های سیاسی سردار شهید حاج « قاسم سلیمانی » در میدان مبارزه با تروریسم پرداخت و به مدیریت میدان‌های محور مقاومت در منطقه اشاره کرد. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانیم.

 سردار سلیمانی در جبهه‌های جنگ عراق و سوریه علیه تروریسم می‌جنگید و هر زمان هر شهری که نیاز به کمک داشت، فوراً در صحنه حاضر می‌شد. به نظر شما او چگونه توانست تاکتیک‌ها و راهبردهای نظامی موثر را در میدان‌های مختلف به کار گیرد؟

غسان الاستانبولی گفت: «اول از همه باید بگوییم و اعتراف کنیم که شهید سرلشکر قاسم سلیمانی با تمام معیارها، مردی استثنایی بود؛ چرا که رهبرانی هستند که با ویژگی‌های رهبری به دنیا می‌آیند، اما این ویژگی‌ها در حد معینی متوقف می‌شوند؛ به این معنی که فرد به دلایلی موفق به توسعه و رشد دادن این ویژگی‌ها نمی‌شود یا آنکه ممکن است به دغدغه‌های دیگری مشغول شود. خلاقیت و ابتکار عمل این افراد ممکن است محدود باشد و یا اینکه خود رهبران فاقد پشتکار و دیگر مؤلفه‌های اراده‌ای قوی باشند. رهبرانی هم هستند که بدون این ویژگی‌ها متولد می‌شوند، اما آن‌ها را با تجارب مکرر و در گذر زمان به دست می‌آورند‌. در مورد شهید سلیمانی همواره این واقعیت عیان بوده و هست که او یک رهبر با استعداد ذاتی و موهبتی الهی بود؛ همچنین کاملاً واضح است که حاج قاسم حتی از صرفاً یادداشت‌های نظامی و سیاسی روزانه خود تا تجربه‌های بزرگ میدانی، به گونه‌ای از اطلاعات و قدرت تحلیلش استفاده می‌کرد  که باعث رشد و گسترش اثر مثبت ویژگی‌های شخصیتی و رهبری ذاتی می‌شد».

او ادامه داد: «همچنین واضح است که او ذهنی نکته‌سنج و تفکری منعطف داشت که شبانه‌روز در همه سطوح و جهات میدانی کار می‌کرد؛ بنابراین، در شرایط مختلف شاهد حضور مؤثر این تفکر منعطف و ذهنیت فعال بودیم. به این معنی که ما هرگز ندیدیم که سردار سلیمانی در صورت تغییر مختصات یک نبرد، رویکردش را تغییر دهد و یا حضورش در نبردی متفاوت از نبرد قبلی باشد، این حضور تضعیف شود و یا آنکه سردار سلیمانی تعجب کند. بلکه ما او را به گونه‌ای می‌دیدیم که برای همه شرایط و برای همه نبردها راه‌حل‌های مناسبی خلق می‌کرد، هر که واکنش و تاکتیک سردار را می‌دید،  تصور می‌کرد که او برای هر جنگ و برای هر سناریویی بیش از یک نقشه داشته و همه چیز را از پیش طراحی کرده است. به طوری که حتی اگر اجرای طرحی دچار مشکل می‌شد، برایش جایگزینی وجود داشت».

تحلیلگر سوری در توصیف ایمان حاج قاسم در مسیر مقاومت گفت: «علاوه بر عوامل شخصیتی متعددی که پیش از این به آن‌ها اشاره کردیم، باید ایمان زیاد سردار سلیمانی به هدفی که برای آن مبارزه می‌کرد و اخلاص در امانتی که به او داده شده بود را اضافه کرد. در اینجا باید به شهید سلیمانی از نگاه دوستان و به چشم دشمنان باهم نگاه کنیم.. حضور همیشگی و مبارک سردار شهید در خط مقدم نبرد از نگاه دوستان به امری دلگرم‌کننده تبدیل شد و این چیزی بود که روحیه و آرامش غیرقابل وصفی به رزمندگان می‌داد. چقدر در میان هم‌رزمانمان دیدیم و شنیدیم که چشمان این رزمنده‌ها با دیدن حاج قاسم در میانشان پر از اشک می‌شد، همان‌طور که او نیز با اشک شوق به میان‌شان می‌آمد. اما از دید دشمنان، برای اینکه بدانیم و بتوانیم تصور کنیم چقدر نسبت به وجود حاج قاسم ترس و بیم داشتند، کافی است نگاه کنیم که قدرتمندترین کشور جهان به ترور شخصیتی روی آورد که در آن زمان در سطح سیاسی تاثیرگذار بود و دست به اقدامات دیپلماتیک علیه طرح‌های شوم آن‌ها می‌زد؛ آمریکا نه تنها این را اعتراف می‌کند بلکه به این اعتراف، افتخار می‌کند! تا جایی که رئیس‌جمهور آمریکا اعلام می‌کند دستور انجام این عملیات را شخصاً صادر کرده و عواقبی را که در انتظار ایالات متحده آمریکا است، خواهد پرداخت؛ خواه هزینه‌های نظامی باشد که ده‌ها یا حتی صدها سرباز آمریکایی در نتیجه واکنش مقاومت کشته شوند و این همان چیزی است که در واقع اتفاق افتاد و یا هزینه‌های سیاسی، بین‌المللی و حقوقی.. زیرا تمام ویژگی‌های جنایات جنگی در ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی توسط آمریکا مشهود بود‌». 

 سردار سلیمانی علاوه بر شرکت موثر در جنگ و مدیریت میدان، هماهنگی‌های سیاسی لازم با محور مقاومت از جمله حزب‌الله لبنان را حفظ کرده بود. شما این توانایی‌های سیاسی را چگونه توصیف می‌کنید؟

الاستانبولی در پاسخ به این سوال تاکید کرد: «شکی نیست که سردار سلیمانی از ویژگی‌ها و توانمندی‌های سیاسی در سطوح بالا برخوردار بود؛ توانمندی‌هایی سیاسی که با صفاتی اخلاقی نظیر تواضع، صداقت، شفافیت و اخلاص همراه بود. به دلیل برخورداری از همین توانمندی‌های سیاسی و اخلاقیات باارزش بود که سردار مرکز ثقل و نقطه اعتماد و اتکای کل محور مقاومت شده بود‌‌؛ به بیان دیگر می‌توانیم بگوییم برخورداری حاج قاسم از این توانمندی‌های سیاسی و صفات اخلاقی بود که کاری کرد تا نظر و رویکرد ایشان برای کل محور قانع‌کننده‌ و مقبول باشد. به خصوص که این نظرات از پشتوانه هوشمندی، استدلال و تجربه نیز برخوردار بود و نه تنها در سطح محور مقاومت، بلکه در سطوح دیگر تصمیم‌گیری نیز شنیده می‌شد».

تمام ویژگی‌های جنایت جنگی در ترور حاج قاسم مشهود بود

وی افزود: «من معتقدم که این را سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله بیان کرد وقتی که گفت سردار سلیمانی در سفر به مسکو توانست سران تصمیم‌گیر روسیه به رهبری پوتین را متقاعد کند که در بحران سوریه مداخله نظامی کنند و طرف دولت دمشق را بگیرند. در حالی که همه ما می‌دانیم سران روسیه در آن زمان نسبت به کمک‌های نظامی به سوریه مردد بودند و پشتیبانی خود را در مرزهای حمایت سیاسی و دیپلماتیک، به ویژه در پلتفرم‌ها و نهادهای بین‌المللی مانند شورای امنیت سازمان ملل، مجمع عمومی سازمان ملل متحد و غیره نگه داشته بودند».

 سردار سلیمانی همواره در کنار دولت دمشق ایستاد و حامی آن در مقابل دشمنان و تروریست‌ها بود؛ به نظر شما چه عواملی در داخل سوریه با این نقش حاج قاسم همراه شد، به کمک متحدان آمد و توانست در قدرت امروز دولت دمشق سهیم باشد؟

استراتژیست سوری پاسخ داد: «برای اینکه ما عدالت را در حق همه رعایت کنیم و از تأثیر فداکاری‌ها یا نقش این‌ها که در حفظ ثبات و استواری دولت سوریه ضروری بود، کم نکنیم، باید تمام عوامل این مقاومت و این پایداری را بشناسیم. جایی که نقش رهبری سوریه به عنوان اولین عامل مطرح می‌شود؛ زیرا این رهبری، مدیریتی قوی و هوشمند بود که حتی در تاریک‌ترین لحظات نیز ضعف به خود راه نداد.. مدیریتی که توانست با کارایی بالایی نبرد را راهبری کند. عامل دوم ارتش منسجم، قوی و فداکار سوریه و عامل سوم مردم ثابت قدم و صبور این کشور هستند. این عوامل داخلی توسط متحدان و دوستانی که در کنار دولت سوریه ایستادند، تکمیل شد؛ به ویژه جمهوری اسلامی ایران، حزب الله لبنان و روسیه که متحدان اول دمشق بودند و هستند. اما ما باید در مورد نقش سردار سلیمانی نیز بگوییم که مواضع و حضور او از بین همه رهبران نظامی، بیشترین تاثیر را در معادلات سوریه داشت؛ او از اعتماد کامل رهبری سوریه و مردم برخوردار بود. این اعتماد ملی با اعتقاد رهبری و روحیات این مرد بزرگ تقویت شد؛ رهبران نیز همواره با قدردانی از این تلاش‌ها، طبق راهبردهای سردار سلیمانی عمل می‌کردند».

 توانمندی‌های سیاسی و نظامی سردار سلیمانی، باعث قدرت‌یابی محور مقاومت از لبنان و عراق تا یمن شد. شما مهم‌ترین علامت‌ها و شاخص‌های این قدرت‌یابی را چه می‌دانید؟

الاستانبولی در این باره خاطرنشان کرد: «اگر به واقعیت محور مقاومت در آغاز جنگ سوریه و یمن نگاه کنیم و به زمان کنونی خود نیز برگردیم، نشانه‌ها و شاخص‌های کسب این قدرت را به وضوح خواهیم دید.  زمانی که روند تحولات موسوم به بهار عربی آغاز شد و رژیم‌های قدرتمندی مانند رژیم‌های تونس، لیبی و مصر دچار تغییر و تحول شدند،  محور مقاومت با نگرانی روبه‌رو شد. به خصوص که سقوط این رژیم‌ها با پوشش متفاوت و بی‌نظیر رسانه‌های غربی و عربی آن هم علیه سوریه همراه بود؛ اما محور مقاومت به طور جمعی تصمیم به حمایت گرفت و برای هر نتیجه‌ای که داشت آماده شد؛ این عزم، بر این اصل مبتنی بود که «اگر مرگ اجتناب‌ناپذیر است، شرم‌آور است که بزدلانه بمیری». از این رو طرفین محور با علم به محتمل بودن همه احتمالات از جمله احتمال باخت وارد این تقابل شدند، لذا مواضع و سیاست‌های آنان از جمله انعطاف، مماشات و تلاش برای جذب مشخص بود. اکنون همه این‌ها با استواری همه طرف‌ها در محور مقاومت و توانایی آن‌ها در تغییر مسیر آن تقابل، برخلاف آنچه دشمنان امیدوار بودند و روی آن کار کرده بودند، تغییر کرده است».

او درباره نشانه‌های دال بر وجود هماهنگی بین اجزای مختلف محور مقاومت گفت: «حالا متوجه استحکام و قدرت مواضع محور مقاومت و شباهت عمل جنبش‌ها و گردان‌های آن در کل منطقه در برخورد با چالش‌ها می‌شویم؛ چنانکه تسلیم شدن دشمنان محور را در برابر این دژ سیاسی و نظامی مستحکم در میدان‌های نبرد دیدیم. و حالا شکی نیست که رویارویی به طور کامل پایان نیافته، اما پایان آن حل شده و نتایج آن مشخص گردیده است. این نتایج نه تنها از نظر نظامی و در جنگی که دشمنان علیه سوریه مستقیماً و به طور غیرمستقیم علیه بقیه طرف‌های محور به راه انداخته‌اند، بلکه در بیشتر سطوح حل شده است. اگر همه این نتایج بدست‌آمده را نگوییم، باید به شکست فشارها و تأثیر محدود تحریم‌ها بر ایران و حتی شکست فعلی در جنگ علیه ایران با هدف بی‌ثبات کردن امنیت داخلی آن اشاره کنیم. علاوه‌بر این باید ناکامی آن‌ها در به زانو درآوردن یمن، به ناتوانی آن‌ها در ایجاد رعب و وحشت علیه حزب الله و وادار کردنش به عقب نشینی در مقابل تل‌آیوو را نیز ذکر کنیم.. همه این‌ها و بسیاری موارد دیگر دلایل و نشانه‌هایی از کسب این قدرت است».

 یکی از مهم‌ترین بخش‌های رهبری سردار سلیمانی، دوستی و برادری ایشان با شهید ابومهدی المهندس بود؛ شما این برادری و مبارزه در کنار هم را چگونه توصیف می‌کنید؟

تحلیلگر سوری در توصیف برادری و دوستی حاج قاسم و ابومهدی گفت: «مسلّم است که شهید ابومهدی المهندس دارای ویژگی‌هایی از رهبری و صفاتی اخلاقی بود که او را به سردار سلیمانی بسیار نزدیک می‌کرد. واضح است که این صفات مشابه صفاتی بود که حاج قاسم داشت و همین باعث شد که سطح روابط این دو فرد از روابط دو فرمانده در یک جبهه بالاتر برود؛ تا جایی که روابط‌شان به یک رابطه مستحکم مبتنی بر دوستی و برادری تبدیل شد و دو شهید با وظایف فراوان با یکدیگر متحد شده و یا به عبارتی به هم گره خورده بودند و تقدیر چنین اراده کرد که این اتحاد در زمان شهادت نیز نمایان شود؛ دو فرمانده بزرگ ما در یک زمان و در یک سرزمین و به دست همان دشمن و شاید با همان موشک آسمانی شدند».

 روسیه،  یکی از مهم‌ترین طرف‌های حاضر در جنگ سوریه بود. شما شیوه مدیریت سیاسی و همکاری نظامی بین تهران، مسکو و دمشق را چگونه می‌دانید؟ سردار سلیمانی در این هماهنگی‌ها چگونه عمل کرد؟

الاستانبولی در این باره تصریح کرد: «هماهنگی سوری و ایرانی از قبل آغاز جنگ سوریه وجود داشت؛ اما این را مدیون شهید سلیمانی هستیم که توانست این هماهنگی را به گونه‌ای مهندسی کند که تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد. در مورد مداخله نظامی روسیه و به دلیل دور جدیدی از روابط بین ایران و روسیه و در پی تلاش دشمنان برای یافتن بذر اختلاف و رشد دادن آن در تعاملات تهران-مسکو این کار [مسئولیت هماهنگی] بسیار حساس بود‌. بنابراین لازم بود سه طرف یعنی سوریه، روسیه و ایران، فردی که از اعتماد همه طرف‌ها برخوردار باشد را برای این مسئولیت انتخاب کنند؛ در اینجا شهید سلیمانی حضور داشت که نقش ایفا کرد، آن هم در مقابل کسانی که وجود اختلافات بین این اطراف به ویژه بین تهران و مسکو را ترویج می‌دادند. باز هم تکرار می‌کنیم که سردار سلیمانی نقشی اساسی در ترغیب روس‌ها برای ورود به عرصه نظامی داشت و نقش او در هماهنگی بین همه طرف‌ها بعد از آن هم بزرگ و مهم بود. با وجود تمام تفسیرها و هجمه‌ها طبیعی است که سه طرف این اتحاد در یک سری جزئیات خاص و حساس با هم اختلاف داشته باشند، اما در نهایت همه به آنچه توافق‌شده بود ادامه می‌دادند؛ حالا نیز این هماهنگی با همان نظم ادامه دارد».

سه سال از شهادت سرداران مقاومت گذشت. به نظر شما چه ارزش‌ها و اهدافی در زندگی حاج قاسم و ابومهدی وجود داشت که برای نسل‌های مقاومت مفیدند و باید معرفی شوند؟

استراتژیست سوری گفت: «پاسخ به این سوال نیاز به زمان زیاد و صحبت مفصّل دارد؛ زیرا هر دو شهید، مکتبی هستند که در درون خود، ارزش‌های اخلاقی و ویژگی‌های خاصی از رهبری جای داده‌اند. ارزش‌ها و ویژگی‌هایی که باعث می‌شوند برای درک گوشه‌ای از ارزش‌ها و اهداف آن‌ها، به زمان و تحقیق زیادی نیاز داشته باشیم. اما به طور خلاصه می‌گوییم از جنبه اخلاقی و انسان‌دوستانه کافی است به تشییع جنازه این دو شهید بزرگوار نگاه کنیم و توجه داشته باشیم که خیلی از کشورها و بسیاری از جناح‌ها و صدها میلیون نفر صرف‌نظر از موقعیت جغرافیایی و یا اعتقاد دینی، این دو شهید را شهدای خود و مردم‌شان دانستند.

اودر پایان خاطرنشان کرد: «در مورد جایگاه رهبری، دستاوردهای نظامی این دو مرد گواه این جایگاه رفیع است؛ چراکه آن‌ها قطعاً به سطحی از توانمندی‌ها رسیده بودند که از طریق آن می‌توانستند ارتباط برقرار کنند و تأثیر خود را در ذهن و قلب هر کسی که آن‌ها را می‌شناخت، عمیق‌تر کنند. یقیناً هر کس که یکی از آن دو یا هر دو را بشناسد، آنان را غرق در ارزش‌ها و اصول خواهد دانست؛ کسانی که برای رسیدن به اهدافشان که اساساً اهداف هر انسان آزاده و شریفی است، تلاش می‌کردند».