
نطق روحانی به صراحت توضیحدهنده تلاش او برای بازسازی خودش در چهارچوب سیاست رسمی است. کاری که خاتمی در فتنه ۸۸ و احمدینژاد در سالهای پس از ترک دولت نتوانستند انجام دهند.
ایدههای او شاید تکراری و از سوی خودش مصرف شده باشد؛ اما باتوجهبه اتمسفر سیاسی فعلی شاید آنچنان که برخی تصور میکنند بدون فایده و تیر مشقی نباشد. روحانی بهخوبی میداند ایدههای اصلاحی آنچنان که موسوی در بیانیه دستوری اخیرش مطرح کرده، فقط به درد چند برنامه بدون مایه اینترنشنال میخورد و ایدههای فضایی آنچنان که معمولاً احمدینژاد و افراد نزدیک به او مطرح میکنند حتی همان کاربرد را هم ندارد.
روحانی چالش اول خودش را درست تشخیص داده است. او میداند حاکمیت بعد از دو بار تأیید صلاحیت در انتخابات سالهای ۹۲ و ۹۶ اعتمادش را به او از دست داده است. روحانی میداند برای بازگشت ابتدا باید خودش را درون حاکمیت بازسازی کند و برای همین در نیمه اول نطقاش با ادبیاتی صریح و کوبنده شکست دشمن را توضیح میدهد ولی خیلی زود به پوزیشن منتقد میرود و با نیش و کنایه دستگاه امنیتی و نیروهای مسلح و حاکمیت را مینوازد.
روحانی در گوشهای از سیاست گیر کرده است که برای خروج از آن نیروی درونی زیادی نیاز است. بازسازی رابطه با حاکمیت به دلیل ضربات پیدرپی سابق او به حسناعتماد پیشین با مواضع نیشدار علیه ستون فقرات امنیت ایران در معرکه کنونی ممکن نیست. چنانکه اگر مسئله دستگاه امنیتی همین باشد که او میگوید، حسن روحانی دستکم یکی از کارگردانهای این فیلم بد است و ژست فراستیطور به هر کسی بیاید به روحانی نمیآید!
مغلطههایی مثل «اگر دلسوزی نسبت به دیگران منتهی شود به خانمانسوزی برای ملت ایران» برای دالان انتخابات راهگشا بود؛ اما برای شرایط فعلی روحانی و ایران خیر. این جملات برای سالن شیرودی و ایامی که ماکتی از «کلید» به روحانی میدادند شورآفرین است؛ ولی حالا که دیکته نوشته شده و دولت او پر از غلط در پیشگاه ماست و نظام سیاسی در میانه کارزار دفاع ملی است، بعید است جوابگو باشد. چه آنکه تصویر منفی از او در حاکمیت را تقویت میکند و از آن طرف مشکل روحانی درباره تصویر سیاه اجتماعی از دوران دولتش را هم پاک نمیکند.