عربستان از تضعیف ایران خوشحال می‌شود

هرچند احتمالاً دیدار ۱۸ نوامبر به‌صورت عمومی به‌عنوان موفقیتی بزرگ معرفی خواهد شد و با اعلام توافق‌هایی در زمینه هوش مصنوعی، چشم‌انداز ۲۰۳۰ و همکاری امنیتی همراه خواهد بود، اما پل معاملاتی اقتصاد، به اندازه‌ای مستحکم نخواهد بود که بتواند شکاف عمیق ایدئولوژیک بر سر مسئله فلسطین را پر کند.

 موسسه کشور‌های عربی خلیج فارس در مقاله‌ای به بررسی سفر قریب الوقوع «محمد بن سلمان» ولیعهد عربستان به آمریکا پرداخته که در ادامه آمده است.

ولیعهد عربستان، محمد بن سلمان، قرار است در تاریخ ۱۸ نوامبر در کاخ سفید با دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا دیدار کند. این دیدار صرفاً یک دیدار تشریفاتی دیپلماتیک نیست؛ بلکه مذاکره‌ای پرمخاطره در مرکز دوگانگی اصلی سیاست خارجی دولت ترامپ به شمار می‌رود. 

در حالی که این کشور حوزه خلیج فارس به دنبال پیمان دفاعی الزام‌آور با ایالات متحده است، این سفر تقابل میان پیگیری معاملاتیِ توافق‌های اقتصادی در چارچوب شعار «اول آمریکا» و رویکرد عمیقاً ایدئولوژیک، طرفدار اسرائیل و ضد ایرانِ دولت ترامپ را نمایان می‌سازد.

ده ماه پس از آغاز دومین دوره ریاست‌جمهوری ترامپ، این تناقض ذاتی، رابطه میان ایالات متحده و عربستان سعودی را تعریف می‌کند. هدف سفر ولیعهد، پیشبرد شراکت اقتصادی عظیمی است که در جریان سفر ماه مه ترامپ وعده داده شد. 

با این حال، این تلاش با واقعیت‌های استراتژیک و سیاسی ناشی از سیاست‌های سخت‌گیرانه منطقه‌ای دولت ترامپ در تضاد است و دستیابی به جایزه بزرگِ توافق عادی‌سازی روابط میان عربستان و اسرائیل با حمایت آمریکا را به مأموریتی تقریباً ناممکن تبدیل کرده است.

هویج معاملاتی: اقتصاد، هوش مصنوعی و چشم‌انداز ۲۰۳۰

نخستین و آشکارترین ستون این رابطه، اقتصادی است. سفر ترامپ در ماه مه به ریاض، به نظر می‌رسید موفقیتی چشمگیر برای دیپلماسی معاملاتی او باشد و تعهدات تاریخی سرمایه‌گذاری را تضمین کرد. 

انتظار می‌رود دیدار ۱۸ نوامبر بر پایه همان دستاورد‌ها بنا شود و توافق‌هایی در زمینه هوش مصنوعی، فناوری دفاعی و همکاری در حوزه انرژی هسته‌ای غیرنظامی مورد بررسی قرار گیرد.

برای دولت ترامپ، این موضوع یک پیروزی آشکار است؛ وعده‌ای برای «بازگرداندن مشاغل به خانه» و تثبیت منافع اقتصادی ایالات متحده در خلیج فارس

برای دولت ترامپ، این موضوع یک پیروزی آشکار است؛ وعده‌ای برای «بازگرداندن مشاغل به خانه» و تثبیت منافع اقتصادی ایالات متحده در خلیج فارس. 

برای عربستان سعودی، این سرمایه‌گذاری‌ها حیاتی‌ترین بخش از چشم‌انداز ۲۰۳۰ به شمار می‌رود. سفر محمد بن سلمان گامی تعیین‌کننده برای اجرایی کردن این تعهدات است. این بخش از گفت‌و‌گو‌ها ماهیتی همکاری‌محور دارد –، زیرا هر دو طرف خواهان دستیابی به همان نتیجه‌اند. 

با این حال، دولت ترامپ این «هویج» اقتصادی عظیم را برای دستیابی به هدفی به‌مراتب پیچیده‌تر به کار می‌گیرد: نزدیکی کامل و گسترده میان عربستان و اسرائیل.

فضای سیاسی سفر

این سفر، نخستین حضور محمد بن سلمان در واشنگتن پس از بیش از هفت سال، در فضایی سیاسی پیچیده صورت می‌گیرد. واکنش‌های عمومی و رسانه‌ای از زمان اعلام این دیدار، ترکیبی از گزارش‌های مستقیم درباره نتایج احتمالی – از جمله هوش مصنوعی و پیمان دفاعی – و تحلیل‌های ژئوپولیتیکی تردیدآمیز بوده است.

نکته قابل توجه آن است که واکنش اولیه سیاستمداران برجسته آمریکایی نسبتاً کم‌رنگ بوده و تعداد اندکی از هر دو حزب موضع‌گیری کرده‌اند. این امر نشانگر رویکردی محتاطانه و «صبر و مشاهده» است تا دولت بتواند در برابر هرگونه انتقاد احتمالی از این بازتنظیم سطح بالا، واکنش مناسب نشان دهد. 

تمایل ایالات متحده به میزبانی این دیدار – علی‌رغم انتقاد‌های قابل پیش‌بینی از سوی برخی رسانه‌ها – تمرکز معاملاتی دولت را برجسته می‌کند. ترامپ به‌روشنی نشان می‌دهد که امکان دستیابی به «پیروزی» تاریخی در سیاست خارجی و توافق‌های اقتصادی بزرگ، ارزش بیشتری از سر و صدای سیاسی داخلی دارد.

چماق ایدئولوژیک: موضع امنیتی سخت‌گیرانه و غیرقابل پیش‌بینی

اصلی‌ترین مانع، تیم سیاست‌گذاری دولت ترامپ و سیاست‌هایی است که آنها اعمال کرده‌اند. مسیر ایدئولوژیک این دولت از همان ابتدا و با انتصاباتی مانند مایک هاکبی به عنوان سفیر ایالات متحده در اسرائیل ترسیم شد. 

چنین انتصاب‌هایی به سیاستی در آمریکا انجامیده که به‌طور کامل از اقدامات دولت تندرو اسرائیل در غزه حمایت می‌کند.

دولت ترامپ دیپلماسی معاملاتی خود را با موضعی امنیتی بسیار تهاجمی همراه کرده است. حملات نظامی ایالات متحده و اسرائیل در ماه ژوئن به تأسیسات هسته‌ای ایران، واقعیتی جدید و خطرناک را در منطقه رقم زد

علاوه بر این، دولت ترامپ دیپلماسی معاملاتی خود را با موضعی امنیتی بسیار تهاجمی همراه کرده است. حملات نظامی ایالات متحده و اسرائیل در ماه ژوئن به تأسیسات هسته‌ای ایران، واقعیتی جدید و خطرناک را در منطقه رقم زد. 

در حالی که ریاض از نظر استراتژیک از فشار بر رقیب اصلی خود سود می‌برد، این رویکرد «فشار حداکثری» خطر درگیری گسترده‌تری را در بر دارد که پادشاهی همواره در پی اجتناب از آن بوده است. 

این دوگانگی، عربستان سعودی را در موقعیتی شکننده قرار داده است: از این کشور خواسته می‌شود روابط خود را با دولتی در اسرائیل عادی‌سازی کند، درست در زمانی که سیاست آمریکا به آن دولت مجوز کامل برای اقداماتی می‌دهد که احساسات عربی و اسلامی را برمی‌انگیزد.

محاسبه استراتژیک عربستان: خودمختاری و موضعی اصولی

عربستان سعودی خود را صرفاً یکی از امضاکنندگان توافق‌نامه‌های ابراهیم نمی‌داند. محمد بن سلمان کاملاً از جایگاه منحصر‌به‌فرد کشورش به عنوان «خادم حرمین شریفین» و قدرتی محوری آگاه است. 

از همین رو، عادی‌سازی روابط با اسرائیل، قدرتمندترین کارت دیپلماتیک عربستان است. این کارت صرفاً در برابر منافع اقتصادی به کار نخواهد رفت، بلکه باید در ازای چیزی دائمی و تحول‌آفرین مبادله شود. 

برای محمد بن سلمان، این تحول شامل یک پیمان دفاعی الزام‌آور با ایالات متحده، برنامه هسته‌ای غیرنظامی، همکاری پیشرفته در حوزه هوش مصنوعی، و به‌ویژه، پیشرفت غیرقابل بازگشت در مسیر تشکیل کشور فلسطین است.

موضع عربستان درباره فلسطین، مانعی تاکتیکی یا موقتی نیست، بلکه اصلی بنیادین در سیاست خارجی این کشور است. 

این موضع نخستین‌بار از سوی ملک عبدالعزیز آل سعود بیان شد؛ او میان سال‌های ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۳ چندین نامه به رئیس‌جمهور فرانکلین دی. روزولت نوشت و خواستار حمایت از حقوق فلسطینیان شد. 

این موضوع، مسئله‌ای مرکزی و حل‌نشده در دیدار تاریخی آنان بر عرشه کشتی «یواس‌اس کوئینسی» در سال ۱۹۴۵ بود.

همین اصل، پایه طرح‌های صلح ارائه‌شده از سوی ملک فهد بن عبدالعزیز (۱۹۸۱) و ملک عبدالله بن عبدالعزیز (۲۰۰۲) نیز بود. 

دولت کنونی، به رهبری ملک سلمان و محمد بن سلمان، به‌ویژه از زمان حملات حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، همواره این موضع را با قاطعیت تکرار کرده است.

بن‌بست بر سر «جایزه بزرگ»

این موضوع، تضاد اصلی در مرکز سفر پیشِ‌روی ولیعهد را به‌روشنی آشکار می‌سازد. دولت ترامپ از عربستان سعودی می‌خواهد با ارزشمندترین دارایی دیپلماتیک خود معامله کند و از اصلی عمیق در سیاست خارجی‌اش دست بکشد. 

در ازای آن، وعده سرمایه‌گذاری‌های عظیم اقتصادی و فناوری (که عربستان هم‌اکنون نیز از آن بهره‌مند است) و موضعی امنیتی قاطع در حمایت از اسرائیل و مخالفت با ایران (که خطر جنگ منطقه‌ای را در پی دارد) داده می‌شود، اما هیچ امتیاز معناداری برای فلسطینیان در نظر گرفته نشده است. 

درخواست عربستان برای پیمان دفاعی الزام‌آور نیز معامله را پیچیده‌تر می‌کند، زیرا چنین توافقی سطحی از تعهد ایالات متحده را می‌طلبد که ممکن است دولت ترامپ بدون تحقق کامل عادی‌سازی روابط، تمایل یا توان ارائه آن را نداشته باشد

درخواست عربستان برای پیمان دفاعی الزام‌آور نیز معامله را پیچیده‌تر می‌کند، زیرا چنین توافقی سطحی از تعهد ایالات متحده را می‌طلبد که ممکن است دولت ترامپ بدون تحقق کامل عادی‌سازی روابط، تمایل یا توان ارائه آن را نداشته باشد.

پایگاه ایدئولوژیک دولت ترامپ – که چهره‌هایی مانند هاکبی آن را نمایندگی می‌کنند – از نظر سیاسی ناتوان و بی‌علاقه به اعمال فشار بر دولت تندرو اسرائیل برای دستیابی به راه‌حل دوکشوری است. برای عربستان سعودی، پذیرش توافقی بدون چنین پیشرفتی، از نظر سیاسی و استراتژیک غیرممکن است.

از این رو، هرچند احتمالاً دیدار ۱۸ نوامبر به‌صورت عمومی به‌عنوان موفقیتی بزرگ معرفی خواهد شد و با اعلام توافق‌هایی در زمینه هوش مصنوعی، چشم‌انداز ۲۰۳۰ و همکاری امنیتی همراه خواهد بود، اما پل معاملاتی اقتصاد، به اندازه‌ای مستحکم نخواهد بود که بتواند شکاف عمیق ایدئولوژیک بر سر مسئله فلسطین را پر کند. «جایزه بزرگ» یا همان «توافق قرن» دولت ترامپ، دست‌کم در حال حاضر، همچنان دست‌نیافتنی خواهد ماند.