در جست‌وجوی فراتر از دانش

در فضای امروز کشور، بازگشت به تعریف اصیل «دانشجو» بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد؛ زیرا دانشجو در منطق تمدن اسلامی و نیز در تجربه جهانی، تنها یک «تحصیل‌کننده» نیست، بلکه موتور پیشران تغییرات اجتماعی، فرهنگی و علمی است؛ نیرویی که اگر درست فهمیده و درست پرورش داده شود، ظرفیت ساختن فردای کشور را دارد. دانشجو باید «دانش‌جو» باشد؛ اما نه فقط جوینده دانش؛ بلکه حقیقت‌طلب، نقاد، خلاق و در جست‌وجوی ریشه‌ها، نه گرفتار سطح‌نگری و موج‌سواری. این هویت، صرفا با چند واحد درسی شکل نمی‌گیرد؛ با تربیت، مسئولیت‌پذیری و مواجهه با واقعیت‌ها شکل می‌گیرد.
دانشجوی اصیل، مطالبه‌گر است؛ اما نه از جنس هیجان‌های مقطعی و تخلیه‌شدن‌های عصبی. مطالبه‌گریِ مؤثر، فهم بسترها و شناخت مسئله‌ها را می‌خواهد؛ همان چیزی که رهبران فکری و سیاسی ما بارها بر آن تأکید کرده‌اند. دانشجو باید آرمان‌خواه باشد؛ اما آرمان‌خواهی منهای واقع‌بینی به رفتارهای بی‌ریشه و پرهزینه می‌انجامد. آرمان‌خواهیِ واقعی، اتصال به افق‌های بلند و در عین حال شناخت محدودیت‌ها و ظرفیت‌های واقعی کشور است.
عدالت‌طلبی نیز رکن تخطی‌ناپذیر دانشجویی است. دانشجو باید هم در دفاع از عدالت فعال باشد و هم در حفظ انصاف. این عدالت‌طلبی واقعی وقتی متولد می‌شود که دانشجو از اسارت جناح‌ها بیرون بیاید و معیارش را حقیقت قرار دهد. دانشجو باید امیدوار باشد؛ امید از جنس تحلیل، نه از جنس شعار. امید، ثمره فهم مسیر و موانع است. امید بدون تحلیل، خوش‌بینیِ بی‌ثمر است؛ تحلیل بدون امید، تبدیل به بدبینی فلج‌کننده می‌شود. تعادل این دو است که دانشجو را نیروی سازنده کشور می‌کند.
علاوه بر این صفات، دانشجو باید اهل گفت‌وگو باشد، توان نقد و پذیرش نقد داشته باشد، به پیچ‌وخم‌های حکمرانی آگاه شود، از تاریخ درس بگیرد و به اقتضائات علم روز مجهز باشد. دانشگاه‌ها باید بستر این صفات را فراهم کنند؛ با آزادسازی ظرفیت گفت‌وگو، ایجاد فضا برای تشکل‌ها، احترام به تفاوت دیدگاه‌ها و تربیت نسلی که نه از نقد حاکمیت بترسد و نه اسیر بازی‌های جناحی شود. 
دانشگاه باید محیط تولید فکر باشد نه بازتولید کلیشه. باید به دانشجو فضای امن بدهد تا بتواند بپرسد، نقد کند و بیاموزد.
حال باید پرسید: دانشگاه‌های ما امروز چقدر به این الگو نزدیکند؟ واقعیت این است که بخشی از دانشگاه‌ها پیشرفت کرده‌اند: تشکل‌ها فعال‌ترند، گفت‌وگوها بیشتر شده و سطح تحلیل دانشجویان در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نسبت به دهه‌های قبل عمیق‌تر شده است. اما در کنار این پیشرفت‌ها، موانعی نیز وجود دارد. گاهی فضای دانشگاه‌ها بیشتر تابع هیجان‌هاست تا عقلانیت. گاهی تشکل‌ها به‌جای سوژه‌سازی علمی و اجتماعی، درگیر رقابت‌های هویتی و جناحی می‌شوند. در برخی مواقع، فضای گفت‌وگو محدود شده یا دانشجویان به‌جای مطالبه‌های دقیق، دچار سطحی‌گویی و کلی‌گویی می‌شوند. بخشی از این آسیب‌ها به مدیریت دانشگاه‌ها بازمی‌گردد که هنوز نتوانسته‌اند محیطی پایدار، امن و آزاد فراهم کنند؛ محیطی که نه میدان درگیری سیاسی باشد و نه سکوت مطلق.
آینده کشور وابسته به نسلی است که باید با عقلانیت، شجاعت و اخلاق تربیت شود. برای رسیدن به آن نقطه، لازم است دانشگاه‌ها میدان تمرین مسئولیت‌پذیری و تفکر انتقادی باشند، نه صرفا محل گذر برای مدرک گرفتن. دانشجو اگر دانش‌جو باشد، کشور هیچ‌گاه از مسیر رشد و عدالت منحرف نخواهد شد. و دانشگاه اگر بستر این تربیت را فراهم کند، نه فقط فضای علمی کشور ارتقاء می‌یابد، بلکه امنیت، پیشرفت و امید نیز ریشه‌دارتر خواهد شد.

مسعود پیدهادی