در جستوجوی فراتر از دانش
در فضای امروز کشور، بازگشت به تعریف اصیل «دانشجو» بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد؛ زیرا دانشجو در منطق تمدن اسلامی و نیز در تجربه جهانی، تنها یک «تحصیلکننده» نیست، بلکه موتور پیشران تغییرات اجتماعی، فرهنگی و علمی است؛
در فضای امروز کشور، بازگشت به تعریف اصیل «دانشجو» بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد؛ زیرا دانشجو در منطق تمدن اسلامی و نیز در تجربه جهانی، تنها یک «تحصیلکننده» نیست، بلکه موتور پیشران تغییرات اجتماعی، فرهنگی و علمی است؛
بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب در دیدار با بانوان، بار دیگر «جایگاه زن در منظومه فکری اسلام» را به مرکز توجه بازگرداند؛ جایگاهی که نه در الگوهای تحقیرکننده غربی تعریف میشود و نه در برداشتهای ناقص و سنتزده، بلکه در هندسهای که از قرآن و سیره اهلبیت سرچشمه میگیرد: هندسه کرامت، قداست، مسئولیت و تأثیرگذاری.
پس از سالهایی که کشور بیشتر انرژی خود را صرف مدیریت بحرانها و عبور از چالشهای سیاسی و اقتصادی میکرد، امروز نشانههای ثبات نسبی آشکار شده و فضا بیش از گذشته برای «کار مولد»، «سرمایهگذاری واقعی» و «افزایش تولید ملی» مهیاست.
در نقطه هایی از تاریخ که جامعه با بن بست های پنهان یا آشکار روبه رو می شود، ساده ترین خطا «تکرار مسیر پیشین» است؛ همان مسیری که خود به بروز کاستی ها انجامیده. تغییر، شرط گشایش است؛ نه ادامه عادت ها. هیچ ملتی با امتداد روزمرگی ها و اتکای صرف به تجربه های کهنه، افق تازه ای نگشوده؛ و هیچ تمدنی با محافظه کاری منفعلانه، از دل بحران برنخاسته.
یکی از خطاهای راهبردی در بسیاری از نظامهای سیاسی، ترس از افشاگری مسئولان رده بالا و به تبع، مماشات با آن فرد است. گاه تصور میشود که برخورد علنی و قانونی با جرایم مسئولان ارشد، موجب تضعیف چهره نظام میشود؛
هیچ حادثه بزرگی در خلأ اتفاق نمیافتد. نه مشارکت بالا در انتخابات از آسمان نازل میشود، نه عبور سلامت از زمستان با یک مصوبه دیرهنگام ممکن است.
در جهانِ بیقرارِ تاریخ، همیشه کسانی بودهاند که به جای همزیستی، به چپاول اندیشیدهاند. استعمار، نام رمز این خویِ پلشت است. لباسی بر تن حرص و طمع، که در زبان دیپلماسی آراسته میشود، اما در عمل، چیزی جز غارت و تحقیر و شکستن استخوان ملتها در پی ندارد. زیادهخواهی استعمارگران را اگر درست نشناسیم و از گذشته عبرت نگیریم، بعید نیست فردا ما نیز به نمونهای دیگر از تاریخ پر حسرت ملل بدل شویم.
در روزگار ما، آنچه ملتی را زمینگیر میکند نه صرفا بروز بحران، بلکه ناآگاهی از آن و نداشتن آمادگی در برابرش است.
هر بار که غم، سنگینی میکند و ناامیدی بنای استیلا پیدا میکند، دلها به وجود قطب عالم امکان، گرم میشود و در حقیقت، زنده میشود.
مذاکره از آن کلماتی شده که ظاهر شیک و دلفریبی دارد ولی امروزه در واقعیت دیپلماسی به این زیبایی و فرهیختگی نیست. اینگونه نیست که موافقان مذاکره خیلی فرهیخته و اهل علم و فضل باشند و مخالفان آن، تندرو و بیمنطق.