راهکار ظریف برای رسیدن ایران و آمریکا به توافق هسته‌ای

« محمد جواد ظریف » وزیر امور خارجه پیشین ایران و بنیانگذار اندیشکده پایاب در مقاله مشترکی با «امیرپارسا گرمسیری» دانشجوی دکتری روابط بین‌المللی در مقاله‌ای با اشاره به ظرفیت‌های فرهنگی، تاریخی و موقعیت ژئوپولتیکی ایران به عنوان یک «میانجی طبیعی» مطرح کرد که ایران می‌تواند با شکستن چرخه امنیتی‌سازی که از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه آن شکل گرفت، گفت‌وگوها میان آسیا و اروپا را تسهیل کند، به مرکز تجارت منطقه‌ای تبدیل شود و صلح، توسعه و ثبات را برای آینده به ارمغان آورد.

در این مقاله که در نشریه آمریکایی فارن افرز منتشر شده، مطرح شد: امنیت در روابط بین‌الملل معاصر هدفی نیست که کشورها تنها برای خود دنبال کنند؛ بلکه مفهومی است که از آن برای توجیه کنترل، محدودسازی و جهت‌دهی به رفتار دیگران نیز بهره می‌گیرند. هنگامی که دانشمندان علوم سیاسی از «امنیتی‌سازی» سخن می‌گویند به فرآیندی اشاره دارند که طی آن یک مسئله خاص به‌عنوان تهدیدی وجودی تصویر می‌شود-تهدیدی که به‌جای رسیدگی به آن از طریق سازوکارهای عادی سیاسی، مستلزم اقدامات فوق‌العاده و استثنایی معرفی می‌شود.

جمهوری اسلامی ایران نمونه‌ای بسیار روشن از این وضعیت است. اسرائیل و ایالات متحده آمریکا طی دو دهه گذشته تلاش کرده‌اند جهان را متقاعد کنند که ایران را نباید یک کشور عادی تلقی کرد، بلکه باید آن را خطر اصلی نظم بین‌المللی دانست. نتیجه این تلاش‌ها، محکومیت‌های مداوم، تحریم‌های خردکننده، تهدید به اقدام نظامی و در ماه‌های اخیر، اجرای عملیات نظامی مستقیم علیه قلمرو ایران حتی در خلال مذاکرات دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن بوده است. ایران نیز در واکنش، ناگزیر شده منابع و توجه بیشتری را صرف دفاع کند. همچنین برای نشان دادن این‌که تسلیم فشار نمی‌شود، سطح غنی‌سازی اورانیوم را افزایش دهد. در نتیجه امنیتی‌سازی خارجی ایران، در داخل کشور نیز پویشی مشابه ایجاد شده است؛ به‌گونه‌ای که در مواجهه با چالش‌های اجتماعی رویکردی سختگیرانه‌تر اتخاذ شده و محدودیت‌ها افزایش داده شده است.

نگارندگان با بیان این که «نتیجه این روند، شکل‌گیری یک چرخه امنیتی‌سازی است-چرخه‌ای خصمانه که در آن ایران و دشمنانش خود را مجبور به اتخاذ سیاست‌های تهاجمی‌تر می‌بینند»، بیان کردند: این پدیده مشابه «معمای امنیت» است که در آن افزایش ظرفیت‌های مادی یک طرف موجب واکنش متقابل دیگری می‌شود. اما در چرخه امنیتی‌سازی، نقطه آغاز افزایش مادی قدرت نیست؛ بلکه در حوزه گفتمانی و اقناع عمومی است. کشور هدف ابتدا به‌مثابه تهدید تصویر می‌شود، سپس همان‌ گونه با آن برخورد می‌گردد و آن کشور در پاسخ اقداماتی اتخاذ می‌کند-مانند تقویت توان موشکی یا افزایش غنی‌سازیکه برای «تایید» ادعاهای اولیه استفاده می‌شود. این چرخه در عمل «پیش‌گوییِ خودکام‌بخش» ایجاد می‌کند. کشور امنیتی‌شده به‌تدریج از عاملیت و کنشگری مستقل فاصله می‌گیرد و در سلسله‌ای از رفتارهای واکنشی گرفتار می‌شود.

در این مطلب پیشنهاد شده است: شکستن این چرخه آسان نخواهد بود و مستلزم آن است که قدرت‌های خارجی حقوق و عزت ایران را به رسمیت بشناسند و دست از اتهامات بی‌پایه، تهدید و فشار مستمر بر یک «تمدن-دولت» چند هزار ساله بردارند. اما تهران نیز می‌تواند اقداماتی برای شکستن این چرخه باطل انجام دهد. دولت می‌تواند با اصلاحات اقتصادی حمایت مردمی را افزایش دهد که توان مذاکراتی‌اش را نیز قوی‌تر می‌کند. در نهایت، مردم ایران بزرگ‌ترین سرمایه این کشور در بازدارندگی و مقاومت در برابر تجاوز خارجی بوده‌اند. تهران می‌تواند تکید بر قدرت مادی دفاعی که اغلب موجب تقویت ادراک تهدید می‌شود را تعدیل کرده و به‌جای آن بر همکاری و هماهنگی، به‌ویژه در سطح منطقه‌ای تاکید کند. همچنین می‌تواند با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی وارد گفت‌وگوهای صریح شود تا نگرانی‌های متقابل رفع و مسیر همکاری از سر گرفته شود. افزون بر این، می‌تواند برای مدیریت اختلافات با ایالات متحده ابتدا درباره پرونده هسته‌ای و تحریم‌ها وارد تعامل شود.