مستقل از اینکه این جناح (اصولگرایان) برنامه مشخصی برای شعار‌های معطوف به بهبود معیشت مردم دارد یا ندارد باید یادآور شد که سه دوره چهارساله مجلس، دو دوره چهار ساله دولت همراه با بیش از ٩٣٠ میلیارد دلار درآمد ارزی حاصل از صادرات نفتی و غیرنفتی به عنوان پشتوانه‌ای که نه در گذشته وجود داشته و نه در آینده قابل تصور است در اختیار این جناح بوده است و کلیه نهادهای اجماعی حاکمیت هم حامی آنان بوده است و هیچ کس حاضر نیست از این دوره و نتایج عملکرد آن دفاع کند، حالا قرار است چه شرایطی ایجاد شود که آنها موفق به تحقق شعارهای خود شوند؟!

او افزوده است: دلیل اصلی رویگردانی مردم در انتخابات ٩٢ از اصولگرایان همین عملکرد بوده است و بعید است که در این انتخابات هم مردم اقبالی به این جریان -مستقل از عرضه هر شعاری - نشان دهند!

 

*شاید بهتر باشد قبل از آنکه علت عدم رأی‌آوری کاندیداهای اصولگرا در انتخابات ریاست جمهوری گذشته بررسی شود؛ علت ناکامی جریان سیاسی خاص در تمام انتخابات‌های 14 سال گذشته و کنار کشیدن کاندیدای آنها در سال 92 بررسی شود.

همچنین باز هم آنچه که ضرورت بررسی بیشتری دارد؛ نبود هیچ سند خاصی مبنی بر حمایت جریان سیاسی خاص از کاندیداتوری رئیس جمهور روحانی در انتخابات سال 92 است!

از سوی دیگر و در اشاره به کارنامه سه مجلس و دو دولت اصولگرا نیز بایستی بیان کرد که اصولگرایان نه تنها در این 10 سال که همواره دغدغه مستضعفین و قشر محروم جامعه را داشته‌اند و به تعبیری مسئله اقتصاد و معیشت همیشه یکی از اصلی‌ترین وجوه فعالیت اصولگرایان بوده است.

اتفاقاً این جریان سیاسی خاص است که باید بگوید چرا در طول 8 سال دولت اصلاحات به جای توجه به معیشت مردم شعار توسعه سیاسی و گفت‌وگوی تمدن‌ها را سر داد و حتی بعدها و پس از اعتراف به این اشتباه خود، باز هم اشتباه دیگری به نام بزرگنمایی از تحریم‌ها را مرتکب شد و بعدها در جریان فتنه سال 88 نیز موجب تحریم‌های بیشتری علیه مردم ایران شد.

در طول حدود 10 سال منصب‌داری اصولگرایان نیز نه تنها کشور دچار «رکود» نبود و نشد بلکه ایران به جایگاه هجدهمین اقتصاد بزرگ دنیا (به گواه صندوق بین‌المللی پول) رسید، بخش‌هایی از درآمدهای ملی به اشکال مختلف به سمت مردم سرازیر شد، جلوی گرانی برخی اقلام مایحتاج مردم گرفته شد، پایتخت ایران به یکی از نمادهای مدیریت جهادی اصولگرایان تبدیل شد، مذاکرات هسته‌ای دوران آنها هیچ شبهه‌ای مبنی بر کرنشگری و قبول کدخدایی ابرقدرت‌ها را با خود نداشت، ایران اسلامی به غنی‌سازی 20 درصدی اورانیوم دست یافت و در طول تمام این سال‌ها نیز ایران اسلامی به جایگاه‌های رفیع جهان در تولید علم و فناوری دست یافت و هم‌اکنون نیز قدرت جهانی‌اش بویژه در محور مقاومت به رخ کشیده می‌شود.

این در حالی است که جریان اصولگرا حتی از بابت اشتباهات برخی چهره‌های خود نیز کارنامه‌ای شفاف در «طرح انتقاد» و مقابله با این خطاها و عدم پذیرش مسببان دارد.

چه اینکه مرحوم کردان را اصولگرایان برکنار کردند نه اصلاح‌طلبان و مقابله با حلقه انحرافی توسط اصولگرایان طرح و دنبال شد و منتقد برخی سیاست‌های غلط دولت قبلی در اقتصاد و دیپلماسی و سیاست خارجی نیز توکلی و نادران و زاکانی و صفارهرندی و محسنی اژه‌ای و... بودند نه اصلاح‌طلبان.

اما در سمت مقابل این رخدادها، جریان سیاسی خاص قرار دارد که حتی هنوز هم حاضر به برائت جستن از هیچیک از چهره‌های خطاکارش نیست، همچنان از بیان موضع محرز خود در قبال سیاست‌های ایران اسلامی در محور مقاومت –که صراحتاً با آن مخالف بود-اِبا می‌ورزد، درباره بی‌دستاوردی برجام و پسابرجام جوابی ندارد، ژست اقتصادی دارد اما رفتارش سیاسی است، فتنه سال 88 را «سوء تفاهم» می‌خواند و در مقابل رکود عارض شده بر کشور نیز صرفا به تشویق لباس نپوشیده پادشاه مشغول است!

این جریان خاص سیاسی همچنین درباره 8 سال دولت اصلاحات که مشحون از فتنه، توهین به مردم، اشک ریختن رئیس‌جمهور وقت برای رأی‌آوری، تلاش برای القای حاکمیت دوگانه، عدم رعایت «تقوای جمعی» و خاطرات مجلس مشهور ششم و نمایندگان مستعفی‌اش است نیز هیچ نمی‌گوید و صرفاً به مدح و ثنا مشغول است.

در واقع منهای نتیجه انتخابات هم این جریان سیاسی خاص است که باید درباره تمامی مقولات فوق به جای سکوت یا فرافکنی، استدلالاتی منطقی را در محضر افکار عمومی مطرح کند و یا اینکه راه «عذرخواهی» و «توبه» را در پیش گیرد.