هوای خان‌طومان به ما چه ربطی دارد؟! هواشناسی هوای مازندران را می‌گوید! هوای گیلان را!

به یک عبارت قبول دارم که جنگ نیست اما برای همین امن و امان امروز، اصلا برای همین که بگوییم «خبری از سایه شوم جنگ بر سر کشور نیست» واقعیت آن است که برای شماری از عزیزترین هموطنان ما، هم جنگ هست، هم تبعات جنگ. کجا جنگ نیست برای خانه‌ای که خبری از مرد خود ندارد؟!

کجا جنگ نیست برای این خانواده‌های شهدای مدافع حرم؟! کجا جنگ نیست برای این خانواده‌های شهدا و رزمندگان لشکر 25 کربلای مازندران؟! آری! خبری از سایه شوم جنگ بر سر کشور نیست اما به این هزینه که تازه‌عروسی، یک هفته‌ای است هیچ نمی‌داند از سرنوشت مرد زندگی‌اش در جبهه خان‌طومان! و به این هزینه که مادری از دیار طبرستان، بعد از چند روز اخبار ضد و نقیض، تازه همین دیروز متوجه شد جگرگوشه‌اش در حلب به شهادت رسیده است!

اینها که نوشتم، پیش و بیش از آنکه زبان فارسی باشد، «زبان آدمیزاد» است! به این معنی، خیلی هم فرق نمی‌کند با کدام زبان با بعضی‌ها سخن بگوییم! زبان‌نفهم، زبان هیچ قومی را و هیچ لهجه‌ای را نمی‌فهمد! و من اگر این چند خط را با زبانی جز فارسی هم می‌نوشتم، باز نمی‌فهمند و باز خیال می‌کنند اگر مثلا برجام نبود، امنیت ما به خطر می‌افتاد!

برجام در مهمترین کار خود که همانا لغو تحریم‌ها باشد مانده است! و وقتی به اعتراف خود برجامیان، دستاوردی جز «تقریبا هیچ» نداشته، بسی ناتوان‌تر از آن است که بخواهد سایه شوم جنگ را از سر کشور بردارد!

برداشتن سایه شوم جنگ از سر کشور، از صدقه‌سر جهاد آن پاسداری است که لعین داعشی را کیلومترها دورتر از مرز مقدس وطن نگه داشته! او در خان‌طومان، دارد برای همین اهواز و خرمشهر و تهران و مازندران می‌جنگد! بعضی‌ها زبان نمی‌فهمند اما آیا احساس هم ندارند؟! شگفتا از این همه وقاحت!

از سویی گرد یتیمی بر صورت دخترک 3 ساله مازنی نشسته، از سویی یاوه می‌بافند که ضامن امنیت این روزهای ما برجام است! ببار ای باران... که هنوز هم «روضه شام» جگرسوزتر است! الشام، الشام، الشام! چه تذکر معصومانه‌ای! یعنی این روضه را انگلیسی می‌نوشتم، حضرات متوجه می‌شدند؟! و متنبه می‌شدند؟! بعید می‌دانم!

من فقط این را می‌دانم که باید از همین جا بر پر چادر مادر چند شهید استان مازندران بوسه بفرستم! و به دلاورمردان اعزامی لشکر غیور 25 کربلا به سرزمین شام، بگویم؛ روزت مبارک پاسدار جبهه خان‌طومان! شهادتت هم مبارک! و اینک خوب شد «تومان» هم خان خود را پیدا کرد و الا توهم می‌زدیم این 80 میلیون را نه به مدیر دولتی، که به تو مدافع حرم داده‌اند!

ما را ببخشید شهدای لشکر 25 کربلا! در محاصره‌ایم! در محاصره وزیری که پیش پای خون تو، امنیت ما را به سمت برجام، ارشاد می‌کند! گرد یتیمی، سه‌پنچ روزی است بر چهره دخترک خردسال تو نشسته، آن‌وقت پز امنیت این آبادی را باید برجامیان بدهند!

ما در محاصره‌ایم بچه‌ها! در محاصره مشتی خبر زرد! یک خروار حاشیه! می‌خواهم بشکنم این محاصره را! یا اباعبدالله! امروز روز میلاد سیدالهشدای تمام تاریخ است! روز پاسدار! روزت مبارک پاسدار جبهه خان‌طومان! دولتی‌ها می‌گویند؛ «اگر برجام نبود، کشور درگیر جنگ می‌شد»! از قضا، هم برجام هست و هم جنگ! و من سئوال می‌پرسم؛ «اگر جنگ نیست، پس دل این مادر مازنی برای چه گرفته؟!» و من جواب می‌دهم؛ «آری! خبری از سایه شوم جنگ بر سر این کشور نیست اما به این هزینه که آشوب باشد دل دریا، دل جنگل، دل باران»!

ببار ای باران... روضه شام می‌خوانند! بهترین وقت باریدن است! ما را ببخشید شهدای لشکر 25 کربلا! زندگی و اخبار زرد آن، آنقدر ما را به خود مشغول کرده که دنبال هیچ خبری از جنگ شما در نبرد شام نباشیم! فقط بلدیم بگوییم؛ «امنیت این روزهای ما مدیون مدافعان حرم است!» خب، بعدش؟! بعدش اینکه باز هم صلح و آتش‌بس و مذاکره، تیری شد بر قلب شما! لعنت بر این دیپلماسی که سگ‌ها را بازمی‌گذارد و سنگ‌ها را می‌بندد!

ما را ببخشید شهدای لشکر 25 کربلا! هوای خان‌طومان به ما چه ربطی دارد؟! هواشناسی هوای مازندران را می‌گوید! هوای گیلان را! کاش اما یکی هم بود که آمار هوای دل مادران شهدای مدافع حرم را به ما می‌داد! نه جانم! من متوجه بعضی ملاحظات در پوشش خبری مجاهدت رزمندگان مدافع حرم هستم لیکن بیم از آن دارم که به بهانه این ملاحظات، بی‌معرفتی کنیم در قبال خون بسیجیان خان‌طومان!