جنایات منافقین در ایران ادامه دارد!

سرویس سیاسی افکار نیوز - همزمان با اوجگيري نهضت اسلامي ايران و پيروزي آن در سال ۱۳۵۷، سازمان مجاهدين خلق با اين اعتقاد كه نظام جمهوري اسلامي نظامي مرتجع است و با بزرگ جلوهدادن خطر ارتجاع، مبارزه عليه انقلاب اسلامي و برنامهريزي جهت به دست گرفتن حكومت را آغاز كرد. سازمان با جمعآوري سلاح از پادگانها و جذب و اغفال نيروهاي جوان و سازماندهي آنها در پي فراهم آوردن يك زمينه اجتماعي مناسب بود.

در ابتدا خود را همگام و همراه نهضت اسلامی نشان می‌داد و حتی عکس امام را نیز در کنار آرم سازمان قرار داده و از ایشان به عنوان رهبری قاطع و سازش ناپذیر یاد می‌کرد. پس از روی کار آمدن بنی‌صدر با نزدیک شدن به او آشوب‌ها و تظاهرات زیادی را آشکارا سازمان دادن و دست پنهان آنان در بسیاری از آشوب‌های منطقه‌ای محسوس بود، اما پس از عزل بنی‌صدر از ریاست جمهوری، منافقین که تنها امید خود را از دست رفته می‌دیدند در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ با انتشار اطلاعیه‌ای علیه نظام جمهوری اسلامی ایران اعلان جنگ مسلحانه کردند و درصدد نابودی انقلاب اسلامی برآمدند. بدین ترتیب تابستان ۱۳۶۰ با ایجاد آشوب و هرج و مرج در شهرها، به آتش کشیدن وسایل نقلیه عمومی، ضرب و شتم مردم بی‌دفاع و ترورهای کور، علیه نظام اسلامی آغاز گردید.

منافقین اولین ضربه هولناک را در ششم تیر ۱۳۶۰ با انفجار بمبی در مسجد ابوذر و سوء قصد به جان آیت‌الله خامنه‌ای و سپس در هفتم تیر همان سال با انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و به شهادت رساندن ۷۲ تن از مسئولین طراز اول کشور از جمله دکتر بهشتی رئیس دیوان عالی کشور وارد آوردند.

دو ماه بعد نیز با انفجار دفتر نخست‌وزیری موجبات شهادت رئیس‌جمهور رجایی و نخست‌وزیر باهنر را فراهم کردند. ۱۴ از جمله اقدامات دیگر منافقان می‌توان به ترور شهید دکتر آیت، انفجار دفتر دادستانی، به شهادت رساندن آیت‌الله قدوسی، شهدای محراب و تعداد زیادی از مردم عادی اشاره نمود.

اقدامات تروریستی این سازمان از مهمترین خساراتی بود که بر نظام نوپای جمهوری اسلامی وارد آمد. زیرا دولت انقلابی به ناگهان با از دست دادن حدود دویست‌ نفر از دولتمردان و رهبران طراز اول خود مواجه شد. از سوی دیگر تصور طراحان اعمال فوق این بود که با از دست دادن این عده، رژیم انقلابی سقوط کرده و زمینه برای کسب قدرت ‌آنها فراهم می‌شود. با این حال سازمان مجاهدین خلق با رهبری مقتدرانه امام خمینی و حضور پرشور مردم در صحنه‌های مختلف مواجه شد و از توطئه‌های فوق راه به جایی نبرد.


سازمان مجاهدین خلق برای انجام ترورهای خود از افرادی استفاده می کرد که: ایمان کامل به اهداف و خطوط سازمان و اطاعت بی قید و شرط و کورکورانه از تشکیلات داشته باشند. غالباً در سطح سنی جوانی و نوجوانی قرار داشته باشند تا به صورت طبیعی شور و هیجانی لازم برای انجام ماموریت داشته و ضمناً در تشکیلات از جایگاه مهمی برخوردار نباشند. داشتن روحیه ای تهاجمی و خشن برای انجام ترور، داشتن انگیزه قوی برای ارتقای رده تشکیلاتی از ویژگی های مهم افراد بود.

از مجموع ۴۱۸ ترور انجام شده در استان تهران طی سال های ۵۷ الی ۷۵،۳۶۶ مورد در سال های ۶۰ و ۶۱ اتفاق افتاده است که ۹۴ درصد آن مربوط به شهر تهران است. بعد از تهران، شهرستان کرج با ۱۴ ترور در جایگاه بعدی قرار دارد که حدود ۳ درصد است. نزدیک ۲ درصد از ترورها هم در شهرستان های لواسانات و شمیرانات رخ نموده است.

عملیات مهندسی و استراتژی شکنجه
در رابطه با تروریسم نوظهور در سازمان مجاهدین خلق از نوشته های یک عضو سابق سازمان در کتاب خود کمک می گیریم: در پی ضربات شدید در اوایل سال ۶۱ و لو رفتن بسیاری از خانه های تیمی سازمان دستور داد افراد مشکوکی را که در حوالی خانه های تیمی مشاهده می کنند ربوده و آنها را برای کسب اطلاعات مورد شکنجه قرار دهند. این عملیات نوظهور توسط سازمان عملیات مهندسی نام گرفت… تحلیل در مورد عملیات مهندسی نیز این بود که: کار مهندسی خیلی پیچیده تر از کار عملیاتی است و احتمال بریدن هست. ما شکنجه می کنیم چون مجبوریم ولی وقتی که حاکم بشویم، نمی کنیم.

در پی این رهنمود سازمان در مرداد ماه سال ۶۱ افراد سازمان سه پاسدار به نام های طالب طاهری، محسن میرجلیلی و طهماسبی را ربوده و پس از انتقال آنها به محلی امن برای گرفتن اقرار و به قصد انتقام آنها را تا سرحد مرگ شکنجه کردند. اعضای سازمان ناخن های نام بردگان را با انبردست کشیده، پشت و شکمشان را با اتو داغ کردند و سپس جسدشان را به آتش کشیدند. در آن زمان هیچ کس این عمل شرم آور را محکوم نکرد.
ویژگی ترورشدگان در اوایل انقلاب برای ترورشدن چندان منحصر به فرد نبود صرفاً داشتن ریش، شلوار پلنگی یا ۶ جیب، همراه داشتن عکس امام با خود یا در محل کار عامل مهمی برای ترور به حساب می آمد، استدلال تروریست ها(سازمان مجاهدین خلق) برای انجام ترورها این بود که این ها افرادی حزب الهی هستند و خانه های تیمی سازمان توسط همین افراد شناسایی شده و لو می رود. بعد از طرح مسأله زدن سرانگشتان رژیم توسط سازمان در سال ۶۰ تعداد ترورهای به اصطلاح کور رو به فزونی می گیرد. ترورهای کور آن دسته ترورهایی هستند که بدون انتخاب قبلی و شناسایی سوژه انجام می شود.

نقش منافقین در شکنجه اسرای ایرانی
در طول هشت سال دفاع مقدس منافقین که حالا در عراق حضور داشتند و مورد حمایت صدام قرار گرفته بودند؛ از همه توان خود برای یاری رساندن به عراق برای پیروزی در برابر ایران استفاده کردند. آنها با توجه به شناختی که از جامعه ایرانی به لحاظ اعتقادی و فرهنگی داشتند، همواره به عنوان مشاورین مورد اعتماد سرویس اطلاعاتی عراق(استخبارات) در رابطه با اسرای ایرانی مورد استفاده قرار می‌گرفتند تا در بازجوئی و تخلیه اطلاعاتی و فشارهای سیستماتیک بر آنها راهنمائی‌های لازم را داشته باشند، منافقین با روش‌های روحی و روانی و با توجه به فشارهای موجود در اردوگاه اسرا و با وعده و فریب مبنی بر پیوستن به سازمان و سپس راهی اروپا شدن، توانستند عده‌ای را جذب نموده و به کمپ اشرف منتقل نمایند.

فاز جدید تخریب و ترور
سازمان که سال ها بود حرکت های تروریستی خود در داخل را متوقف کرده بود و با انجام کارهای مختلف از قبیل صرف هزینه های هنگفت، به برگزاری کنسرت های موسیقی و راه انداختن ضیافت های مجلل برای سیاسیون و نمایندگان مجالس کشورهای اروپایی و امریکایی دست زده بود و حتی انتساب ترور امریکایی ها در ایران را از خود سلب کرد. این ها همه و همه بخشی از تلاش های سازمان بود که خود را از اتهام تروریسم برهاند و چهره ای از یک جریان سالم معتقد به دموکراسی را به نمایش بگذارد.

با این اوضاع فاز جدید تخریب و ترور را آغاز کردند روز سه شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۷۷ یعنی یک سال و ده روز از گذشت دوم خرداد ۷۶ سازمان یک سری عملیات تخریبی جدید از طریق بمب گذاری و خمپاره اندازی را در سه نقطه از تهران با عنوان سرآغاز مقاومت مسلحانه انقلابی صورت داد که عبارتند از:

۱) انفجار بمبی در راهرو ورودی دادگاه انقلاب اسلامی واقع در خیابان دکتر شریعتی، چها راه شهید قدوسی، در ساعت دو بعدازظهر. بمب در یک کیف دستی جای گذاری شده بود و سه نفر کشته و چند نفر زخمی شدند که دو نفر از کشته شدگان کودک بودند. ادعای سازمان در مورد این ماجرا جالب است: ده ها تن از بازپرسان و قضات دادگاه کشته و زخمی شده اند و ساختمان دادگاه به کلی ویران شده است. در رادیو مجاهد اعلام شد که این عمل تخریبی حق مسلم و مشروع سازمان است و در جریان بمب گذاری مزبور هیچ غیرنظامی کشتها زخمی شده و مردم از این اقدام استقبال زیادی به عمل آورند.

۲) شلیک دو خمپاره به مقر ستاد مشترک سپاه پاسداران در دو شان تپه، در ساعت ۳۰/۸ بعد ازظهر. این انفجار تلفاتی نداشت و خسارت آن نیز اندک بود. عاملین انفجار با یک شتابزدگی(ترس) آشکار دستگاه خمپاره انداز و چند گلوله خمپاره را به جا گذاشته و گریختند. و باز ادعای سازمان در مورد این انفجار: چندین مجموعه بزرگ ساختمانی از دوایر مختلف فرماندهی مورد اصابت گلوله خمپاره قرار گرفت و شمار قابل توجهی از پاسداران از پای درآمدند. این عملیات در نشریه مجاهد با عنوان عملیات شهید وحید لشکری پور، نام برده شد.

۳) شلیک سه خمپاره به ساختمان خلیج در چهار راه پاسداران(در فاصله چند صد متری مهمات سازمان صنایع دفاع) در ساعت ۳۰/۹ بعدازظهر. خمپاره ها به مکان غیر مؤثر و نسبتاً متروکه ای اصابت کرد و هیچ تلاتی نداشت. و دوباره ادعای سازمان: انبار مهمات مرکزی منفجر گردید.

ترور اسدالله لاجوردی٬ اسطوره ایستادگی در مقابل نفاق
روز دوشنبه اول شهریور ماه سال ۷۷ سید اسدالله لاجوردی، رئیس سابق سازمان زندان های کشور و دادستان اسبق دادگاه های انقلاب اسلامی تهران، که از ریاست سازمان زندان ها استعفا داده بود و به حرفه اصلی خود در بازار تهران بازگشته بود و هیچ گونه حفاظتی از ایشان صورت نمی گرفت٬ توسط دو منافق به شهادت رسید. با توجه به استعفای آن شهید و عدم حفاظت از ایشان این ترور فاقد هر گونه ارزش[به ظاهر] سیاسی و نظامی بود. سازمان در همان روز اعلام کرد که این ترور توسط یکی از تیم های عملیاتی آنان صورت گرفته است.
این ترور از آنجایی که بعد از استعفای لاجوردی بوده است، کینه و انتقام منافقین از این شهید بزرگوار را نشان میدهد.

ترور سپهبد صیاد شیرازی
شهید صیاد شیرازی از فرماندهانی بود که نظامیان عراقی کینه و عداوتی خاص نسبت به وی داشتند و به خصوص صلابت و شجاعت او در جریان جنگ تحمیلی را از یاد نخواهند برد، از این رو برنامه شهادت این مبارز نستوه را ضمن امریه ها و فرمان های خود از گروه رجوی خواستار شدند. سرانجام سرلشکر بسیجی علی صیاد شیرازی در صبحگاه ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ طی عملیاتی که مجاهدین خلق آن را طلوع نام نهادند، توسط این گروه به شهادت رسید. سازمان طی اطلاعیه ای مدعی شده بود که این اقدام در منطقه ای به شدت حفاظت شده در شمال شهر تهران صورت گرفته است. این در حالی است که شهید صیاد هم مثل شهید لاجوردی حتی یک محافظ شخصی نداشت.

آخرین موارد از خمپاره زنی های زنجیره ای: بنا به اطلاعیه هایی که سازمان به صورت فوق العاده و در ویژه نامه های خود منتشر کرد در دی و بهمن ۷۸ در سلسله عملیاتی که تحت عنوان سهراب و بهمن بزرگ از آنها یاد کردند، در ایلام و محل استقرار یگان های رزمی ارتش جمهوری اسلامی ایران در جدار مرزی با خمپاره های ۸۲ و ۱۲۰ اقدام به حمله کرده و مقارن با آن در تهران ضمن حمله خمپاره ای بهک پارکینگ در حوالی بزرگراه رسالت(با هدف اعلام شده تهاجم به وزارت اطلاعات) و یک شهرک مسکونی در شمال غرب تهران(با هدف اعلام شده حمله به قرارگاه ثارالله) تعدادی از مردم و خانواده ها را شهید و مجروح ساختند.

گروهک منافقین حتی به یاران خود نیز رحم نکرند. آن دسته از جداشدگان از سازمان که توانستند خاک عراق را ترک کنند معتقدند که رهبری سازمان٬ سیاست اتهام سازی و ترور شخصیتی و تهدید و چماقداری را به مثابه حلقه مکمل سرکوب درون تشکیلات در کشورهای اروپایی و ترکیه علیه اعضای معترض به کار گرفت، که در ادامه مواردی از این دست می آید.

تیر ماه سال ۷۰ در شهر کلن آلمان یکی از اعضای سابق سازمان به نام علیرضا پورنظری به همراه فرزند کوچکش مورد حمله افراد سازمان واقع شد. در همان زمان در دانشگاه شهر کلن یکی از اعضای سابق سازمان با نام مستعار رضا مورد هجوم سه تن از ماموران سازمان واقع شد و مجروح گردید. طبق شناسایی های بعدی پلیس، این سه تن از اعضای سازمان و مستقر در کشور هلند اعلام شدند.

در سوم فروردین ۷۱ خانم شروین صمیمی فرد عضو سابق سازمان به جرم افشای زندان های این سازمان در عراق، در پاریس مورد حمله و ضرب و شتم واقع شد.
در سال ۷۲ در کشور هلند هادی شمس حائری از اعضای سابق سازمان مورد ضرب و شتم و جراحت شدید قرار گرفت. در همان سال در هلند یکی دیگر از اعضای سابق سازمان به نام امر الله ابراهیمی که مدت زیادی در زندان های سازمان به سر برده بود مورد حمله ماموران سازمان قرار گرفت.
در سال ۷۳ علی رضوانی نویسنده کتاب شکنجه در زندان های رجوی در رایت ماین هتل شهر فرانکفورت تهدید به مرگ شد، وی که از اعضای سابق سازمان است تحت تعقیب کسانی چون علیرضا حسینی و همسرش بوده است.

در سال ۷۳ در کشور دانمارک جمشید تفرشی یکی از اعضای سابق سازمان از طرف افراد سازمان مورد سوء قصد قرار گرفت و ناچاراً به آلمان رفت.
در سال ۷۳ در کشور ترکیه خلبان حسن جعفری یکی از اعضای جدا شده سازمان به همراه خانواده اش مورد حمله واقع شد. سازمان او را جاسوس جمهوری اسلامی معرفی می کرد اما پس از بررسی پلیس مشخص شد که نامبرده نه تنها جاسوس نیست بلکه در خاک عراق زندانی سازمان بوده است.

برخی از این موارد توسط خود قربانیان طرح و بعضاً در مراکز قانونی محلی و بین المللی ثبت گردیده است. ذکر این نکته در مورد زندان های سازمان در عراق لازم است که در این زندان ها انواع شکنجه های روحی و جسمی بر زندانیان صورت می گرفته است. برخی از جداشدگان سازمان که خود مدت زیادی در زندان های سازمان به سر برده اند هدف اصلی این شکنجه ها را به تسلیم کشاندن فرد معترض و یا منفعل کردن وی در صورت جدایی از سازمان عنوان کرده اند.

یاوران فتنه ۸۸
گروهک تروریستی منافقین در جریان آشوب‌های سال ۸۸ و ۸۹ از حامیان و همراهان نزدیک جریان آشوب داخلی بود. آنان بویژه در اغتشاشات روز ۲۵ بهمن ۸۹ حضور فعال و علنی همپای آشوبگران داشتند.
حتی مریم رجوی، همسر سرکرده گروهک منافقین در هفته‌های پایانی سال ۸۹ چندین بیانیه در حمایت از میرحسین موسوی، مهدی کروبی و آشوب طلبان داخلی صادر کرده و هدف آنان را با مجاهدین خلق مشترک دانسته است.
اطلاعات زیادی از ارتباط سران داخلی فتنه و اطرافیان آنان با اعضای گروهک مجاهدین خلق منتشر شده است به طوری که کمیته ویژه مجلس شورای اسلامی در گزارش رسمی خود درباره جریان فتنه و آشوب ۲۵ بهمن ۸۹ اعلام کرد که اردشیر امیر ارجمند مشاور موسوی، رابط اصلی جریان آشوب گروهک منافقین است.