چه کسانی می‌خواهند ایران جهنم باشد؟!

اگر چه بازگو کردن چند پیامی که به عنوان نمونه مورد اشاره قرار می‌گیرد، تلخ و ناگوار است ولی با پوزش از خوانندگان گرامی و صرفا جهت اطلاع، ضروری به نظر می‌رسد؛
‌- زندگی تو ایران اینجوریه که شما هر روز باید تسلیت بگی تا یه روز بیاد که مرگ خودتُ تسلیت بگن!
‌- ایران اما نام مادریست که هر روز داغ یک فرزند بر جانش می‌ماند!
- نیمه پر لیوانُ ببینید. یه بلاهایی تو ایران سرمون اومده وقتی بردنمون جهنم و خواستن شکنجه مون کنن قلقلکمون میاد!
‌- تو فرانسه یک پسر مهاجر به نام امباپه با 19 سال سن تو جام جهانی بازی می‌کنه و تو ایران هم یک پسر 19 سالش که شد کلش رو مثل بز می‌تراشن می‌برن سربازی دو سال از زندگیش رو تباه می‌کنن!
- تا کی باید رابطه پسر و دختر جرم باشه، چرا یک زن باید به یک شوهر و یک شوهر فقط به یک زن اکتفا کنه!
- آدم‌ها مال خودشون هستند، باید هر طور که دلشون میخواد زندگی کنن... ما که از آمریکا و انگلیس متمدن‌تر نیستیم. اونجا همجنس‌گرایی آزاده، هر کس که نمی‌خواد، خب میل خودشه!
اینها مشتی از خروارها پیام و محتوایی است که نه هر روزه، بلکه بصورت لحظه‌ای و مستمر در فضای مجازی در حال انتشار است. قالب و ‌اشکال این پیام‌ها بسیار متنوع است؛ از توئیت گرفته تا عکس، ویدئوهای کوتاه، عکس نوشت، پادکست (پیام‌های صوتی) و... پیام‌هایی که با بهانه و بی‌بهانه به تحقیر ایران و ایرانی می‌پردازد. همه جای دنیا را بهشت برین معرفی می‌کند و ایران را جهنمی که مردمانش محکوم به عذاب ابدی هستند! سیاه‌نمایی و القای ناامیدی - اغلب با زبانی طعنه آمیز و طنزگونه از نوع تلخ و سیاه آن- محتوای این جریان جدید رسانه‌ای است. سرچشمه این موج کجاست؟ آیا کاربرانی عادی هستند که تحقیر کشور خود و ستایش دیگری را رسالت هر روزه خود می‌دانند یا جریانی هدایت شده و هدفمند است که دقیقاً می‌داند چه می‌کند و نتیجه این مسیر چیست؟
بسیاری از این پیام‌ها به‌اندازه‌ای کینه‌توزانه و خباثت‌آمیز است که هرگز نمی‌توان باور کرد از سوی یک ایرانی- هر چند معترض- نوشته شده باشد. کدام ایرانی غیرتمندی می‌تواند ایران و ایرانی را تحقیر و دشمنان‌ نشان‌دار وطن و مردم وطنش را ستایش کند؟!
مسئولان دست‌اندر‌کار و جامعه‌شناسان و دانشگاه‌های ما چقدر به این مسئله توجه دارند و برای مطالع و کالبدشکافی و درمان آن‌ چه تدبیری اندیشیده‌اند؟ و چقدر نسبت به آن حساسیت دارند و اصلاً می‌دانند عواقب این جریان مخرب و ویرانگر چیست؟
رخدادهای طبیعی و حوادث معمول در همه کشورها - از سیل گرفته تا زلزله و تصادف و قطعی برق و...- این جریان را تشدید و پررنگ‌تر می‌کند. زندگی در ایران جهنمی، بی‌فایده، بی‌سرانجام، ناامید‌کننده، سخت، عاری از هرگونه شادی و نشاط و...توصیف می‌شود و در مقابل، گویی مردم دیگر کشورها تمام ساعات روز و هفت روز هفته مشغول تفریح و شادی و پیشرفت و ترقی هستند، بدون هیچ‌گونه حادثه و مانع و مشکلی!
این در حالی است که در همین روزهای اخیر پیشرفته‌ترین کشورها و قبله آمال این جریان غرق در مشکلات هستند. در ژاپن بارش شدید باران و سیل، جان 218 تن را گرفته و حداقل 12 نفر مفقود شده‌اند. تخلیه شدگان در مناطق باران زده غرب ژاپن نیز در معرض گرمازدگی و مسمومیت غذایی هستند.
آنسوی دنیا موج گرما جان حداقل 70 کانادایی را گرفته است. اینها افرادی هستند که عمدتاً به دلیل مشکلات مالی قادر به استفاده از وسایل سرمایشی در منازل خود نبوده‌اند. این موضوع تازگی ندارد و در سال 2010 نیز حداقل 50 کانادایی بخاطر گرما جان دادند و یا در کشور همسایه‌مان ترکیه که چند روز پیش بر اثر تصادف قطار بیش از 40 تن قربانی شدند.
این حوادث و اتفاقات طبیعی و غیرطبیعی در همه جای دنیا رخ می‌دهد اما در هیچ کجای دنیا آن را دستمایه‌ای برای تحقیر ملی نمی‌کنند و می‌کوشند با بررسی دلایل و نقایص، تلفات و خسارات را در حوادث احتمالی بعدی کاهش دهند. اما، اتاق‌های عملیات روانی که در آن سوی مرزها به تولید سیاه‌نامه‌ها مشغولند، هر حادثه کوچک و بی‌اهمیتی را یک فاجعه! معرفی می‌کنند. سرقت یک خودرو در فلان نقطه کشور را به حساب ناامنی ایران می‌نویسند و به آتش کشیده شدن هزار خودرو در فرانسه بعد از پیروزی تیم ملی این کشور را، روحیه شاد! مردم فرانسه معرفی می‌کنند و...
نه ایران جهنم است و نه سایر کشورهای دنیا بهشت. تفکری که این خط مسموم را تبلیغ و ترویج می‌کند نادان به مفهوم بی‌اطلاع نیست، بلکه خوب می‌داند با این کار خود قصد دارد چه بلایی بر سر کشور و آینده آن بیآورد. جامعه‌ای که روح امید از آن گرفته شده و تحقیر شود، آماده پذیرش هر ذلتی خواهد شد و تلاش و پیشرفت آن، رویایی دست نیافتنی است و این، دقیقا همان هدفی است که دشمنان این مرز و بوم علیه ایران و ایرانی نشانه رفته و با همه توان دنبال می‌کنند.
اتاق جنگی که آمریکا در وزارت ‌خزانه‌داری خود به راه انداخته است بدون پیوست رسانه‌‌ای نیست. تحریم اگرچه قالب و شکل اقتصادی دارد اما ماهیت و هدف آن از نوع عملیات روانی است. کشور و جامعه مورد هدف باید به این نتیجه برسد که تاب مقاومت در برابر فشار حریف را نداشته و در نتیجه چاره‌ای جز تغییر رفتار و سیاست خود ندارد. تحریم اقتصادی، دشواری‌ها و عوارض خاص خود را دارد. عوارضی که حتی دامن کشور تحریم‌کننده را نیز می‌گیرد. اما عملیات روانی کم‌هزینه‌ترین و پربازده‌ترین نوع جنگ است و عوارضی برای عامل نیز ندارد. راه‌اندازی چند مرکز برای تولید، انتشار، بازنشر و ترول کردن پیام‌های ناامید‌کننده و تحقیرآمیز علیه ملت ایران، برای آمریکا و نوکران منطقه‌ای آن، آسان‌ترین و راحت‌ترین راه برای رسیدن به اهدافشان است. آمریکایی‌ها بطور علنی اعلام کرده‌اند سیاست «تغییر رژیم» را دنبال می‌کنند و می‌دانند تحقق این سیاست فقط با دستکاری ذهنیت مردم امکان‌پذیر است. ایرانیان فراری نقش سیاهی لشکر این نقشه را برعهده دارند. وطن‌فروشانی که چنان از کشور و مردم خود بغض و کینه به دل دارند که از پیشنهاد علنی تحریم و حتی حمله نظامی نیز دریغ ندارند. تحقیر ایران و ایرانی و سیاه نمایی و لجن‌پراکنی در فضای مجازی، کم‌ترین و کوچک‌ترین خوش‌خدمتی این جماعت، به اربابان خود است.  
همه در برابر این ماجرا مسئولند. از یک کاربر عادی فضای مجازی گرفته تا مقامات مسئول. کاربران عادی با رعایت مرز میان نقد مصلحانه و تحقیر، می‌توانند سهم خود را ایفا کنند اما از آن مهم‌تر وظیفه مسئولان و متولیان فضای مجازی است. خوب است وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، عمل به وظیفه خود را با دنبال کردن این سؤال آغاز کند؛ سرچشمه چند درصد از این پیام‌ها به آمریکا و رژیم کودک‌کش اسرائیل می‌رسد؟ در اتاق عملیات مشترکی که آمریکا، عربستان و رژیم صهیونیستی علیه ایران به راه انداخته‌اند، فضای مجازی نقشی محوری دارد. آقای آذری جهرمی اخیراً در مصاحبه‌ای گفته است وزارتخانه تحت نظر وی هیچ امکانات رایگانی در اختیار تلگرام قرار نداده است! بیان چنین مطلبی از سوی ایشان بسیار عجیب و بیشتر شبیه مزاح است. گویی به مدیر هتلی بگویند قاتلی زنجیره‌ای مدتهاست در یکی از اتاق‌های شما اقامت دارد و مدیر هتل جواب دهد؛ ما اتاق مجانی به او نداده‌ایم و پولش را می‌دهد!

 محمد صرفی