ملاقات روحانی با اصلاح‌طلبان به جای ترامپ

حامد حاجی حیدری جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران طی یادداشتی به بررسی و تحلیل دیدار حجت‌الاسلام حسن روحانی با اصلاح‌طلبان پرداخت که متن آن به شرح زیر است: 

آقای روحانی از نیویورک آمدند و آنجا با دونالد ترامپ دیدار نکردند؛ اما، در تهران، چهارشنبه، یازده مهر 97، دیروقت، با اصلاح‌طلبان نشستند؛ همان اصلاح‌طلبانی که هم‌قطارانشان، هم‌اکنون، در امریکا و کشورهای اروپایی مشغول تقدیم خدمات متنوع به اجانب بر ضد ایران هستند.

صرف نظر از نبرد لفظی سنگینی که در نیویورک بر سر پایبندی به اصول و قواعد و تعهدات جریان داشت و پای رئیس جمهور فرانسه و خانم فدریکا موگرینی و آقای ایوو مورالس و دیگران نیز به میان کشیده شد، باید با وقوع اخیر فاشیسم در امریکا و در نقاط دیگر جهان مواجهه صریحی ساز کرد، و از رویاروی شدن با واقعیت و الزامات آن تا دیر نشده حذر ننمود. از بزدلی چیزی به دست نخواهد آمد؛ باید چه در باطن و چه در ظاهر مسیر قاطعیت پیمود؛ همان طور که از چهره خشمگین دکتر محمد جواد ظریف و قدری هم از نطق سنجیده دکتر حسن روحانی در مجمع عمومی بر می‌آمد.

واقفیم که آن چه جوهر اصلی فاشیسم را ساخت، نهیلیسم نیچه‌ای و پایبند نبودن سیاستمداران به اصول بود، نه وقوع هولوکاست یا هر تبعات دیگری که فاشیسم و نهیلیسم به دنبال آورد. بنا بر این، آن اظهار نظر مایک پامپئو علیه نطق آقای روحانی یک آدرس غلط بود که گفت: «شرم‌آور است که او چنین حرف‌هایی را می‌زند، برای کشوری که هولوکاست را تکذیب و اسرائیل را تهدید می‌کند، اینکه امریکا و رهبرانش را با نازی‌ها مقایسه می‌کند، یکی از توهین آمیزترین چیزهایی است که تاکنون شنیده‌ام». این اظهار پامپئوی خشمگین که سودای تابستان داغش به زمهریر گرفتار آمد، القاء یک تشخیص اشتباه است. تشخیص درست از دیدگاه تحلیل‌گران شاخص فاشیسم همچون هانا آرنت یا نوربرت الیاس همین است که در سخنرانی آقای روحانی به خوبی منعکس شده بود (هر چند که به رغم نطق آقای ایوو مورالس صراحت کافی را نداشت): «امروز در شرایطی گرد هم آمده‌ایم که جهان، از خودسری و بی‌توجهی برخی از دولت‌ها به ارزش‌ها و نهادهای بین‌المللی در رنج است. پیام حضور ما در اینجا، آن است که ایجاد منافع و امنیتِ جهان با کمترین هزینه، در سایهٔ هماهنگی و همکاری کشورها امکان‌پذیر است. اما متأسفانه در جهان امروز شاهد حاکمانی هستیم که فکر می‌کنند با تقویت ناسیونالیسم افراطی، نژادپرستی و بیگانه ستیزی که یادآور تفکر نازی‌هاست و با زیر پا گذاشتن مقررات جهانی و تضعیف سازمان‌های بین‌المللی بهتر می‌توانند به منافع خود دست یابند و یا حداقل برای کوتاه مدت، می‌توانند بر احساسات عمومی و جذب آرای مردم، تأثیر بگذارند و برای این منظور، به نمایش‌های مضحکی حتی در قالب تشکیل جلسه غیرمعمول شورای امنیت، دست می‌زنند. دولت آمریکا دست‌کم در صورت هیأت حاکمهٔ کنونی خود، عزم آن دارد که کلیه نهادهای بین‌المللی را بی‌خاصیت سازد. این دولت در حالی که بر خلاف قواعد و حقوق بین‌الملل، از یک توافق چند جانبهٔ مصّوب شورای امنیت خارج شده، جمهوری اسلامی ایران را به گفت و گوی دو جانبه می‌خواند. دولتی که هنوز به دولت بودن خود آگاه نیست و عهد و پیمان سَلَف خود را نقض می‌کند و اصل حقوقی مسئولیت دائمی دولت‌ها را نمی‌شناسد».

دکتر حسن روحانی که از پایبندی به مسؤولیت‌ها و تعهدات سخن می‌گفتند، مقابل ترامپی قرار گرفتند که به نام منافع امریکا، مهیای نقض هر عهدنامه‌ای است و آن‌چه به او اجازه این هیچ‌انگاری را می‌دهد، دقیقاً نهیلیسمی است که سال‌ها قبل، اصلاح‌طلبان، فرهنگ ما را در آستانه آن قرار دادند، و محصولات آن شدند امثال اکبر گنجی و عطا مهاجرانی و اصلاح‌طلبان دیگری که یکی بدتر از دیگری موجب شرم ملت‌اند؛ «زینت کابینه» اصلاحات لقب گرفته بودند و با چند همسر متنوع تقشان درآمد! چیزی شبیه همین آقای ترامپ. همان موقع، آزادی مورد ادعای اصلاح‌طلبان به ولنگاری مدیریتی و فرهنگی تعبیر شد و کسانی که در رأسشان عبدالکریم سروش قرار داشت، این ولنگاری فرهنگی را تئوریزه کردند و ولنگاری جنسی؛ و سمبل سیاسی این ولنگاری شد، عطا مهاجرانی، زینت کابینه و وزیر فرهنگ دولت اصلاحات. حالا مشهودترین و هولناک‌ترین نتیجه این ولنگاری فرهنگی، ترامپ است، ولی چندی پیش، ما در میان اصلاح‌طلبان نمونه‌های آن را دیدیم. هر کس عاشق امریکا می‌شود، کم و بیش همین می‌شود.

مطلب آخر آن که این روزها اصلاح‌طلبان، همان مسؤولیت ستیزان و پراگماتیست‌های وطنی که الگوهای نظری خود را از پوپر انگلیسی و رورتی امریکایی می‌گرفتند، می‌کوشند خود را از دولت جدا کنند، و وانمود نمایند که در سیئات و ناکارآیی‌های دولت آقای روحانی که ملت را کلافه کرده بی‌تقصیر هستند. اصلاح‌طلبان همسان با برابر قلمداد کردن آقای روحانی با آقای هاشمی، در پی آن هستند که خود را به عنوان جایگزین سنتی چنین گزینه‌ای مطرح کنند، و بگویند: «که نوبتی هم باشد نوبت ماست!». آنان ملت را کم‌حافظه‌تر از آن تصور کرده‌اند که یک سال پس از انتخابات 96 به خاطر داشته باشند که این اصلاح‌طلبان، ملت را برای رأی دادن به آقای روحانی دعوت و این دعوت را تکرار می‌کردند. آیا همین حرکات غیر اخلاقی آنان در خالی کردن پشت رفیق سال پیش، و تلاش مذبوحانه برای فرصت طلبی سیاسی که عمیقاً با نفاق همراه است، نشان نمی‌دهد که آن‌ها تا چه اندازه مهیا هستند تا آلترناتیو ترامپی آقای روحانی باشند. به لحاظ سابقه و پیشینه هم چیز چندانی از ترامپ کم ندارند؛ از سروش نهیلیست، تا گنجی مسؤولیت ستیز، و عطا مهاجرانی ولنگار و چند زنه.

جوانانی که تازه امکان رأی می‌یابند و سال آینده و سال بعد باید تصمیمات سیاسی مهم اتخاذ کنند، یا جوانانی که یکی دو دوره است درگیر سیاست شده‌اند، باید این پیشینه را بدانند. باید خوب بدانند، که اصلاح‌طلبی یک عنوان خفت‌بار و شرم‌آور در این کشور است و خواهد بود، از بس در درون خود خائن و بدکردار پرورش داده‌اند. آن‌ها بسیار کم‌شرم هستند که هنوز سر خود را بالا می‌گیرند، و مجموعه ریاست جمهوری هم در تشکیل جلسه با ایشان نیک کردار نیست، و این جلسه نیک فرجام نخواهد بود. بی‌گمان.