به گزارش افکارنیوز به نقل از فارس، سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک در خلیج فارس جنوب جزیره قشم بین حدود ۳۰ تا ۴۰ کیلومتری سواحل جنوبی ایران و حدود ۷۰ کیلومتری سواحل آن سوی خلیج فارس واقع شدهاند.

جزایر تنب تقریباً غیرمسکونی ولی جزیره ابوموسی که بزرگتر از ۲ جزیره دیگر است دارای آب قابل شرب و حدود ۱۰۰ خانوار جمعیت بوده و فقط چند کیلومتر از جزیره دیگر ایران به نام سیری فاصله دارد.

سابقه تاریخی این جزایر به چهار دوره تقسیم می‌شود:

حکومت بر جزایر از دوران پارت‌ها

۱ - از امپراطوری پارس تا ورود پرتغالی‌ها به جزایر در سال ۱۵۰۷ میلادی که در سراسر این دوره بنا به اسناد معتبر تحت حاکمیت ایران بوده‌اند. " هرودوت " این مناطق را در زمان داریوش جز امپراطوری هخامنشی دانسته و در زمان پارت‌ها " پلینی " حکومت ایشان بر همه خلیج فارس را تائید کرده است. در زمان ساسانیان مردم حاشیه جنوبی خلیج فارس تحت الحمایه و خراجگزار امپراطوری ساسانی بوده‌اند. از ظهور اسلام تا ورود پرتغالی‌ها شاهد نشیب و فراز سلطه ایران بر منطقه در دوره‌های مختلف هستیم.

حتی هنگام حمله مغولان، با درایت حکام فارس و کرمان این مناطق حفظ شدند. در دوره منتهی به تسلط پرتغال، جزایر خلیج فارس تحت حکومت سلطان هرمز بود که خود تابع حکام فارس یا کرمان محسوب می‌شد.

خراج اعراب به ایرانیان از سال ۱۷۰۰ میلادی

۲ - از سال ۱۵۰۷ تا ظهور خاندان قاسمی در لنگه که انگلیسی‌ها به بهانه سرکوب قاسمی‌ها جایگزین پرتغالی‌ها شدند. ایرانیان به طور مستمر در مبارزه با پرتغالی‌ها بودند، به طوریکه در سال ۱۶۲۰ بندر پرتغالی جلفار(راس الخیمه) را متصرف و با کمک نیروی دریایی کمپانی هند شرقی پرتغالی‌ها را از هرمز، قشم و گمبرون به طرف مسقط رانده و در سال ۱۶۲۵ پیمانی بین پرتغالی‌ها و شاه عباس منعقد شد که به موجب آن همه متعلقات سابق ایران در خلیج فارس به ایران اعاده شد. در نتیجه تضعیف صفویه، عرب‌ها چند جزیره را اشغال کرده نادرشاه ایشان را بیرون می‌کند اما پس از مرگ نادر در سال ۱۷۴۵ اعراب مجدداً به این جزایر حمله و آن را اشغال می‌کنند که در سال ۱۷۶۳ توسط کریم خان بیرون رانده می‌شوند.

از این پس اعراب چند بار دست به حمله می‌زنند ولی سرانجام ناچار به فرمانبری از دولت مرکزی ایران و پرداخت خراج می‌شوند.

اجاره قاسمی‌ها به ایران برای حضور در جزایر

۳ - از استقرار قاسمی‌ها در قرن ۱۸ در راس الخیمه، شارجه، عجمان و غیره، دزدی‌های دریایی آنها مستمسکی شد که انگلیسی‌ها به منطقه حمله کرده به سرکوب قاسمی‌ها بپردازند. در سال‌های ۱۸۳۵،۱۸۵۳ و ۱۸۹۲ موافقت‌‌نامه‌هایی بین قاسمی‌ها و انگلستان امضا شد که در نتیجه، آنها تحت الحمایه بریتانیا قرار گرفتند. قاسمی‌ها که تابعیت ایرانی کسب کرده بودند و بر لنگه حکومت می‌کردند، قرارداد اجاره این جزایر از ایران را منعقد و یک قرن به دولت ایران مالیات پرداخت کردند. در این دوره شخصی به نام شیخ خلیفه بن سعید با انگلیسی‌ها علیه دولت مرکزی ایران تبانی و سپس شورش‌هایی برپا کرد تا اینکه ایران تصمیم به خلع ید قاسمی‌ها گرفت و اداره منطقه را به یک فرمانده ایرانی سپرد تا زمانی که انگلیسی‌ها موفق به اشغال منطقه شدند.

ضعف ایران در قرن بیستم و شیطنت انگلستان

۴ - از خلع ید قاسمی‌ها از حکومت لنگه تا خروج کامل انگلستان از شرق سوئز در سال ۱۹۷۱ در این دوره موضوع مالکیت مشاع قبایل جواسم بر جزایر توسط انگلیسی‌ها ابداع شد که حتی از سوی برخی سیاستمداران(مانند جی دابیلو رندل) و حقوقدانان مانند " ای بکت " انگلیسی رد شده است. در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ انگلیسی‌ها که از نفوذ روس‌ها و آلمان‌ها نگران بودند با انعقاد قراردادهای تحت الحمایگی با شیوخ جنوب خلیج فارس و تحریک آنها به چالش حاکمیت ایران در جزایر در واقع موقعیت خویش را مستحکم می‌کردند. در قبل از جنگ جهانی که روسیه به خاطر انقلاب بلشویکی و ایران به دلیل انقلاب مشروطه تضعیف شده بودند، انگلستان به طرفیت شیخ شارجه به طرح ادعا در مورد تنب بزرگ و ابوموسی و بعداً تنب کوچک کرد که با عکس العمل دولت ایران مواجه شد و لذا بعدها پیشنهاد خرید یا اجاره این جزایر را مطرح کرد که چون با مخالفت مجلس ایران مواجه شد، پیگیری نکرد. نهایتاً چون در خلال دهه ۱۹۲۰ ایران دوبار پیشنهاد کرد که اختلافات در مورد جزایر خصوصاً در مورد بحرین به جامعه ملل ارجاع شود و بریتانیا که از رسیدگی به حقوقی به موضوع نگران بود. در طی سال‌های ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۴ مذاکراتی با ایران به امید معامله گروهی از جزایر با گروهی دیگر از جزایر ایران صورت گرفت که به هیچ توافقی منتهی نشد. وضعیت خاص جنگ جهانی دوم که سپری شد دولت ایران مرتباً به فعالیت‌های نیروی هوایی و دریایی انگلستان اعتراض و به حضور نظامی و اداری در جزایر اقدام کرد. با اوج گیری حضور نظمی ایران و جدیت در اعمال حاکمیت دولت ایران که به اعلام قصد خروج بریتانیا از خلیج فارس منتهی شد. بالاخره در سال ۱۹۷۱ به دنبال مذاکرات صورت گرفته بین ایران و انگلستان یک معاهده جامع منعقد و مسائل مربوط به بحرین و جزایر دیگر حل و فصل شد. همچنین تفاهمی درباره جزایر سه گانه بین دو کشور صورت گرفت که طی آن حاکمیت ایران بر جزایر تنب بزرگ و کوچک اعاده و درباره جزیره ابوموسی ضمن حفظ حقوق حاکمه ایران امتیازاتی از لحاظ اداری و اقتصادی به شیخ نشین شارجه داده شد.

مالکیت ایران بر جزایر سه گانه در کتب تاریخی انگلیس

حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه در کتب مختلف اسناد تاریخی، نقشه‌های جغرافیایی و اسناد رسمی سیاسی از قبیل گزارش‌های اداری و یادداشت‌های وزارت خارجه بریتانیا منعکس شده است. دو نمونه از این مدارک در اینجا ذکر می‌شوند.

در کتاب راهنمای دریایی خلیج فارس، که توسط وزارت دریاداری انگلستان منتشر شده(چاپ اول ۱۸۶۴ چاپ دوم ۱۸۸۳ هر سه جزیره به صورت بخشی از قلمرو ایران نشان داده است. همچنین در نقشه اداره جنگ انگلستان که در سال ۱۸۸۷ تهیه و نسخی از آن توسط وزیر مختار انگلستان در تهران به شاه ایران تقدیر شده جزایر مذکور ایرانی داده شده‌اند.

همانگونه که از مرور اسناد تاریخی به دست می‌آ‌ید. دولت ایران از همان آغاز اختلاف بین ایران و انگلیس بر سر جزایر سه گانه وضعیت این جزایر را به طور غیر قانونی اشغال شده می‌دانسته و به همین جهت مستمراً و به طور قاطع هم ادعای اعراب و هم ادعای انگلیسی‌ها را مردود دانسته است و این امر را نه تنها از طریق مکاتبه بلکه با اقدامات عملی از قبیل برافراشتن پرچم و اعمال عوارض گمرکی و استقرار نظامی پیگیری کرده است. خلاصه‌ای از این مکاتبات و اقدامات در کتاب مبانی تاریخی، سیاسی و حقوقی حاکمیت ایران بر جزایر تنب و ابوموسی تالیف دکتر باوند و ترجمه دکتر آقایی آمده است.

پاسخ به ۲ ادعای دروغ انگلیس

آنچه در این اسناد به چشم می‌خورد، مردود بودن دو ادعای حقوقی بریتانیاست.

ادعای اول که برای اولین بار در سال ۱۹۰۴ پس از استقرار پرچم شارجه در جزایر عنوان شد، این بود که این جزایر قبلاً توسط دولت دیگری اشغال نشده و لذا شیخ شارجه می‌توانسته به عنوان اولین اشغالگر پرچم خود را در آنجا مستقر کند. دولت وقت ایران به شدت ادعای مزبور را رد کرده و شواهد موجود نشان می‌دهد که انگلیسی‌ها قبول داشته‌اند که این جزایر تحت اداره و حاکمیت حاکمان لنگه بوده است.

۲ شرط مالکیت بر یک منطقه

طبق حقوق بین‌الملل، اشغال به قصد حاکمیت یکی از روش‌های اولیه کسب سرزمین توسط یک دولت در قلمرویی که به هیچ دولتی تعلق نداشته از طریق حضور واقعی، دائمی، موثر و کنترل بر منطقه مورد ادعاست. یعنی دو شرط برای تحقق این حاکمیت ضروری است، شرط اول بلاصاحب بودن قلمرو اشغال شده و فرض دوم اشغال واقعی و موثر است باید گفت که شرط اول صادق نبوده و شرط دوم تحقق نیافته است.

عدم اعتراض انگلستان به اعمال حق حاکمیت ایران اثبات این موضوع است که هیچگاه نمایش حاکمیت انگلیسی‌ها و عرب‌ها بر این جزایر مسالمت آمیز، بدون وقفه، بلامنازع و مستمر نبوده است تا بتوان آن را مشمول مفهوم کسب سرزمین از طریق مرور زمان دانست، لذا ادعای دوم انگلستان بر اساس اصل مالکیت ناشی از تصرف بلا معارض و مستمر نیز مردود است و حتی اسناد خود انگلیسی‌ها موید این امر می‌باشد.

باید توجه داشت که در توافقات ۱۹۷۱ بین انگلیس و ایران موضعگیری ارفاق آمیز ایران موجب اعطای خود مختاری به بحرین شد. از سوی دیگر ایران حاضر به انصراف از حقوق تاریخی خود بر جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی نبود. در مورد جزیره ابوموسی دولت ایران حق حاکمیت تاریخی ذاتی خود بر این جزیره حفظ کرده و با امضای یک یادداشت تفاهم امتیازاتی به شیخ نشین شارجه داد و مسئولیت انحصاری دفاع و امنیت جزیره را پذیرفت. در واقع ایران خواستار حل مسائل قدیمی خود با انگلستان به منظور حصول صلح و همکاری در منطقه شده بود و با توجه به اینکه شیخنشینها دول مستقلی نبوده و تحت سلطه استعماری بریتانیا بودند، هرگونه حل و فصل مسائل منطقه را در توافق با انگلستان میدید که خود موجد این وضعیت بود. در مورد شارجه ایران با نهایت سعه صدر و ارفاق عمل کرد و کمکهای اقتصادی بلاعوضی نیز برای شیخ نشین راس الخیمه منظور کرد. نتیجه توافقات ۱۹۷۱ در حقیقت بازگشت به وضعیت موجود از دوران استعمار بریتانیا و اعاده حاکمیت جزایر سه گانه به ایران بوده است.