تغییر راهبرد اصلاح‌طلبان برای ۱۴۰۰ و اقرار به انسداد رادیکالیسم؟

 تحلیلی بر یادداشت اخیر حجاریان:


اخبار سیاسی-سعید حجاریان» اخیراً طی یادداشتی با عنوان «خشمگین از امپریالیسم، ترسان از انقلاب»  به مواردی اشاره کرده است که احتمالاً در وهله اول نشانه‌ای برای تغییر رویکرد انتخاباتی اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ نسبت به انتخابات مجلس ۹۸ است و در وهله دوم، اقراری بر اینکه رادیکالیسم بازهم جواب نداده و نمی‌دهد!

نخست آنکه: جناب حجاریان در این نوشته تلویحاً اذعان کرده است که جمهوری اسلامی تحت فشار عقب‌نشینی نمی‌کند؛ اگرچه عصبانیت از این مسئله در متن ایشان چندان پنهان نیست، اما به هرحال او تأکید می‌کند که پروژه فشار به حاکمیت در داخل با عناوینی مانند «فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا» موفق نیست و عمل نمی‌کند!

اصلاح‌طلبان از حدود یکسال پیش از انتخابات ۹۸ تا همین دوران اخیر تصور می‌کردند اگر صورت مسئله را از «فرآورده انتخابات» و ایده‌های حکمرانی نامزدها به اصل و «فرآیند انتخابات» تغییر دهند، اولاً اتحاد ائتلافشان با دولت آقای روحانی و مجلس دهم و ظرفیت منفی بالایشان به این جهت را در عرصه اجتماعی به تعلیق خواهند برد و ثانیاً امتیازات سیاسی مهمی را به سود خود به حاکمیت تحمیل و سیستم را مجبور به عقب‌نشینی‌های راهبردی خواهند کرد!

پس از انتخابات و کاهش مشارکت در انتخابات 98 نیز تمام تلاشها در این جریان بر آن قرار گرفت که تفسیر این کاهش به  سود همان تز و ایده‌ی فشار به حاکمیت باشد.

با این حال به نظر می‌رسد این جریان حالا نشانه‌های روشنی دریافت کرده که عقب‌نشینی صورت نخواهد گرفت؛ ضمن آنکه انتخابات ریاست‌جمهوری نیز چنان نیست که اصلاح‌طلبان با راهبردهایی مثل تحریم اولاً بتوانند از قدرتی که در قوه مجریه است چشم‌پوشی کنند و ثانیاً بتوانند میزان قابل ملاحظه‌ای از رونق انتخابات را بکاهند!

خاصه آنکه، نتایج برخی نظرسنجی‌های پیشینی و حتی پسینی در انتخابات ۹۸ نیز نشان می‌داد که بخش مهمی از کاهش مشارکت نه در لبیک گویی به اصلاح‌طلبان که در اعتراض به عملکرد دولت و مجلس همسو با اصلاح‌طلبان صورت گرفته است!

دوم: اگرچه اصلاح‌طلبان در دوران انتخابات ۹۸ از بازگشت به «اصلاحات اجتماعی» و کناره‌گیری از قدرت به سود مسئله «هویت» سخن می‌گفتند، اما مطلب آقای حجاریان نشانه‌ی مهمی از تغییر رویکرد در تلاش برای دست‌یابی به قدرت است.

جناب حجاریان در این باره نسبت به مورد اول تصریح بسیار بیشتر و روشن‌تری دارد؛ او می‌گوید که "قائلان به پروژه اصلاحات باید تلاش کنند ضمن آنکه پایی در میان مردم دارند، پایی درون قدرت باز کنند؛ اگر نتوانستند، لااقل بر بخش‌هایی از بلوک قدرت تأثیر بگذارند؛ بخش‌هایی از قدرت که به دورنمای منافع ملی وفادارتر هستند و حاضرند صدای اصلی اصلاح‌طلبان را در سطوح بالا –که تصمیم‌سازی در آن اتفاق می‌افتد- رِله کنند."

سوم: نوشتار آقای حجاریان اقرار و هشدار مجددی درباره انسداد رادیکالیسم است؛ طی هفته‌ها و ماه‌های گذشته برخی از سران اصلاحات تلاش کردند در راستای فاصله‌گذاری با دولت و حتی حاکمیت، پروژه‌هایی را عملیاتی کنند که مهمترین آنها نامه سرگشاده آقای موسوی خوئینی‌ها به رهبر انقلاب بود که عملاً مسئولیت تمام کاستی‌ها را متوجه ایشان می‌کرد.

این نامه با واکنش‌های بسیاری در جناح‌های سیاسی و نویسندگان و روزنامه‌نگاران روبرو شد، به نحوی که طیف‌های قابل ملاحظه‌ای از اصلاح‌طلبان نیز آن را مصداق رادیکالیسم، بی‌فایده و عامل انسداد مضاعف معرفی کردند.

آقای حجاریان در نوشتار خود اگرچه به اصلاح‌طلبان توصیه کرده که با حاکمیت مذاکره کنند، اما بلافاصله انذار داده که اولاً باید با بیانی منطقی و مبتنی بر داده‌های کارشناسی مسائل را موشکافی کنند و ثانیاً چنین مذاکراتی از سنخ نامه‌های سرگشاده نخواهد بود!