هنرمندان انقلاب اسلامی درگیر مارپیچ سکوت نمی‌شوند

محمد جواد استادی، پژوهشگر مطالعات فرهنگی، درمورد هنر در میانه میدان و کنش‌گری هنر و  هنرمندان  انقلاب اسلامی بیان کرد: یک تفاوت مهمی بین انقلاب اسلامی و سایر انقلاب‌هایی که در دنیا شکل گرفته است، وجود دارد. زیرا اساساً، انقلاب‌ها در منظومه سیاسی که در دنیا شکل می‌گیرند براساس هدف کوتاه مدت اتفاق می‌افتند و ساختار‌ها شکل می‌گیرند و معمولاً عمر درازی ندارند. اما انقلاب اسلامی، در مفهوم سیاسی، یک تفاوت بنیادین با سایر انقلاب‌ها دارد و درواقع، انقلاب اسلامی، یک انقلاب فرهنگی است.

این پژوهشگر مطالعات فرهنگی گفت: امام خمینی (ره)، یک انسان جدیدی را در برابر انسان مادی تعریف کرده و درواقع، انسان فرهنگی را جایگزین انسان مادی کردند و این، یک مفهوم پویا و زنده است و به همین دلیل، انقلاب اسلامی، یک ساختار سیاسی نیست بلکه ساختار معنایی و معرفتی بزرگ است که همیشه ادامه پیدا می‌کند و این مهم‌ترین نکته‌ای است که باید به آن توجه کرد.

استادی تصریح کرد: زمانی که از هنر انقلاب اسلامی و هنرمند فعال در منظومه انقلاب اسلامی صحبت می‌کنیم، از هنری سخن می‌گوییم که به ارزش‌های بنیادین انسانی توجه می‌کند که حتی محدود به مرز‌های جغرافیایی ایران نیست. از اینرو، هنری در حوزه انقلاب اسلامی خواهد بود که بتواند ارزش‌های معرفتی اسلامی را محسوس کرده و به فرم تبدیل کند و به طور دائم، آن جریان و ارزش‌ها را در جامعه زنده نگه دارد.

او ادامه داد: آن چیزی که امروز با آن روبرو هستیم، این مسئله است که تا چه اندازه توانسته ایم جریان‌ها و ارزش‌ها را زنده نگه داریم و تا چه حد، هنرمندان ما توانسته اند مفاهیم آرمانی را در جامعه تکثیر کنند؟ بنابراین، زبانی که می‌تواند انقلاب اسلامی را در میان نسل‌ها منتقل کند هنر است. زیرا زبان جهان شمول و غیر مستقیم است که با تمام گروه‌های مردم ارتباط برقرار می‌کند و می‌تواند ارزش‌ها را به آن‌ها منتقل کند. بنابراین، باید ببینیم که این اتفاق افتاده است؟

این پژوهشگر مطالعات فرهنگی افزود: آیا امروز، هنر ما در جمهوری اسلامی توانسته است ارزش‌های عمیق انقلاب اسلامی را منتقل کند؟ آیا هنرمندان امروز در جامعه ما، هنرمندان تراز انقلاب اسلامی هستند؟ اساساً تا چه اندازه هنرمندان معاصر ما با مفهوم انقلاب اسلامی آشنا هستند؟ چه درک و تصوری از انقلاب اسلامی دارند که بخواهند بعداً در این منظومه حرکت کنند؟

استادی بیان کرد: هنرمند انقلاب اسلامی، فردی کنش گر است. یعنی هیچ زمانی، درمورد مسائل پیرامون خود سکوت نمی‌کند چراکه جامعه بر اساس ارزش‌های مشترک شکل می‌گیرند تا به آرمانی مشترک دست پیدا کنند و درواقع، جامعه بدین صورت شکل می‌گیرد. بنابراین، نمی‌توانیم در جامعه، هنرمندی به معنای واقعی داشته باشیم که در این جامعه اسلامی زندگی کرده، ولی درمورد وقایع، سکوت می‌کند و کنش ندارد و این مسئله بزرگی است.

او گفت: تفاوت هنرمندان انقلابی با سایر هنرمندانی که بنده می‌شناسم این است که آن‌ها در گیر مارپیچ سکوت نمی‌شوند و مطمئن هستم، امروز، خیلی از هنرمندانی که در خصوص نظام اسلامی واکنش نشان می‌دهند در باور خود نظام را قبول دارند. اما به دلایل برخی از منافع، سکوت می‌کنند و چنین افرادی به دلیل این که هیچ زمانی، کنش‌گری نمی‌کنند، نمی‌توانند در زمره هنرمندان عرصه انقلاب جای بگیرند.

هنرمندان انقلاب اسلامی درگیر مارپیچ سکوت نمی‌شوند

استادی تصریح کرد: هنرمند انقلاب اسلامی و تراز، فردی است که از خودش عبور می‌کند و این، نوعی ایثار است. همان گونه که در عرصه‌های مختلف ایثارگر داریم در عرصه هنر هم به همین صورت است؛ یعنی چنین هنرمندی با تمام صدمات، آسیب‌ها و هجمه‌هایی که می‌بیند باز هم از آن ارزش‌ها دور نمی‌شود و در این میان، نکته‌ای که وجود دارد این است که به مدد کار‌های رسانه ای، سبک زندگی اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها برای اغلب مردم جذاب شده است، ولی مردم باید بدانند در همین اروپای متمدن، زنان حق مالکیت اقتصادی نداشته اند و این مسئله بزرگی است چراکه نگاه به زن، این طور بوده است.

به گفته این پژوهشگر مطالعات فرهنگی، در اسلام، زن‌ها از همان ابتدا، حق مالکیت داشته و در تاریخ تمدن اسلامی، بحث‌های وقفی زیادی مثل ساختمان ها، جاده ها، ابنیه و... وجود داشته اند و با وقف‌هایی که زنان مسلمان انجام داده، اداره شده اند. حال، هنرمندان ما تا چه اندازه، این مسائل را نقد کرده اند؟. از اینرو، یکی از دلایلی که جوان امروز اعتراض می‌کند، این است که این موارد به او نشان داده نشده است.

او ادامه داد: چه اندازه، نقاشی، مجسمه سازی و سینمای ما، تمدن اسلامی و جایگاهی که اسلام برای زن قائل شده را نشان داده اند؟ وقتی ما هویت و سنت خودمان را با زبان هنر نشان نمی‌دهیم، جامعه فکر می‌کند چیزی ندارد و در مقابل، آن چه که غربی‌ها به مدد رسانه، مرتب در ذهن مخاطب جامعه ما تزریق می‌کنند، باعث می‌شود که جامعه هم تحت تأثیر آن قرار بگیرد و به همین دلیل، باید به این موضوع، به صورت جدی در مضامین هنری پرداخته شود.

استادی افزود: غربی‌ها می‌خواهند سنت را یک مسئله نوستالژیک و تاریخی نشان دهند، در حالی که نگاه تاریخی در سنت، معنی ندارد و در واقع، مثل آلبوم عکس خاطرات ما نیست و همیشه زنده و پویاست؛ به طوری که این سنت از زمان پیامبر اکرم (ص) تا الان جریان دارد و باید این سنت را به طور مرتب با زبان هنر به مردم نشان داد.

این پژوهشگر مطالعات فرهنگی بیان کرد: مشکل بزرگ ما دشمن نیست. زیرا در برابر دشمن می‌توانیم براحتی مقاومت کنیم و در حقیقت، مشکل در درون خود ماست. مثلاً بنیاد سینمایی فارابی، نهادی که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مسئولیت تحول در سینمای ایران را عهده دار بوده است، در دوره اصلاحات، اتفاقی می‌افتد و آن هم این است که جریان آثار نظری سینمایی را در بنیاد فارابی ترجمه می‌کنند. یعنی کتاب‌هایی که غربی‌ها با هدف مشخص درمورد سینما نوشته اند را در قالب ترجمه ارائه کردند. در نتیجه، وقتی فردی به عنوان مسئول یکی از نهاد‌های سینمایی کشور، ترجمه کتاب‌هایی که مبانی نظری غربی‌ها در این حوزه و مبنای فکری آن هاست را منتقل می‌کند، در واقع، کاری که بیست سال پیش انجام شده است، الان دارد خود را در سینمای ایران نشان می‌دهد. بنابراین، مشکل درون خودمان است.

او تصریح کرد: ما مسئله‌ای به نام سیاست گذاری داریم که در تمام عرصه‌ها وجود دارد. ما در جمهوری اسلامی، کدام نهاد را داریم که متولی سیاست گذاری هنر ماست؟ واقعیت این که هیچ نهادی. نهاد‌های هنری ما، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دیگر نهاد‌های فعال در عرصه هنر، باید ذیل سیاست‌های کلان کجا قرار بگیرند تا گفتمان انقلاب در تمامی عرصه‌ها جاری شود؟ درواقع، همه آن‌ها در یک جا‌هایی تعارض پیدا می‌کنند. مثلاً مجموعه ای، فیلم می‌سازد و در مقابل، مجموعه دیگر، این فیلم را تأیید نمی‌کند. این در حالی است که هر دو مجموعه ذیل انقلاب فعالیت می‌کنند و علت هم این است که سیاست گذاری وجود ندارد.

استادی، با اشاره به بیانیه گام دوم گفت: کل شعار محوری بیانیه گام دوم، ما می‌توانیم است. جامعه شناس‌ها می‌گویند اگر اعضای یک جامعه به این باور نداشته باشند که می‌توانند کاری را انجام دهند جامعه دچار اضمحلال می‌شود و پویایی خود را ازدست می‌دهد. به همین دلیل، غرب، مرتب با آثار سینمایی خود و جریان نفوذ در ایران می‌خواهد بگوید که ایرانی‌ها نمی‌توانند هیچ کاری انجام دهند. بنابراین، تا چه اندازه، تلویزیون، سینما و هنر‌های تجسمی کشور، دستاورد‌های ایران را به مردم نشان داده‌اند و گفته اند که می‌توانیم؟. پس، اندیشه توانستن بسیار مهم است؛ به طوری که وقتی شما به طور مداوم به یک بچه بگویید نمی‌تواند، او به باور نتوانستن می‌رسد. از اینرو، به جای همایش‌های بی ارزشی که برگزار می‌شوند و فردی شروع به سخنرانی می‌کند، این برنامه‌ها را تبدیل به آثار هنری کنیم که مردم با آن‌ها ارتباط برقرار کنند.

او تصریح کرد: با توجه به این که هنر، زبان غیر مستقیم و لطیف است، تا چه اندازه، توانسته ایم بیانیه‌های فکری و ارزش‌های دینی خود را منتقل کنیم؟ به طور مثال؛ در تاریخ تمدن اسلامی، شنیده اید که به یک فقیه صله داده باشند؟ آن‌ها به شعرا جایزه داده اند چراکه نماینده جریان هنری بوده اند. این نشان می‌دهد که هنر تا چه اندازه تأثیرگذار و از اهمیت زیادی برخوردار بوده است، در حالی که ما این موضوع را فراموش کرده ایم. بنابراین، وقتی سیاست‌های کلان در حوزه هنر مشخص نیستند تئاتر، سینما و... چنین وضعیتی پیدا می‌کنند.

این پژوهشگر مطالعات فرهنگی با ذکر مثالی گفت: در فیلم‌های اصغر فرهادی، همه شخصیت‌ها دروغ می‌گویند، در حالی که در «جدایی نادر از سیمین»، تنها کسی که دروغ نمی‌گوید سیمین است و در سکانسی از آن، سیمین به قاضی می‌گوید که من می‌خواهم بچه ام را از ایران ببرم و وقتی از او می‌پرسد که چرا می‌خواهی ببری؟ سیمین می‌گوید: فرزند من در ایران، آینده‌ای ندارد که این آغاز فیلم است و تا پایان فیلم، همه شخصیت‌ها دروغ می‌گویند به جز سیمین و این جریان سینمای ماست که یک بخشی از آن نفوذ و بخش دیگر آن نبود آموزش است و تمام منابع آموزشی دانشگاه‌های هنر کشور، همان مطالب غربی هاست.

استادی ادامه داد: در ادبیات رهبری همیشه یک واژه وجود دارد و آن هم پیشرفت است و به طور دائم از این عنوان استفاده می‌کنند و مرکز الگوی پیشرفت اسلامی را تأسیس کردند و در مقابل، هنری هم که امروز در غرب وجود دارد حاصل مفهومی به نام توسعه است و به توسعه پیدا کردن اصرار دارند، در حالی که این توسعه، انسانی را موفق می‌داند که از رفاه برخوردار باشد و در نگاه اسلامی و دینی و انقلابی اسلامی که رهبری دارند، غایت انسان را رفاه نمی‌بینند و درواقع، رفاه، گامی است که باید از آن عبور کرد و غایت انسان، سعادت است و به همین دلیل، باید بتواند به جنبه‌های متنوعی دست پیدا کند و در فرهنگ حاصل از توسعه، ایثار معنی ندارد و یک کار غیر عقلانی است و باید برای یک ارزشی، از جان و مال خود گذشت و این اصلاً توجیه پذیر نیست و این که برخی از افراد، برای هنرمندانی که از حق دفاع می‌کنند، عبارت هنرمند حکومتی و سفارشی استفاده می‌کنند به این خاطر است که آیا افراد به پیشرفت اعتقاد دارند یا توسعه؟!

به گفته او، جریان توسعه، مادی است. یعنی یک نظام سرمایه داری وجود دارد که در حال اداره کردن دنیاست و همه تلاشش بر این است که بگوید انسان‌ها مصرف کننده هستند تا بتواند سرمایه خود را افزایش دهد و اساساً آن چه که در تغییر سبک زندگی به کمک هنر به وجود آوردند همین است که بتوانند ما را مصرف کننده کنند و گردش سرمایه بیشتری را به وجود آورند و بهترین ابزارشان برای این منظور، هنر است و با هنر، این کار را انجام داده اند. بنابراین، هر کسی که این مدل و الگو را به خطر بیندازد و بگوید که ما انسان دیگری داریم و در حقیقت، با ایثار روبرو هستیم با او مقابله می‌کنند و یکی از این راه ها، برچسب زدن است. اصلاً هنرمند حکومتی یعنی چه؟ مگر غیر از این است که هر جامعه‌ای را حکومت و حاکمیت اداره می‌کند؟ زیرا حکومت‌ها برای صلاح مردم و در مفهوم عمومی، برای خیر و مصلحت عمومی به وجود می‌آیند و حکومت هم برآمده از مردم و آن چه که برای مردم، حق است را دنبال می‌کند.

استادی تصریح کرد: حکومت موظف است از هنرمند برای رسیدن به حق، دفاع کند و در حقیقت، هنرمند مردمی را حاکمیتی مشخص می‌کند که برای ارزش‌های مردم کار می‌کند و جریانی که به آن آسیب می‌زند روشنفکری است و درواقع، روشنفکری، یکی از خیانت کارترین جریان‌ها در تاریخ معاصر ایران است؛ به طوری که در دوره پهلوی، تلاش شد که در فضای هنر با یک رویکرد پان ایرانیزم یا ایرانی گرایی، فردوسی و شاهنامه فردوسی را به شدت برجسته کنند و اگرچه، شاهنامه برای ما ارزشمند است و از نظر من، فردوسی، یک شخصیت دینی است، ولی آن ها، ابعاد خاصی به نام هنر حماسی را برجسته کردند و اتفاقاً هنر انقلاب اسلامی، هنر حماسی است چراکه افراد را به پویایی و تحرک در برابر ظلم وادار می‌کند. بنابراین، ما که می‌خواهیم در هنر حماسی کار کنیم چه واقعه‌ای عظیم‌تر از واقعه عاشوراست؟

او گفت: جریان روشنفکری و هنری در ایران تا چه اندازه به عاشورا پرداخته تا نشان دهد جریانی واقعی، زنده و جهان شمول است؟! و یا چقدر به برخی از جریان‌های شاهنامه پرداخته که بخشی از آن، زاده تخیل است و عینیت ندارد؟! چون وظیفه جریان روشنفکری در ایران، هویت زدایی است و می‌خواهد فردگرایی را تکثیر کند و می‌خواهد سنت را بزند و بهترین نمود آن، حوزه هنر است. مثلاً اگر به رمان‌های در حال ترجمه نگاه کنیم، خواهیم دید که چه میزان رمان‌های ترجمه بومی با مفاهیم خودمان داریم.

استادی بیان کرد: اگر هنرمندی واقعه عاشورا را به تصویر بکِشد بسیار پسندیده است، ولی تک کار‌های هنرمندان، ضریب پیدا نمی‌کند و به همین دلیل، سینمای ما باید به چنین آثاری، ضریب دهد و آن‌ها در جامعه تکثیر شوند. به همین دلیل، با این برچسب زدن‌ها تلاش می‌کنند که هنرمندان این چنینی را به حاشیه ببرند و متأسفانه، جمهوری اسلامی، بیشترین پول را به روشنفکران داده است که علیه خودش کار کرده‌اند و حاشیه امن دارند؛ به طوری که براحتی، هر کاری دلشان می‌خواهد انجام می‌دهند و با هر تیپ و قیافه‌ای و خلاف ارزش‌های مملکت به خارج از کشور می‌روند و هر کاری دوست دارند انجام می‌دهند و هیچ کسی هم به آن‌ها کاری ندارد، در حالی که هنرمندان ارزشی در زندگی روزمره خود مانده اند.

این پژوهشگر مطالعات رسانه گفت: هنر کشور به حدی ظرفیت دارد که حتماً باید برای آن، بنیاد‌های نظری قرار داد و شهید مرتضی آوینی کاری کرد که صاحب معرفت سینمایی شدیم. به طور مثال؛ هفتصد و پنجاه سال هنر در حرم رضوی وجود دارد که دارای انواع گنجینه‌ای از هنر‌ها در این مکان مقدس است. این در حالی است که غربی‌ها از هر ده کوره ای، مکتب هنری به وجود آورده اند. آیا ما توانسته ایم مکتب فکری در حوزه هنر رضوی به وجود آوریم که آن را به دنیا عرضه کنیم و بگوییم این مبنای نظری دارد و هنرمندان کشور نیز بتوانند از آن تغذیه کنند؟

شهید آوینی

او افزود: یکی از وظایفی که علاوه بر سیاست گذاری باید دنبال کنیم این است که ایده ها، دیدگاه‌ها و نظراتمان را نظری کرده و به دنیا معرفی کنیم. آیا تاریخ انقلاب کشور را نوشته ایم؟ بنابراین، این اتفاق‌های نظری باید بیفتند چراکه تا این کار را انجام ندهیم نتیجه خوبی کسب نخواهیم کرد. بنابراین، جامعه ایران دچار تعارض ارزش‌ها نیست و تمام پیمایش‌ها نشان می‌دهند دین داری در جامعه ایرانی، هیچ گونه تغییری نکرده است و این‌ها کُنش‌های احساسی هستند و به مرور زمان، با مدیریت صحیح حوزه فرهنگی و آگاهی بخشی و معرفت افزایی درست می‌شوند.