«هایپاور»؛ ماجرای ابتکار نخبه پدافندی به نام منصور

«رحمت خدا بر شهید ستاری. شهید منصور ستاری حقیقتاً یک نخبه بود، هم از نظر فکری، ذهنی، علمی و عملیاتی و هم از لحاظ انگیزه و ایمان و حضور در عرصه‌های دشوار... آنچنان با سرعت و با جدیت کار پدافند را در والفجر۸ انجام داد که همه متحیر مانده بودند. دشمن هم متحیر بود.»

شهید حسن طهرانی مقدم می‌گفت «فقط انسان‌های ضعیف به اندازهٔ امکانات‌شان کار می‌کنند.». آری؛ انسان توانا و قدرتمند کسی است که در اوج تحریم و کمبود و ناامیدی، حماسه خلق کند؛ ابتکار و خلاقیت را با تخصص و دانش در هم آمیزد تا وطنش و مردمش را نجات دهد. کاری که شهید منصور ستاری کرد و به یک قهرمان واقعی تبدیل شد. «هایپاور» روایت بخشی از این حماسهٔ شهید ستاری است.

نکاتی که در نظر داریم

در گزارش‌های قبل گفتیم که در گروه «زندگی» قرار نیست پا در کفش منتقدان سینما کنیم و نقد فنی انجام بدهیم. پای قول و قرارمان هستیم و با کارگردانی و بازی و... کاری نداریم. می‌خواهیم از دریچهٔ زندگی و کلیدواژه‌های «حال خوب»، فیلم‌ها را بررسی کنیم تا ببینیم فیلم‌های امسال جشنوارهٔ فجر تا چه حد هم‌جهت با ارزش‌ها و سبک زندگی ایرانی اسلامی بوده‌اند.

این فیلم‌ها به تدریج در نوبت اکران قرار می‌گیرند. پس با مطالعهٔ سری گزارش‌های مربوط به فیلم‌های جشنوارهٔ فجر، می‌توانید فیلم مورد پسندتان را برای تماشا در اکران عمومی انتخاب کنید. پس طبیعتاً این گزارش‌ها محدود به دوران جشنواره نخواهد بود.

راستی نگران لو رفتن قصهٔ فیلم‌ها نباشید. ما تا همان حدی قصه را باز می‌کنیم که عوامل فیلم در مصاحبه‌ها و نشست خبری دربارهٔ قصه گفته‌اند؛ مگر در پرداختن به جزئیاتی که به قصه و پایان فیلم لطمه نمی‌زنند.

 

هایپاور

ماجرای «هایپاور» چیست؟

«هایپاور» راوی بخشی از کارآمدی و تخصص شهید منصور ستاری در جنگ هشت‌ساله با عراق است؛ زمانی که مردم زیر بمباران ناجوانمردانهٔ عراق شهید می‌شدند و نیروی هوایی ارتش در شرایط سخت تحریم و کمبود بودجه به دنبال روشی ابتکاری و خاص برای دفع حملات بود.

رهبر عزیزمان دربارهٔ این شهید بزرگوار می‌فرمایند «رحمت خدا بر شهید ستاری. شهید منصور ستاری حقیقتاً یک نخبه بود، هم از نظر فکری، ذهنی، علمی و عملیاتی و هم از لحاظ انگیزه و ایمان و حضور در عرصه‌های دشوار... آنچنان با سرعت و با جدیت کار پدافند را در والفجر۸ انجام داد که همه متحیر مانده بودند. دشمن هم متحیر بود.». محور فیلم همین سامانهٔ پدافندی ارتش است که با ابتکار شهید ستاری برای عملیات والفجر۸ طراحی و ساخته شد.

خلاقیت، ایده‌پردازی و نگاه دقیق و مسأله‌محور شهید را به محیط پیرامونش می‌بینیم که از بازی‌ها و وسایل ساده ایده می‌گیرد تا مشکلات بزرگ و پیچیده‌ای را حل کند.

وقتی رژیم بعث شهرهای کشورمان را بمباران هوایی می‌کند و رادارها و سامانه‌های پدافندی از مقابله عاجزند، احساس مسئولیت شهید ستاری و نیروهایش در قبال مردم، آنها را مدام به سمت تدبیر و طراحی راهکارهایی برای مقابله با جنگنده‌های دشمن می‌کشد. انسانیت، تعهد به وطن و جانبازی برای وطن در لحظه لحظهٔ «هایپاور» موج می‌زند. این انسانیت را در افراد کوچه و بازار هم می‌بینیم؛ آنجایی که هنگام بمباران هوایی رژیم بعث، مردی ویلچر یک نوجوان را حرکت می‌دهد تا او را به جای امنی ببرد.

در فیلم نتیجهٔ اعتماد به توان و تخصص جوانان و نیروهای داخلی را نیز می‌بینیم که خود به تنهایی باعث غرور ملی هر ایرانی می‌شود.

تمام این نکات باعث می‌شود «هایپاور» به اثری الهام‌بخش و انگیزه‌بخش برای نوجوانان و جوانان تبدیل شود.

با همسرتان، حساسیت‌ها و شغلش کنار بیایید

در فیلم می‌بینیم که شهید ستاری رفتاری بسیار لطیف و آرام با همسرش (حمیده) دارد. البته حمیده نیز با منصور که شغلی سخت، پردغدغه و خطرناک دارد کاملاً همدل و همراه است. به او اعتماد به نفس می‌دهد و تشویقش می‌کند. برای موفقیت او در کارش دعا می‌کند و خلاصه از همه طرف هوای منصور را دارد.

نه تنها هوای منصور، که در غیاب منصور، هوای زندگی و بچه‌ها را هم دارد و سعی می‌کند جای نیمه‌خالی پدر خانواده را پر کند. البته گاهی به منصور یادآوری می‌کند که باید برای بچه‌ها خصوصاً سورنا که پسربچه است، وقت بگذارد و با او وقت بگذراند.

منصور گاهی مثل بسیاری از مردهای دیگر که به شوخی دست روی حساسیت‌های همسرشان می‌گذارند تا واکنش او را ببینند، با موضوع شهید شدن خودش شوخی می‌کند و حمیده را می‌رنجاند. حمیده اما به خاطر همان عشقی که از همسرش در دل دارد، دلخوری‌اش را کنار می‌گذارد و با لبخند می‌گذرد.

در بخشی از فیلم منصور و حمیده خاطرات قدیمی را با هم مرور می‌کنند. منصور تمام جزئیات، حتی رنگ گل‌های چادر حمیده را به خاطر دارد. این توجه عمیق همسر برای حمیده بسیار خوشایند است. به خاطر سپردن جزئیات و خاطرات مشترک، نشان از توجه مرد است و برای هر زنی دلچسب.

 

هایپاور

دوراهی سخت وطن یا خانواده؟

در «های‍پاور» یک زوج دیگر را هم می‌بینیم. امانی در دورهٔ آموزشی در آمریکا با یک دختر آمریکایی ازدواج کرده و او را به ایران آورده است. ناگهان ایران درگیر جنگی خونین شده و همسر آمریکایی مدام ساز رفتن کوک می‌کند. امانی می‌کوشد با همسر باردارش همدلی کند و او را راضی نگه دارد. اما نمی‌تواند وطنش را در وضعیت سختی که به تخصص او نیاز دارد رها کند و برود.

در فیلم شاهد فشار و کشمکش امانی و همسرش بر سر ماندن یا رفتن هستیم. امانی از همسرش می‌خواهد شرایط او را درک کند و در اوضاع سخت جنگ، کنار او بماند. ولی زن معتقد است «این جنگ ما نیست» و اصرار به رفتن دارد. امانی می‌کوشد هم‌زمان با حفظ زندگی خانوادگی‌اش، دین خود را به کشورش نیز ادا کند.

در ماجرای امانی و گروگان‌گیری همسرش (که یک ماجرای واقعی بوده و برای لو نرفتن داستان، از جزئیات آن می‌گذریم) باید به لزوم رازداری و حفاظت از اطلاعات اعضای خانواده اشاره کرد. خصوصاً اگر خودتان یا نزدیکانتان شغل حساسی دارید، نباید به سادگی به دیگران اعتماد کنید.

 

جلوه‌های زیبای ایمان

می‌گویند باید شهید باشی که شهید شوی. زندگی هر کدام از شهدا را که نگاه می‌کنی، این راهبرد کلیدی را چراغ راه‌شان می‌بینی. زندگی شهید ستاری سرشار از جلوه‌های ایمان و توکل به خدا و اعتقاد به ارزش‌ها و مقدسات در تمام شئون کار و زندگی او بوده است. او را می‌بینیم که قبل از عملیات چطور از همسرش ملتمسانه دعای خیر می‌خواهد و بعد از موفقیت عملیات چطور متضرعانه شکر خدا را به جا می‌آورد.

این جریان روشن و قدرتمند امور معنوی در روحیهٔ انسان، باعث همان برکتی می‌شود که همه آرزویش را داریم و شمه‌ای از آن را در امدادهای الهی در بزنگاه‌های حساس زندگی شاهد هستیم.