همان طور که عنوان هنرمند را به هر کسی که دستی به بوم و قلم مو و هر ابزار هنری دیگر دارد نمی‌توان اطلاق کرد، عنوان گالری‌دار یا کیوریتور را هم به کسی که چند اثر را در قالب یک مجموعه گرد هم می‌آورد نمی‌توان بخشید.

چرا که یک گالری‌دار ابتدا باید تسلط علمی و سابقۀ پژوهشی داشته باشد. چون اولین و مهم‌ترین بخش کار وی دقیقاً پژوهشی است و او به دنبال مساله‌ای در عرصۀ هنر کشورش وارد این حرفه شده است. همچنین وی باید بر سه حوزه جامعه‌شناسی، هنر به طور کلی و تجارت هنر مسلط باشد.

زمانی که گالری‌دار به جامعۀ خودش و نیازها و مشکلاتش آگاه نباشد دست به انتخاب سوژه‌ها و برپایی نمایشگاه‌های بی‌ربط می‌زند. مضامینی که در کانتکست جامعه‌اش معنادار نیست. همین امر سبب می‌شود مخاطبان با آثار به نمایش درآمده ارتباط برقرار نکنند. علاوه بر این باید سواد تاریخ و فلسفه هنری داشته بر همه آنها احاطه داشته باشد و از رویدادهای هنری کشورش مطلع باشد و بداند خلاهای آن کجاست؟ چه مضامینی اشباع شده است و آیا می توان به آنها از منظر تازه نگاه کرد؟

بر خلاف آنچه در کشورمان رایج است در کشور‌های پیشرفته کیوریتورشیپ موزه و گالری‌داری رشته‌ تخصصی هنر در دانشگاه است و اغلب پژوهشگران هنر، جامعه شناسان و هنرمندان بدان اشتغال دارند. اما متاسفانه در کشورمان گالری داری بیشتر به شغلی لوکس تبدیل شده و هر کسی با کمترین اطلاعات تخصصی هنر و شناخت کافی از جامعه و رویدادهای هنری اقدام به راه اندازی گالری می‌کند به امید آنکه در کنار یک حرفه پر زرق و برق و با پرستیژ درآمد کلانی هم به دست آورند. از این روی برای شناخت دنیای گالری داران و نقشی که ایشان در جامعه ایفا می کنند با محمد اسدی که بیش از 26 سال در کشور سوئیس به صورت تخصصی به حرفه گالری‌داری اشتغال دارد به گفت و گو نشستیم.

* از آنجا که سالهاست چند گالری را در سوئیس اداره می‌کنید، بفرمایید وضعیت فروش آثار هنری در گالری های اروپا به چه صورت است؟

می دانید که بحران اقتصادی اوضاع مالی دنیا را بهم ریخته است و خرید و فروش کمتر از سابق صورت می‌گیرد اما علاوه بر این موضوع باید بدانید که فروش در گالری‌ها بستگی به هنرمندانی دارد که با آن گالری‌ها فعالیت می‌کنند. نوع برخوردها متفاوت است. آثار معمولی و ارزان قیمت آن چنان خواهانی ندارند اما آثار هنرمندان شناخته شده هنوز هم خریداران خاص خود را داشته به مبالغ گزافی به فروش می‌‌رسند.

* با توجه به بازخوردهایی که از گالری‌تان به دست می‌آورید و  حضورتان در جشنواره‌های مختلف هنری بفرمایید امروزه کشش سلیقه جهانی به چه نوع آثاری بیشتر است؟

 امروزه آثار مدرن بیشتر مورد پسند است تا آثار کلاسیک. البته نمی‌توانم قطعاً بگویم اینطور است اما با توجه به تغییر سلیقه جامعه و به خصوص نسل جوان می‌توان گفت کشش آثار مدرن بیشتر است، این نوع سلیقه در بخش های مختلف زندگی غربیان اتفاق افتاده و به خصوص در میان نسل جوان.

ببینید حرفه اصلی من در گذشته فرش بوده (البته فرش هایی که ارزش هنری داشته اند نه به صورت فرش فروش عادی) در همین رابطه هم می توانم بگویم نسل جوان اروپا دیگر علاقه‌ای به فرش ایرانی آن هم از نوع کلاسیکش ندارد و بیشتر مجذوب موکت و قالی‌هایی با طرح های مدرن است.

* به دلیل عدم شناخت است؟

نه بحث این است که والدین این نسل در منازلشان فرش ایرانی استفاده می کنند و بچه ها هم با این نوع فرش ها آشنا هستند اما در کل سلیقه جهانی تغییر کرده و به سوی طرح‌های ساده‌تر و مدرنیسم رفته، به همین خاطر است که بازار فرش در اروپا شدیداً افت داشته است.

البته مسائل دیگر هم دخیل بوده. مثلا دوره ای گبه ایران در اروپا بسیار خریدار داشت. در ایران گبه 50 فرانک به فروش می رسید و در اروپا 300 فرانک اما آنقدر حرص و طمع توسط افراد سودجو صورت گرفت و آنقدر بی مورد اقدام به بافتن و فروختن گبه کردند که قیمت گبه در اروپا شکسته شد و در ایران افزایش یافت. طوری که قیمت گبه در ایران به متری 120 فرانک و در اروپا 300 فرانک رسید. از طرفی کیفیت محصول نیز افت پیدا کرد و بازار از آن اشباح شد.

در این اوضاع هم گروهی اقدام به برپایی حراج های 50-60 درصد و حتی 90 درصد کردند. کار به جایی رسید که روزی به یکی از این دوستان گفتم «خب بهتره 100 فرانک به مشتری هایتان بدهید از شما قالی را بخرند!»

برپایی حراج برای کالایی که ارزش بالایی دارد سبب می شود که ارزش آن نزد مخاطب افت یابد. خاطرم هست یکبار من هم برای فروش فرش هایم حراج 50 درصد گذاشته بودم. روز اول یک مشتری آمد و گفت یک سوال دارم اگر این قالی‌تان قیمتش 10 هزار فرانک است چرا 50درصد تخفیف دارد و اگر 50 فرانک ارزش دارد چرا 10 هزار فرانک قیمت گذاشته اید! خب در جواب من کمی بحث کردم اما پس از آنکه او رفت متوجه شدم که درست می‌گوید به همین خاطر حراج را کنسل کردم.

* این سلیقه‌ای که می‌گویید را چه عواملی تغییر داده‌اند؟

بحثی که وجود دارد این است که امروزه تکنولوژی در دنیا شعور فکری نسل جوان را تغییر داده است. در 35 سال گذشته بشر چنان پیشرفتی کرده که در طول حیاتش این چنین نبوده است.

* اما در زمینه هنر هرچه پیشتر می‌رویم، با آثار بی محتوا و زننده‌ای روبرو می‌شویم.

 بله به هر حال ایده‌ای باید باشد که خب نیست. همین مسئله جهانی‌سازی و پیشرفت تکنولوژی باعث شده که هنرمند امروز برای خلق یک اثر زمانی را که در گذشته صرف می‌کرد را صرف نکند. امروزه هنرمند ایده را به کامپیوتر می‌دهد و با استفاده از یک برنامه اثر هنری‌اش را خلق می‌کند!

خب با وجود حجم بالای هنرمند در جهان ایده نابی دیگر وجود ندارد و هنرمندان هم چندان مطالعه، زمان و مرارتی هم برای خلقشان صرف نمی کنند همین سبب می‌شود که به قولی آثارشان بی‌محتواتر باشد.

* نقش گالری داران در معرفی و شکوفایی یک آرتیست میان جامعه چه میزان است؟

امروزه با آنکه معرفی و شناساندن یک آرتیست به جامعه دشوارتر شده و کار ساده‌ای نیست اما باید بدانیم معرفی و بزرگ کردن نام یک هنرمند فقط دست گالری‌دارهاست. البته من قصد بزرگ کردن نام گالری‌دارها را ندارم اما حقیقت این است با آنکه هنرمند یک اثری را خلق می‌کند ولی مهم‌ترین بخش قضیه این است که چه اتفاقی بیفتد که این هنرمند شناخته شود و این هنر گالری‌دار است.

جالب است برایتان نقل کنم روزی پیکاسو به رستورانی می‌رود که غذا صرف کند. پس از صرف غذا روی کاغذ کنار دستش چند خط می‌کشد. صاحب رستوران پس از ارائه صورتحساب و دریافت وجه از وی می‌خواهد امضا‌یی هم پایین آن کاغذ خط خطی بیندازد که پیکاسو در جواب می‌گوید من قصد خوردن ناهار داشتم نه خرید رستوران شما را! خب این روایت نشان می‌دهد که چطور امضا یک هنرمند در جامعه ارزشش از قیمت یک رستوران بیشتر می‌شود. همانطور که اشاره کردم این شهرت توسط گالری‌دارها پدید آمده است.

* حال این معرفی چقدر صادقانه و براساس ارزش هنر یک هنرمند صورت می گیرد و چه اندازه معرفی یک هنرمند منفعت‌جویانه است؟

حقیقتاً معرفی یک هنرمند از سوی گالری‌دارها برای دریافت پول است و علت دارد که یک گالری‌دار منافعش را در نظر بگیرد. چرا که او برای معرفی هنرمند سرمایه‌گذاری می‌کند پس برای آنکه بتواند این هزینه‌ها را جبران کرده و زندگی خودش را هم بچرخاند و میلیاردر هم شود! مجبور است ابتدا منافع خودش را در نظر بگیرد.

* گالری‌داران چگونه یک هنرمند را برگزیده بر روی هنرش سرمایه‌گذاری می‌کنند؟

 برای انتخاب یک هنرمند گالری‌دار ابتدا باید بداند مشتریانی که به گالری‌اش مراجعه می‌کنند چه آثاری را می‌پسندند. یک اثری (کاری به کیفیت و هنری بودن اثر ندارم) در وهله اول باید به گونه‌ای باشد که بیننده از آن خوشش آمده و دوست داشته باشد که آن را به خرد و به دیوار منزلش نصب کند. این کار گالری‌دار است که بداند مشتری چه اثری را می‌پسندد.

* اینکه چگونه آثاری مورد پسند جامعه است و کار کدام هنرمند  مورد استقبال قرار می‌گیرد را چطور گالری‌دار درمی‌یابد؟

در کل دو تیپ مشتری وارد گالری‌ها می‌شود. اول کسانی که برای دکور منزلشان مراجعه می‌کنند و از فلان تابلو قرمز هم بدون بحث خوششان می‌آید و بابتش پول می‌دهند. اما دسته دوم افرادی‌اند که از فلان اثر خوششان می‌آید اما آن را با دکور منزلشان یکی نمی‌بینند. خب این گالری‌دار است که باید یقه‌شان را بگیرد و مجابشان کند تا آن اثر را بخرند. خدا بیامرزد آقای جعفر روح بخش را اوایل که ما آثارش را در گالری مان به نمایش گذاشتیم با آنکه در ایران هنرمند شناخته شده ای بود اما آثارش جهانی نبود به همین خاطر به او می‌گفتم: «آقای روح بخش آثار شما را نمی‌خرند ما تابلوهای شما را می‌فروشیم!» هنرمند در کنار گالری‌دار است که برای خود شهرت یافته و امضا کارش خریدار پیدا می‌کند.

اما روشی که به عنوان مثال من در گالری‌ام اجرا می‌کردم و هنوز هم به آن عمل می‌کنم این بود که ابتدا در مورد آثاری که یک هنرمند برای گالری‌ام می‌آورد فکر می‌کردم که آیا این آثار کشش جذب مخاطب را در جامعه دارد یا نه. سپس به مدت یک تا دو هفته یکی از آثار را در ویترین گالری به نمایش می‌گذاشتم تا متوجه شوم کسانی که عبور می‌کنند آیا توجهی به این اثر دارند، می‌ایستند نگاه کنند، چند دقیقه می‌ایستند، آیا کسی در این میان پیدا می‌شود که بیاید بپرسد این اثر چه کسی است و قیمتش چقدر است و در نهایت این اثر به مرحله‌ای می‌رسد که کسی آن را ببیند و بیاید در مورد آنکه اثر کیست و قیمتش چقدر است سؤال کند و نهایتاً آن را بخرد و با خود ببرد.

مجموع این مسائل حدود سلیقه عمومی را به گالری‌د‌ار می‌دهد. البته امروزه ما متوجه شده‌ایم که آثار آبستره در گالری ما برند شده است هر چند اگر یک مجموعه فیگورایتو به دستمان برسد از آن هم استفاده می‌کنیم اما عمده کار گالری ما امروزه آثار آبستره از هنرمندان صاحب نام دنیا است.