ششمین برنامه «در کوچه آفتاب» با بررسی کتاب "در پایتخت فراموشی" با حضور محمدسرور رجایی، محمدحسین جعفریان، نویسنده اثر و محمود اکرامی فر در سالن یاس نمایشگاه کتاب برگزار شد.

اکرامی فر در ابتدای برنامه با بیان اینکه صحبت از جعفریان ویژه نامه یا هفته نامه لازم دارد، گفت: ما هم ماتند جعفریان از مکتب شعر خراسان هستیم و بنده جعفریان را 30 سال است که می شناسیم و از محضر وی استفاده زیادی کردیم.

وی ادامه داد: کتاب "در پایتخت فراموشی" رهاورد سفر جعفریان به افغانستان در سال 81 است و در اولین بزرگداشت احمد شاه مسعود این سفر اتفاق میافتد و اولین پیشنهادم خواندن این اثر است، چرا که "در پایتخت فراموشی" اثر شریفی است.

وی ادامه داد: از منظر زبانی، نثری و نحوه نگارش محمدحسین جعفریان یک روزنامه نگار است نه خبرنگار و به عبارت دیگر وی فرد آگاه به خبر است و در اثر نیز نثر جعفریان، نثر روزنامه نگاری است، البته این نثر به معنی خوب یا بد نیست.

اکرامی فر تصریح کرد: جعفریان در این اثر از واژه های درست و به جا اصیل فارسی استفاده کرده است.

وی اظهار داشت: یادداشت مشاهدات از دو دید است، یک از دید عامل و دیگری مشاهده از دید ناظر، ولی چون جعفریان سال های است در افغانستان زیسته است مشاهداتش از دید عامل است.

اکرامی فر تصریح کرد: همچنین جعفریان در این اثر وقتی از کوه ها، دشت ها، روابط مردم صحبت می کند، مانند شاعران عمل کرده و از استعاره استفاده می کند.

وی با بیان اینکه گاهی این سفرنامه، خودنوشت و خاطره بین نثر گفتار و نثر معیار در حرکت است، تصریح کرد: وقتی این کتاب را خواندم یاد سفرنامه ناصرخسرو افتادم. شخصیت پردازی درست از دیگر ویژگی های این اثر است.

اکرامی فر افزود: گاهی در این کتاب جعفریان به گونه ای از آنها تعریف کرده است که احساس می شود وی در این اثر بی طرفی ندارد و کمی طرفدار افغانستان بوده است.

در ادامه محمدسرور رجایی گفت: سخن گفتن درباره جعفریان بسیار سخت است، چرا که وی را یک رسانه ای می دانم که در همه عرصه ها به وظیفه اش به درستی عمل کرده است.

وی ادامه داد: در سال 73 روزنامه ای را خریداری کردم که شعر بلندی از جعفریان در آن چاپ شده بود و هر چه ابیات آن را می خواندم از بس شعر از دردهای افغانستانی ها می گفت، صدای گریه ام بیشتر می شد.

وی درباره کتاب "پایتخت فراموشی" افزود: فکر می کنم جفاکارانه است که با فعالیت های فرهنگی جعفریان و اثارش وی را بسنجیم، بلکه وی به خاطر ارتباطی که با مسؤلان افغانستانی داشته نقش زیادی در کارهای فرهنگی و سیاسی این کشور داشته است.

رجایی تصریح کرد: گاهی جعفریان به خاطر دوستی های فراوانش ضربه هایی هم خورده است و البته گویی وی در این کتاب یک جانبه گویی را رعایت نکرده و حتی شک می شود که شاید وی خود افغانستانی باشد.

وی افزود: بارها به احترام کارهای جعفریان به پا خواسته و به آن آفرین گفته ام و جعفریان با تحمل پ شناختی که افغانستانی ها دارد هیچگاه به دنبال شهرت نبوده و نخواهد بود.

رجایی گفت: هنوز هم از رسانه های جمهوری اسلامی ابران گله مند هستم چرا که چهره افغانستانی ها را آن گونه که باید به تصویر نکشیده اند و برای همین است که جعفریان را دوست دارم، چرا که وی تصویر درستی را ارایه کرده است.

در بخش پایانی مراسم محمدحسین جعفریان گفت: در بیشتر از 10 تا 15 جنگ در طول سال های گذشته بودم و مستندهایی نیز درباره آنها ساخته ام که می خواهم دو خاطره از آنها بگویم.

وی ادامه داد: در طول زندگی ام تنها 2 بار شعر سفارشی ساخته ام که یکی از آنها به سفارش یکی از مجریان تلویزیون که عاقبت به خیر هم نشد را سرودم.

محمد حسین جعفریان در بخش دیگری از این مراسم با اشاره به جنگ‌هایی که در طول سال های اخیر دیده گفت: روایت فتح می‌خواست گروهی را به کوزو بفرستد و من در زابل بودم و قرار بود گفتار متن را من بنویسم و گفتم من باید با گروه اعزام شوم گفتند نمی‌شود گفتم پس من هم نمی نویسم گفتند خوب تو هم برو. بعد از رسیدن به تهران به عنوان فیلمبردار همراه با رضا گرجی به یونان رفتیم و از انجا به مقدونیه سفر کردیم اما موفق نشدیم وارد کوزو بشویم از همین رو به آلبانی رفته و در انجا مستقر شدیم. در سفارت ایران برای ما دو مترجم آوردند که من آنجا دیدم دنیا چقدر کوچک است زیرا در دوران نوجوانی پدرم رادیویی خرید تا اخبار را پیگیری کند و من گاهی شبکه‌های رادیویی را با آن گوش می‌کردم. در یکی از این شبکه‌ها دو خانم از انور خجه در آلبانی حرف می‌زدند که به شدت هم فارسی را بد صحبت می‌کردند روزی که در سفارت ایران ان دو نفر امدند دیدم همان دو گوینده رادیو هستند.

وی در ادامه گفت: در یکی از سفرهای ما به افغانستان می‌خواستیم از مزار شریف به بامیان برویم که الن جانسون از انگلستان،‌رضا برجی دو خبرنگار هندی و دو خبرنگار روسی با هم بودیم که آلن جانسون بعدها وزیر خارجه انگلستان شد اما در ایران خبرنگارهای بحران می‌آیند برای شما خاطره می‌گویند.