نگاهی به عملکرد دولت یازدهم در حوزه هنرهای تجسمی

دومین دور مناظره کاندیدا‌های ریاست جمهوری در حالی با موضوع سیاسی-فرهنگی برگزار شد که سهم فرهنگ در این مناظرات به شکل ویژه‌ای کم‌رنگ بود؛ البته برخی کاندیدا‌ها مطابق معمول از هنرمندان سو استفاده‌ کردند و خواستند خود را مدافع حقوق آنها جلوه دهند.  البته موضوع رابطه با هنرمندان بی شک یکی از موضوعات حائز اهمیت برای هر دولتی است. چرا که هنرمند واقعی آزاد اندیش است، اوست که معضلات جامعه خود را در حد توانش با نگاه هنری و معترضانه بیان می‌کند. بنابراین مردم، هنرمند واقعی را عاری از سیاست‌بازی‌های روز می‌بینند و از او توقع احقاق حق خود را دارند.

بنا به اهمیت موضوع و روشن شدن خواست واقعی هنرمندان از دولت و میزان تحقق آن به بیان موضوعات حساس و تاثیرگذار حوزه تجسمی در 4 سال گذشته می‌پردازیم. ابتدا باید گفت هنرهای تجسمی، یکی از بخشهای بزرگ هر جامعه هنری است که هنرهای زیادی از قبیل، نقاشی، عکاسی، مجسمه‌سازی، تصویرسازی، حجم، گرافیک و... را شامل می‌شود؛ بنابراین میزان ارزشگذاری و بها دادن یک دولت به این حوزه می‌تواند بیان‌گر توجه واقعی یک دولت به هنر و هنرمندان باشد. گرچه سینما به عنوان هنر هفتم، هنری است که مخاطبان ملموس‌تری دارد اما انجام وظیفه‌ در این بخش مانور تبلیغاتی ندارد. ‌ البته هنرمندان این هنر نیز به خوبی جایگاه هنر تجسمی را می‌دانند و حتی بسیاری از آنها در زمینه‌هایی از هنرهای تجسمی فعالیت می‌کنند. 

اگر بخواهیم به موضوع هنرهای تجسمی بپردازیم؛ در چهار سال گذشته میزان حجم انتقادات و حواشی این حوزه به قدری زیاد بوده است که ‌بارها سخن از تغییر معاونت هنری وزارت ارشاد به میان آمد که البته در رفتاری متفاوت دولت به حواشی و مشکلات این حوزه اهمیت نداد و بجای اصلاح مدیریت در حوزه مربوط سعی در بستن دهان منتقدان کرد تا جایی که حتی پس از تغییر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز، معاونت هنری در سمت خود باقی ماند تا در ترکیب اصلی بماند. البته معاونت هنری وزارت ارشاد در مقام خود مشکل شخصی نداشته بلکه این زیر حوزه‌های مربوط بودند که مسیر تجسمی را منحرف می‌کردند و البته معاونت نیز تلاش مضاعف برای اصلاح راه نداشت.

اهدای نشان تجسمی به یک کپی‌کار!

وقتی بحث انحراف در حوزه تجسمی باشد؛ نزدیک‌ترین رویداد رخ داده بحث اهدای نشان تجسمی به یک اثر کپی شده است که به یاد مخاطبان می‌آید. در واقع با پایان نهمین دوره جشنواره فجر بین‌المللی هنرهای تجسمی به 10 اثر برتر جایزه اهدا شد. در میان این 10 اثر برتر، اثر کاظم خراسانی نیز وجود داشت که چند روز بعد با واکنش هنرمند ترکیه‌ای مواجه شد. هنرمند ترکیه‌ای که با دیدن اثر کپی شده خود در میان نفرات برتر این رویداد بین‌المللی متعجب شده بود؛ به این موضوع واکنش نشان داد و اهدای نشان به خراسانی را باعث ریخته شدن آبروی جشنواره فجر و ایران معرفی کرد. 

نکته مهم در این میان؛ جلسات بعدی در رابطه با این موضوع بود که در نهایت با پایان سال 95 بدون نتیجه پایان یافت و تا‌کنون تصمیمی برای پس‌گرفتن جایزه و عذر‌خواهی جدی صورت نگرفته است. البته اخبار حاکی از آن است که برخی از اعضای شورای هنری جشنواره معتقدند خراسانی آنها عملکرد درستی نداشته و باعث کاسته شدن اعتبار آنها در جهان است و عده‌ای دیگر نیز معتقدند اگر بپذیرند اشتباه کرده‌اند؛ فاجعه رخ می‌دهد. 

البته در همه جای دنیا رسم بر آن است که چنین جشنواره‌هایی اهمیت بیشتری نسبت به افراد داشته باشند و قاعدتاً باید تا امروز از سَمت مسئولان بالادست وزارت به این موضوع ورود می‌شد و مشکلات برطرف می‌شد. اتفاقی که به نظر نمی‌رسد در این دولت رخ دهد!

9 ساله‌ای که هنوز سینه خیز می‌رود!

جشنواره بین‌المللی هنرهای تجسمی فجر نامی عریض و طویل است که هر کدام از لغتهای آن معنی و مفهوم بزرگی دارند که خود لقمه‌ای بزرگ‌تر از دهان این جشنواره‌اند. «بین‌المللی» اصطلاحی است که به جشنواره‌ای با  شرکت خارجی‌ها گفته می‌شود و در آن هنرمندان خارجی برای رقابت می‌آیند و برای حضورشان نیازی نیست از کشوری خاص باشند. گرچه اتفاقی که در آخرین دوره این جشنواره رخ داد دور از شأن کلمه بین المللی بود. در واقع در کنار جشنواره داخلی فجر، با دو کشور صحبت شده بود تا در زمان جشنواره نمایشگاهی در جایی دیگر برگزار کنند که مشخصاً ربط خاصی به جشنواره نداشت و تنها شباهت  آن با جشنواره همزمانی نیمه‌کاره این جشنواره بود. 

«هنرهای تجسمی» مشخصاً شامل همه هنرها می‌شود که با برخورد سلیقه ای به چیدمان و هنر میان‌رشته‌ای  خلاصه شد، البته باید گفت هنر میان‌رشته‌ای ترکیبی از هنرهای تجسمی است گرچه این هنر تعریف متفاوتی به اثر می‌دهد. بنابراین شاید نفس عمل ترکیب چند هنر تجسمی باشد اما هیچگاه مفهوم هنر کلاسیک تجسمی را ندارد و این تفسیر هنر میان‌رشته‌ای از زبان خالقان این نوع از هنر است.

«فجر»؛ نام سری جشنواره‌هایی  قرار گرفت که در بازه میانه زمستان و در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی برگزار می‌شدند و هدفشان ارسال پیام انقلاب اسلامی به سراسر دنیا بود. البته جشنواره‌های مختلف در این دسته گاهی از این مسیر منحرف ‌شده‌اند اما باز به جهت اصلی بازگشته‌اند. فجر تجسمی اما با 9 دوره تجربه، از فضای فجر دور شده است و فقط نامش را یدک می‌کشد؛ این موضوع تا جایی پیش می‌رود که مسئولین برگزاری در جواب‌های اعتراض هنرمندی به عدم «فجر» بودن جشنواره او را خشک و بی‌سلیقه می‌‌خوانند.

از همه واژه‌ها و کلید واژه‌ها که عبور کنیم؛ جشنواره‌ای می‌بینیم با 9 سال سن که امروز اگر درخت بود باید میوه می‌داد و اگر دخترک زیبارویی بود باید بالغ می‌شد؛ در حالی که مسئولان از نوپایی این جشنواره سخن می‌گویند و این نهال نوپا را به کودکی شبیه می‌کنند که زمان راه‌رفتنش نرسیده و باید فعلاً از آن در مقابل ذرات هم محافظت کرد.

«گنجینه موزه»؛ مسافرانی با چشمان اشکبار!

شاید از دیدگاه کارشناسان یکی از اصلی‌ترین حواشی این دولت در هنرهای تجسمی به تفاهم‌نامه‌ای بازگردد که میان مسئول وقت موزه هنرهای معاصر با برخی از موزه‌داران برلین و رم بسته شد. تفاهم‌نامه‌ای که طی آن قرار بود 61 اثر از ارزشمند‌ترین آثار موزه هنرهای معاصر به تور دور دنیا بروند، اما هیچ‌کس حاضر نبود مسئول این گردش غیر علمی باشد. غیر علمی واژه دقیقی برای این گونه گردش‌هاست؛ جایی که نه بیمه‌ای تقبل حمل این گنجینه با ارزش را می‌کند و نه کسی متضمن بازگشت اصل آثار است. 

در واقع آثار گنجینه موزه‌‌هنرهای معاصر بدون هیچ کارشناسی دقیقی روی کیفیت آثار و اصل و فرع بودن ارسال می‌شود و کسی نمی‌تواند مدعی شود که اثر اصل به کشور بازگردد؛ ازطرف دیگر آثار گنجینه اغلب در زمان حکومت پهلوی و به نام شخص فرح دیبا خریداری شده‌است و قطعاً فرح با برگه سندهایش، پای پرواز منتظر این آثار خواهد بود تا با نشان دادن سند، بسته تقدیمی ایران را به ارزشی غیر قابل شمارش با کمال احترام از فرودگاه دریافت کند و با مهربانی تمام به  مسئول فرودگاه «!Thank you sir» بگوید.

این موضوعات باعث شد در تمامی این 4 سال هنرمندان همیشه معترض باشند و با صدور بیانیه‌ها و تجمعاتی در مقابل در موزه هنرهای معاصر اعتراض خود را به گوش مسئولان برسانند. مطرح شدن این موضوعات از زبان هنرمندان اما نتیجه‌های اساسی در پی نداشت. تنها نگرانی‌هایی که در نهایت با کمک رسانه‌ها تبدیل به یک خواست عمومی شد؛ خروج آثار گنجینه بود که در نهایت باعث شدگنجینه با چشمی خونبار ترک وطن نگوید، البته این پایان ماجرا نبود و مسئولین موزه با نمایش آثار در تلاشند با نمایش «گوشه‌ای از حقیقت»، آثار را راهی برلین و رم کنند. آنها قصد دارند تا پس از انتخابات اینکار را عملی کنند. درست زمانی که اگر دولت بعد آمد، تاراج آثار را به گردن دولت بعد بیندازند.

«حراج» تنها واژه‌ای که به درد این بازار نمی‌خورد!

یکی از مسائل طرح‌شده از طرف مسئولین این دولت اهمیت اقتصاد هنر و هنر اقتصادی است. موضوعی که هنرمندان زیادی در مورد آن صحبت کرده‌اند. برخی از آنها اقتصاد هنر را به نفع هنر می‌دانند و معتقدند، هنر شغل هنرمند است و حق طبیعی اوست که از آن درآمد کسب کند و به معاش بپردازد، عده‌ای نیز معتقدند هنرمند نباید هنر خود را بفروشد و خود را در اختیار کسی قرار دهد. البته هر دو دیدگاه درست است و تناقضی با یکدیگر ندارد. هنرمند باید از هنر خود کسب درآمد کند  اما نباید هنر خود را سفارشی کند؛ باید هنر خود را به نمایش بگذارد و حرف حق را بزند، آنگاه اگر کسی خواهان حق بود باید هنر را ارج نهد.

البته مسئله اصلی در این بازار با رقمهای عجیب تبادل شده میان آن، نه معیشت هنرمندان است و نه غلام زر خرید کردن آنها. در واقع هنرمندان نقشی در این بازار ندارند. مسئولین این دولت واژه اقتصاد هنر را به بهانه اقتصاد مقاومتی مطرح کردند تا دست‌آویزی باشد برای دلالی‌های کلان و پولهای باد آورده . در واقع هیچ چیز عوض نشده است، فقط عتیقه فروشی‌های قدیم رنگ و بوی جدید پیدا کرده‌ است. افراد سرمایه‌دار آثار هنری را میان خود با قیمت‌های میلیاردی خرید و فروش می‌کنند و از این کار سود می‌برند؛ هیچ سودی هم به دست هنرمند نمی‌رسد و هیچ مخاطب واقعی هنری هم آن قدر سرمایه دار نیست که قدرت خرید این آثار را داشته باشد. حراج چیست! اینجا همه‌چیز را چند برابر خون انسان‌ها به فروش می‌گذارند. 

موزه هنرهای معاصر؛ هر روز بدتر از دیروز

بنای موزه هنرهای معاصر یکی از بناهای قدیمی و البته مطلوب است که مانند هر موزه دیگری نیاز به بهسازی جزئی دارد. در این مورد مواردی از جمله مرمت بامها در سالهای حدود 90 انجام شد اما بخش مهم‌تر از نمای موزه و بهسازی ظاهر موزه، نونگری و بهسازی در سیاستهای موزه است. موزه هنرهای معاصر چند سالی است که از کارکرد موزه‌ای خود خارج شده و به شکل یک گالری بزرگ درآمده است. برگزاری نمایشگاه عکس کویر،‌بینال عکس و یا جشنواره تجسمی در موزه از مواردی است که کاربری موزه به آنها تغییر کرده است. این موضوع در حالی است که موزه هنرهای معاصر برای نمایش آثار خود با کمبود فضا مواجه است و از طرفی حضور آثار در گنجینه باعث عدم توجه به آنها و نابودی آنها می‌شود. 

بالا‌تر از همه این موضوعات، علت وجودی موزه است. در واقع وموزه هنرهای معاصر می‌تواند یکی از علت‌های گردشگران برای حضور در تهران باشد و این موزه می‌تواند یکی از محل‌های جذب توریست باشد. از طرفی مردم نیز مشتاق به دیدن آثار فاخر هستند و برای آثار

فاخر به موزه می‌آیند و ممکن است هزینه کنند والا گالری‌که در سطح شهر زیاد است.

بازارچه  کنار موزه هنرهای معاصر نیز یکی از معضلاتی بود که علی مرادخانی معاونت هنری وزارت ارشاد قول  حل و فصل آن را داده بود. در واقع زمین بازارچه متعلق به موزه هنرهای معاصر است و مسئولان تصمیم دارند، زمین را از بازارچه بازپس گیرند و از آن برای ایجاد یک گالری ملی استفاده کنند. اتفاقی که صرفاً به وعده خلاصه شده و تنها گام مثبت گفته شده هیچ‌گاه به عمل تبدیل نشد تا هنرمندان حتی برای مدتی کوتاه خوش‌حال نشوند.

معاون هنری وزارت ارشاد به جشنواره‌های پر اهمیت غیر دولتی نمی‌رود

یکی از جالب‌ترین عملکردهای دولت یازدهم عدم حضور معاونت‌ هنری وزارت ارشاد به عنوان بالاترین مقام تخصصی در هنر کشور در مراسم‌ و جشنواره های پر اهمیتی نظیر جشنواره هنر مقاومت است.  در این مورد باید گفت که مرادخانی شاید به دلیل مشغله فرصت حضور در همه جشنواره‌ها را پیدا نمی‌کرد اما عدم حضور پررنگ او در جشنواره‌های خاص که رنگ و بوی مقاومت دارند؛ باعث ایجاد شائبه می‌شود و مرادخانی باید در این چهار سال از این کار پرهیز می‌کرد. مرادخانی با این عمل حمایت هنرمندان جبه مقاومت را نیز از دست داد. آنان که یکی از آخرین هنرمندان موافق مرادخانی بودند.

«هولوکاست»؛ واقعیتی غیر قابل انکار

یکی از حوادث تلخ دولت یازدهم درست در زمانی رخ داد که سید مسعود شجاعی طباطبایی  در راستای حمایت از مردم مظلوم جهان پرچم عدالت برافراشت و در این راه هنرمندان از کشورهای مختلف حتی از امریکا،المان و فرانسه او را همراهی کردند. جشنواره هولوکاست؛ جشنواره‌ای بود با منطق جهانی که پیامش به دنیا این بود:«صرف نظر از این که واقعه هولوکاست چگونه بوده یا نه؛ ما نگران هولوکاستهای دیگر به ویژه در فلسطین هستیم.» هولوکاست در لغت به معنی کشتار جمعی است. بنابراین شجاعی با استدلال قوی توانست هنرمندان کشورهای حامی اسرائیل را به اعتراض وادارد اما در این میان طرف غربی و سران امریکا عصبانی شدند و به این جشنواره واکنش نشان دادند. «محمدجواد ظریف» وزیر خارجه وقت کشور البته بجای حمایت و ورود از موضع قدرت به موضوع، جشنواره ارزشمند هولوکاست را محکوم کرد تا از همتایان امریکایی خود عقب نماند. در صورتی که ظریف باید به عنوان نماینده مردم ایران از مردمش دفاع می‌کرد و منطق این جشنواره را به رخ جهانیان می‌کشید و از این موضوع برای منزوی کردن اسرائیل در جامعه جهانی استفاده می‌کرد.

هنرمندان ساعت شنی دولت یازدهم را نگاه می‌کنند

به هر ترتیب حوزه تجسمی در دولت یازدهم به قدری از حواشی و اتفاقات عجیب پر بوده که فقط ‌مهم‌ترین آنها را می‌توان بیان کرد و از جابجایی‌های یک‌شبه و مسائلی شبیه فشن شو خواهیم گذشت. اما آنچه مشخص است؛ تصویر هنرمندانی است که ساعت شنی به دست ایستاده‌اند تا زمان دولت یازدهم تمام شود و بگویند «تمام».