اجرای اپرای نظامی گنجوی توسط فرزندآقای بازیگر درآلمان
نادر مشایخی، آهنگساز و رهبر ارکستر که در طول سال‌ها رهبری ارکسترهای داخلی و خارجی 96 قطعه را در کارنامه هنری خود ثبت کرده است، بعد از جداشدن از ارکستر سمفونیک تهران،ارکستر مجلسی و فیلارمونیک را تاسیس کرد و به‌دنبال آن رهبری ارکستر شهر تهران را به‌عهده گرفت.
او هم‌اکنون با راه‌اندازی ارکستری با عنوان«اینتر ارکستر تهران» سعی دارد سلیقه شنیداری مخاطبان ایرانی را در یک ارکستر و اجرا کنار هم قرار دهد. فرزند جمشید مشایخی که بعد از 35 سال دوری از وطن، شش سالی است در تهران زندگی می‌کند، در کنار ساخت آثار متعدد، مشغول طرح و برنامه‌ریزی برای پروژه موسیقایی براساس موسیقی تغزیه است.
 
اینترارکستر در شرایط حاضر موسیقی کشور بر چه اساسی شکل گرفته و چه هدفی را دنبال می‌کند؟

اینتر ارکستر، ایده‌ای برای همنشینی سازهای سمفونیک و ایرانی است و با این هدف شکل گرفت که سلیقه‌های مختلف موسیقایی موجود در ایران را کنار هم قرار دهد بدون این که خودش را مجبور کند یک ارتباط سطحی و غیرموسیقایی بین آنها به‌وجود آورد.

به نظرم با این ارکستر می‌توانیم در کشورمان با سلیقه‌های مختلف کار کنیم و حتی این سلیقه‌ها می‌توانند در جهاتی کمک کنند، مثلا موسیقی ایرانی و موسیقی ای که من کار می‌کنم معنای مشترکی ندارند، ولی این دو کنار هم معنای دیگری دارند.

با راه‌اندازی اینترارکستر، سرنوشت ارکستر بزرگ شهر تهران که متعلق به شهرداری بود و شما رهبری آن را به عهده داشتید به کجا رسید؟ آیا می‌توان گفت اینترارکستر، ارکستر تغییر یافته شهر تهران است؟

یکی از دلایل راه‌اندازی ارکستر شهر تهران این بود که شهرمان حتما یک ارکستر رسمی برای خودش داشته باشد، آن هم در فضایی که ارکستر سمفونیک تهران تعطیل شده بود، بنابراین آن ارکستر با حضور تعداد بیشتر نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران شکل گرفت. وقتی دوباره ارکستر سمفونیک تهران احیا شد الزامی به آن ارکستر نبود، بنابراین من کامل نقشه را عوض کردم و آوردم روی اینترارکستر که بتوانیم سلیقه‌های مختلف را درگیر کنیم.

چه تدابیری برای بقای اینترارکستر در نظر دارید؟ آیا این ارکستر وابستگی به نهادی دارد یا خصوصی اداره می‌شود؟

فعلا وابستگی به هیچ نهادی ندارد، اما مسلما کار با یک نهاد به شرطی که ارکستر به گونه‌ای کار کند که ما به آن اعتقاد داریم مسلما خوب است. ولی ارکستر به زمان نیاز دارد که شخصیت و کار حرفه‌ای خودش را نشان دهد.

ما تلاش داریم با این ارکستر نشان دهیم موسیقی یک نیاز است که با آن می‌توان عواطفی را نشان داد که با زبان و هیچ رسانه دیگری قابل بیان نیست.

یکی دیگر از ایراداتی که به ارکسترهای ما وارد است بی‌توجهی به آثار آهنگسازان ایرانی است، در حالی که قطعات شاخصی در این ژانر ساخته شده که شاید هیچ‌گاه در ایران توسط ارکسترهای داخلی اجرا نشده‌اند.

متاسفانه رهبران ارکستر آن طور که باید و شاید اطلاعاتی از موسیقی و نوع خاستگاهش و این که چطور با ارکستر کار کنند ندارند. یک بخش مهم توجه به خاستگاه موسیقی است و مسأله دیگر علاقه‌مند بودن و دنبال کردن کار آهنگسازان ایرانی است که متاسفانه علاقه‌مندی در رهبران ارکستر ایرانی وجود نداشته و اطلاع زیاد ندارند و نمی‌دانند.

موسیقی‌هایی که می‌نوازند فقط اسمش کلاسیک است، اما به عنوان موسیقی کلاسیک ارائه کردن کار اشتباهی است. بیشتر این قطعاتی که طی همه این سال‌ها اجرا شده بیشتر برای کودکان است که حالت آبنبات چوبی دارد، در حالی که موسیقی می‌تواند الهام‌بخش باشد. همان‌طور که موسیقی رسمی دوره باخ صرفا تلاش دارد تمام عواطف و فلسفه معنوی مسیحیت را نشان دهد. بنابراین می‌تواند از موسیقی به عنوان ابزاری برای فکر کردن به ابعاد معنوی بهره برد.

شما خودتان قطعات بسیاری ساختید که شاید در ایران هیچ گاه اجرا نشده‌اند، آیا قرار است این قطعات را با ارکستر خودتان بشنویم؟

تصمیم بر این است که ارکسترهای دیگر این قطعات را اجرا کنند چرا که من دوست ندارم آثار خودم را رهبری کنم بلکه تمایل دارم ببینم رهبر دیگر از قطعاتی که من نوشتم چه چیزی را متوجه می‌شود در واقع تفسیر یک رهبر دیگر برایم جالب‌تر است تا این‌که خودم بخواهم آن را دوباره اجرا کنم.

من در اینتر ارکستر سعی دارم از آثار جوان‌ترها از جمله آثار کارن کیهانی، بهنام صبوحی، مازیار یونسی و دیگران که خیلی خوب آهنگسازی می‌کنند، استفاده کنم.

چندی پیش اپرای نظامی گنجوی را ساختید که در آلمان هم اجرا شد.

بله این اپرا با تغییراتی که من دوباره اعمال کردم دو ماه پیش در آلمان اجرا شد. به‌طور کلی دیدگاهی که من نسبت به اپرا دارم متفاوت از آن چیزی که به عنوان اپرا شناخته شده است در واقع من از ابزار موسیقی برای انتقال عواطف و احساسات و دراماتوری و صحنه بهره می‌برم. در حال حاضر هم با آقای خاکی مشغول کار روی طرحی براساس تعزیه و نوحه‌خوانی هستم.

این قطعه است یا یک اثر سمفونی؟

تفسیر من از این موسیقی ریکولاژ است که ترجمه فارسی آن سرهم‌بندی است. به نظرم ریکولاژ مهم‌ترین عامل تفکر در ایران است.

آقای خاکی که سال‌هاست در زمینه تعزیه تحقیق می‌کند ایده این طرح را از کتابخانه واتیکان آورده است. در این پروژه به ابعاد شناخته نشده موسیقی تعزیه خواهیم پرداخت که بعد از ساخته شدن ابتدا در تهران سپس در آلمان

اجرا شود.

افراد میانسال بیشترین مخاطب موسیقی کلاسیک

یکی از ایرادات وارده به ارکسترهای ایران، نبود یک رپرتوار مشخص است طوری که طی سال‌های اخیر ارکسترها به رپرتوارهای خاصی از موسیقی کلاسیک بسنده کرده‌اند و مخاطبان دائما یک‌سری قطعات تکراری را شنیده‌اند.

نادرمشایخی دراین باره می‌گوید: تشکیل ارکستر کلاسیک در ایران یعنی کشتی به خشکی راندن؛ چراکه کاری کاملا اشتباه است. دلیلش این است که نوع شنیداری ایرانی با نوع اروپایی متفاوت است و ادای آنها را درآوردن اصلا حرفه‌ای نیست؛ بنابراین باید تمهیداتی در این خصوص به کار برد.

حتی خود اروپایی‌ها حدود هشت سال است در حال تغییر رویه اجرای موسیقی کلاسیکشان به‌خاطر از دست دادن مخاطبان این ژانر هستند؛ در واقع آنها به این مسأله پی پردند که نیازمند مخاطب جوان هستند در حالی که بیشترین مخاطبان موسیقی کلاسیک در تمام دنیا طی همه این سال‌ها افراد میانسال بوده است.بنابراین سعی کردم به نوع دیگری به فرم ارکستر فکر کنند خصوصا ارکستر فیلارمونیک برلین که در این زمینه کارهای جدیدی کرده و نشان داده است کنسرت دادن خودش برای خودش می‌تواند یک محتوایی داشته باشد که جدا از قطعاتی که زده می‌شود،مجموعه را تغییر دهد. بنابراین ما نیز باید براساس تفکر ایرانی از امکاناتمان بهره ببریم چراکه از نظر من در شرایط کنونی، ارکسترهایی که کار کلاسیک می‌کنند محکوم به فنا هستند و کارشان جالب نیست.