آقای مجری : بازیگر نشد‌ه‌ام

بیست سالی هست یکی از مجریان برنامه «به خانه برمی‌گردیم» است. برنامه‌‌ای که با محوریت خانواده از شبکه تهران روی آنتن می‌رود.

محمد نظری به ظاهر تیپ اتو کشیده‌ای دارد و وقتی صحبت می‌‌کند در کلامش آرامشی هست که انگار هیچ دغدغه‌ای در زندگی‌اش ندارد و در کمال سعادت و خوشبختی روزگار می‌گذراند البته گذر زمان هم چندان در چهره او تغییری به وجود نیاورده است اما وقتی با این مجری قدیمی هم‌صحبت می‌شوی، می‌فهمی که او هم دغدغه‌هایی در زندگی‌اش دارد که شاید اگر ما با آن روبه رو می‌شدیم، بسادگی نمی‌توانستیم با آن کنار بیاییم، اما نظری توانسته آنها را مدیریت کند.

با این مجری هم‌صحبت شدیم تا برایمان از زندگی در کنار شهرت و دغدغه‌هایش بگوید.

گویا علاوه بر مجریگری به بازیگری هم علاقه‌مندید و بتازگی در یک سریال بازی ‌کرده‌اید.

نه! بازیگر نشد‌ه‌ام، به صورت اتفاقی در یک سریال نقشی را بازی کردم. تهیه‌کننده سریال محکومین مرا برای بازی در نقش وکیل که نقش کوتاهی هم بود، مناسب دید و بعد با هماهنگی کارگردان، این نقش را بازی کردم، وگرنه قرار نیست بازیگری را به صورت جدی دنبال کنم.

اگر بازیگر شوید که اتفاق خوبی است! چه ایرادی دارد؟

بد نیست! اما آن‌قدر که رسانه‌ها پررنگش کردند، نبود و خیلی اتفاقی پیش آمد.شاید همبازی شدن با آقای جعفر دهقان باعث شد این قضیه خیلی رسانه‌ای شود.

گفتید رسانه‌ها خبر را پررنگ کردند و این نشان می‌دهد که آدم معروفی بوده و زیر ذره‌بین رسانه‌هایید. زندگی زیر سایه شهرت چه محاسن و معایبی دارد؟

آنقدر‌ها هم معروف نیستم! برخی از مجریان برنامه‌های روزانه تلویزیون سعی می‌کنند از حاشیه‌سازی بپرهیزند.اما طبیعی است که بعد از اجرای یک برنامه که 22 سال از عمر آن می‌گذرد، اخبار مربوط به مجریان آن هم برای رسانه‌ها جالب ‌شود.واقعیت این است که شهرت، محدودیت‌ هایی را به وجود می‌آورد. برخی اوقات باید چشمت را روی خواسته‌هایت ببندی و حتی برخی اوقات حقت را نادیده بگیری! مثلا در تصادف خودرو اگر حق با تو هم باشد نمی‌توانی مثل یک آدم معمولی رفتار کنی حتی اگر طرف مقابلت آدم فهمیده و باشعوری نباشد. این در حالی است که بعضی‌ها دوست دارند مشهور شوند و حتی برای آن هزینه هم پرداخت می‌کنند. من در رودررویی با این آدم‌ها می‌گویم سعی کنید به جای مشهور، موفق باشید! شهرت، آرامش به همراه ندارد اما یک آدم موفق، هیچی نداشته باشد، آرامش دارد.

شهرت برای خانواده‌ شما هم محدودیت به وجود می‌آورد؟

بله!‌ همه اعضای خانواده درگیر می‌شوند. یا مجبور می‌شوند در چارچوب تو قرار بگیرند یا مجبور می‌شوند از تو فاصله بگیرند. چون آنها برای زندگی معمولی خود نیاز به آزادی‌هایی دارند به همین دلیل برنامه‌های روزانه‌شان را بدون حضور تو برنامه‌ریزی می‌‌کنند. وقتی نمی‌خواهی دچار حاشیه شوی و به آدم‌هایی که از فضای مجازی و فناوری‌‌های جدید برای آسیب زدن به دیگران استفاده می‌‌کنند، دوری می‌کنی، خواه‌ناخواه در چارچوبی قرار می‌گیری که شاید خوشایند اطرافیانت نباشد.

این محدودیت برای فرزندان شما بیشتر آسیب‌زاست؟

من پسری دارم که آماده شرکت در کنکور می‌شود. او چند سالی است که نمی‌تواند در بازی‌ها و هیجانات نوجوانانه‌اش مرا شریک کند. اما پسرم پذیرفته که پدرش مجبور است برای رعایت آداب حرفه‌اش محدودیت‌هایی را برای خودش در نظر بگیرد.

این موضوع بین شما و پسرتان فاصله ایجاد نکرده؟

یک جاهایی خلأهایی را به وجود آورده است. به همین دلیل است که می‌گویم شهرت اصلا خوب نیست. هرچند مردم به ما لطف دارند، اما مردمی هستند که شهرت را دستمایه آسیب‌زدن می‌کنند. واقعیت این است که ما در مقابل آدم‌های هنجارشکن بیشتر از مردم عادی آسیب‌پذیر هستیم.

گفتید بهتر است موفق باشی تا معروف! تعریفتان از موفقیت چیست؟

موفقیت یعنی وقتی کارنامه روزانه‌ات را مرور می‌کنی، آن را بپذیری و آشفته نشوی. من قائل به این نیستم که مثلا درآمد ماهی صد میلیون می‌تواند تو را به آدم موفقی تبدیل کند. برخی با حقوق کارمندی، آدم‌های موفقی هستند چون احساس رضایتمندی می‌کنند. برای من احساس بالای رضایتمندی از زندگی یعنی موفقیت. کسانی که برای معروف شدن پول خرج می‌کنند، هرگز احساس رضایت و خوشنودی نخواهند داشت چون مدام دنبال این هستند که کمبود‌های خود را در نگاه دیگران جبران کنند. این بی‌قراری درونی آنها را به این سمت می‌برد که هر جور شده تائید دیگران را جلب کنند و این، بی‌قراری آنها را بیشتر می‌‌کند.آدم‌‌های عادی که احساس رضایتمندی درونی دارند، بسیار شاد‌تر و موفق‌تر از آدم‌هایی هستند که مدام دنبال جلب توجه‌اند.

با این دیدگاه، خانواده موفق را چگونه تعریف می‌کنید؟

خانواده‌ای که با کم و زیاد زندگی کنار می‌آید و حال خوبی دارد! خانواده‌ای که برای آینده چشم‌انداز روشنی دارد و می‌داند که قرار است فرزندانش به کجا برسند و برای آنها برنامه‌ریزی می‌کند. معتقدم خانواده موفق، خانواده‌ای است که با همدلی زندگی را پیش می‌برد و وظیفه و اهداف هر کسی مشخص است.پدر و مادر برای تحصیل، شغل، ازدواج و ... فرزندشان برنامه‌ریزی دارند.بشدت با بی‌برنامه زندگی کردن مخالفم.

خود شما از چند سالگی چشم‌انداز زندگی‌تان را مشخص کردید؟

اگر خودم را جزو آدم‌های موفق بدانم، حرف خیلی بزرگی گفته‌ام. همین که توانسته‌ام برای پسرم برنامه‌ریزی کنم که چگونه به اهدافش برسد، خدا را شکر می‌کنم.از آنچه دارم خدا را شکر می‌کنم و زیاده‌‌خواه نیستم و فقط تلاش می‌کنم مراقب خانواده‌ام باشم. پدرم پنج سال است که مبتلا به سرطان است و من تنها فرزندش هستم، مادرم سال‌هاست فوت کرده و به تنهایی از پدر مراقبت می‌کنم. شاید این بیماری شرایط زندگی‌ام را سخت کرده، اما باز هم ناشکری نمی‌کنم و امیدوارم پسرم بتواند به اهدافش برسد و به آدمی با اخلاق، معقول و موفق تبدیل شود.

با توجه به این که سال هاست اجرای یک برنامه را به عهده دارید و همچنین از صحبت‌هایتان چنین برمی‌آید بیشتر دنبال ثبات در زندگی هستید؟

دقیقا! در همه عرصه‌های زندگی‌ام دنبال ثبات هستم و از این شاخه به آن شاخه نمی‌پرم.به حداقل‌ها رضایت می‌دهم، اما بشدت آدم وسواسی و مسئولیت‌پذیری هستم طوری که بخش زیادی از انرژی روانی‌ام را برای تامین رفاه اطرافیان از دست می‌دهم!

نادیده گرفتن خود یک جور ایراد است؟

بله! در بسیاری مواقع خودم را نادیده می‌گیرم، تا همه چیز سرجای خودش باشد و دیگران در رفاه و آرامش زندگی کنند. مقابل دوربین تلویزیون آرام و به اصطلاح اتوکشیده‌ام، اما بی‌قراری‌ها و دلواپسی‌های خاص خودم را دارم.تنها چیزی که سرم را گرم کرده و کمی از این بی‌قراری‌ام می‌کاهد و تفریحم به شمار می‌آید،کلکسیون تابلوهای نقاشی است که مدت‌هاست مشغول جمع‌آوری آنها هستم.